شناخت موانع اقامه نماز در نوجوانان
دوشنبه 3 مهر 1391 6:46 PM
مريم سهرابى
راستى چرا در ميان نوجوانان و جوانان برخى آنچنان كه بايد، به نماز اهميت نمى دهند و يا اين كه چرا بعضى از آنان ارتباط چندانى با نماز ندارند و يا عده اى از نوجوانان وجوانان در حالى كه از خانواده مذهبى و مسلمان هستند نماز نمي خوانند؟
اين سؤالى است كه ما به دنبال علل و عوامل و پاسخ صحيح آن بوده نخست سعى داريم كه عوامل آن را شناسايى نموده سپس راه حل ها را ارائه دهيم.
علل كم توجهى يا بى توجهى برخى از جوانان به نماز
موضوع مزبور به عنوان يك سؤال و موضوع تحقيق در ميان عده كثيرى از دانش آموزان دبيرستاني، دانش پژوهان مراكز پيش دانشگاهى و دانشجويان مطرح گرديد تا بدون هيچ حدس و گماني از طرف نگارنده علل را از بيان خودش جويا شويم كه در اين صورت قضيه از ظن و گمان خارج و به واقعيت عينى نزديكتر گردد.
آنان در اين نظرسنجى علل و عواملى را برشمرده اند كه بسيار جالب توجه است.
لازم به ذكر است كه برخى از اين علل از درصد بالايي برخوردار بوده كه اكثريت آن را بيان داشته اند و بعضى ديگر در حد متوسط و ضعيف مطرح شده اند. ما به ترتيب اهميت، آن عوامل و علل را برمى شماريم، سپس نحوه از بين بردن آنها و يا راه حل ها را با استمداد از آيات و روايات با بضاعت اندك علمي ارائه خواهيم داد.
محيط خانواده و بى توجهى والدين
بى توجه بودن يا كم توجهى پدر ومادر يا مربي خانواده نسبت به فرزندان در محيط خانه و سطحى نگرى آنان در ابتداى نوجوانى فرزندان و يا احيانا بى مبالاتي اعضاى خانواده نسبت به مسائل دينى خصوصا فريضه نماز تأثير بسزايى در تربيت فرزندان به جاى مى گذارد. به عنوان مثال فرزند اگر در خانه اى رشد نمايد كه در آن خانه كسى به نماز اهميت ندهد و يا در قبال مسائل دينى خود را مسئول ندانند و يا خود اهل نماز باشند، ولى فرزند خانواده را تحريض و تشويق به نماز ننمايند، قطعا فرزند آن خانواده اهل نماز و عبادت نخواهد شد، البته شايد در آينده بر اثر عوامل ديگر به نماز روى آورد كه اين احتمال ضعيفى است.
نوجوانى نوشته بود كه چگونه از من انتظار نماز خواندن برود در حالي كه در خانه ما هيچ يك اهل نماز نيستند و ديگرى بيان كرده كه توقع نماز خواندن از كسى كه هيچ يك از اعضاي خانواده اش اهل نماز نباشند، توقع بى جايى است.
اين گونه از خانواده ها كه فرزندانشان تمايل و گرايش چندانى به مسائل عبادى از خود نشان نمى دهند بر دو قسمند: يك گروه خانواده هايى هستند كه والدين و مربيان آنان به نماز اهميت نمى دهند و طبعا فرزندانشان از آنان تقليد مى كنند. اين دسته از خانواده ها اگر چه محدودند، ولى وجودشان قابل انكار نيست. فردى نقل مى كرد ما چند نفر براى مهمانى به منزل كسي رفتيم. بيشتر يا همه دوستان وضو ساختيم كه نماز بخوانيم. سراغ مهر نماز از صاحب خانه گرفتيم، در جواب به ما گفت: يك مهر در خانه داريم كه گاهى من با آن نماز مى خوانم و گاهى خانمم.
دسته ديگر خانواده هايى مى باشند كه خود ديندار و اهل عبادتند و ليكن نسبت به فرزندان خود در اين امر هيچ وقعي نمى نهند. نماز خود را مى خوانند و روزه شان را مى گيرند، اما از اين كه فرزندان به مسائل دينى پاى بند باشند يا نه براى آنها يكسان است. هرگز از فرزندان به عنوان پدر و مادر نمي خواهند كه نمازش را بخواند و يا روزه بگيرد. هيچ مسئوليتي را در قبال آنان احساس نمى كنند. گويا او همه چيز را مي فهمد و بايد با همان فهم خود عمل كند و يا همه اعمال او را حتي بعد از سن تكليف با بچه بودن توجيه مى كنند.
بسيار روشن و مسلم است كه چنين فرزندى بزودى به عبادت تن در نخواهد داد. كانون خانواده مهمترين عامل در اين زمينه محسوب مى شود، چون كانونى كه جوان در آن رشد يافته كانون بي تفاوتى بوده است و هرگز كسى از طريق محبت و تشويق و يا از راه قهر و تهديد او را به امور عبادى وادار نكرده و يا از او نخواسته است. چه بسا اين جوان نسبت به ساير امور زندگى فردي سر به زير و تسليم پذير و با شخصيتى از ديدگاه خانواده باشد و ليكن اهل نماز و ديانت نيست. اين بدان جهت است كه والدين در آن امور تأكيد داشته، اما در امور ديني اصرارى به خرج نداده اند.
اگر در بعد دينى توجه داشتند، قطعا خللى در او مشاهده نمى كردند.
عدم آگاهى و بينش كافى از فريضه نماز
عالم نبودن به محتواى نماز، درك پايين و بسيار اندك نسبت به تأثير آن، عدم توجه به جايگاه نماز دراسلام، نداشتن انگيزه و هدف در اقامه و برپايى آن، آشنانبودن به اسرار و فلسفه نماز و درخواست امور مادى از خدا و عدم دست يابى به آن يكي از عواملى است كه جوانان را از اين فريضه الهى دور نگه داشته است. در گفته ها و نوشته هاى بسيارى از آنان اين نكته جلب توجه مى كرد كه ما نمى دانيم براى چه بايد نماز خواند؟ اگر نماز نخوانيم چه مى شود؟ با ترك نماز چه چيزي را از دست خواهيم داد؟ و ظاهرا مشاهده مى شود آنان كه نماز را برپا مي دارند با كسانى كه تارك نمازند، فرقى نمى كنند. اگر نماز بايد در زندگى افراد مؤثر واقع شود، پس چرا اين اثر ملموس نيست و چرا اين مرزبندى را عملاما نمى بينيم؟ مگر خدا به دو ركعت نماز ما محتاج است؟ جوان بايد قلبش پاك باشد، انسان بايد با دوستان و همسايگان و نزديكان و همنوعان خود رفتار شايسته اي داشته باشد. خدا اينها را از ما خواسته است، نه اين كه نماز بخوانيم و در عين حال صدها عمل ناشايست را مرتكب شويم. اصل اين است كه ما انسان خوبى باشيم حال چه قائم به نماز باشيم يا تارك آن. پس ملاك انسان خوب بودن، نماز خواندن نيست، بلكه دل و قلبي پاك داشتن است.
همه اين گفته ها حاكى از آن است كه شناخت لازم و آگاهي كافى از فضائل نماز و جايگاه آن در اسلام براى عده كثيري از نوجوانان و جوانان حاصل نشده است.
سستى و تنبلي
بعد از دو عامل مذكور، علت ديگرى كه در ترك يا بي توجهى به نماز بيان شده است عنصر و عامل تنبلى است. غالبا نوجوانان و جوانان به آسانى تن به فعاليت نمى دهند، مگر در اموري كه بيشتر جنبه احساسى و هيجانى داشته و يا در اموري كه باانگيزه و شناخت قبلى همراه باشد. براى فردى كه چند سال است به سن تكليف رسيده قدرى مشكل است در هواى سرد زمستان آستين خود را بالازند و با آب سرد وضو بگيرد و يا كفش و پوتين را از پايش درآورد و مسح نمايد به همين خاطر گاهي از نمازخواندن طفره مى رود و يا براى او دشوار است كه از خواب نوشين صبح گاهى بزند و نمازش را بخواند و...
هرچند كه برخى از نوجوانان و جوانان اين عامل را در موضوع مورد بحث مهم شمرده اند و ليكن به نظر مى رسد كه اين علت نمي تواند به عنوان يك عامل مستقل و بلكه يك علت به حساب آيد، چون بعدا خواهيم گفت كه تنبلى خود معلول علل ديگرى مي باشد.
مجالست و همنشينى با دوستان ناباب
بديهى است كه نقش بسيار مهم دوستان در شكل دهي شخصيت انسانى خصوصا در سنين نوجوانى و جوانى را نبايد ناديده انگاشت. دوستان شايسته و خوب در سوق دادن انسان به سوي سعادت و كمال مؤثرند و دوستان ناشايست در انحراف آدمى به سمت ناهنجاري هاى اخلاقي. چه بسا جوانانى كه در مسائل دينى علاقمند و به ديندارى خود راغبند و ليكن در محيط هاى مختلف از قبيل محل هايى كه در آن زندگى مى كنند يا محيط كار و تحصيل كه در آن ساعاتى از عمر را سپرى مي سازند با افرادى آشنا مى شوند كه به تدريج او را در دام بي دينى و لاابالى گرى گرفتار مى كنند.
فساد اخلاقي
برخى از جوانان در علت دورى از نماز و تعاليم ديني و مذهبي، مفاسد اخلاقى را بسيار مؤثر مى دانند. البته اين عامل در خانواده ها و محيط هاى مختلف داراى شدت و ضعف مي باشد و در بروز و ظهور آن مى توان عللى را بر شمرد كه هر كدام از آن عوامل به تنهايى مى تواند در ايجاد آن و انحراف شخص كافي باشد.
عواملى چون خواندن و مطالعه نوشته هاى تحريك آميز در مكتوبات و مقالات خصوصا اگر با نثر روان يا به صورت نظم بوده باشد، تصاوير و عكس هاى مبتذل در بيرون از خانواده و نيز بدحجابى يا بى حجابى برخى از اعضاى فاميل در مراسم جشن و سرور و عدم رعايت موازين شرعى و سنت هاى غلط حاكم بر برخي از خانواده ها در درون خانواده مى توانند در بروز مفاسد اخلاقى اشخاص خصوصا جوانان تأثير زيادى داشته باشند.
مزاحم دانستن نماز براى كارهاى شخصي
متاسفانه برخى چون در وقت نماز مشغول كارها و اعمال شخصى خود هستند، فرصت اين كه نماز را در اول وقت آن اقامه كنند ندارند و وقتى كه فرصت هاى اوليه براى اقامه و برپايى نماز از دست برود، تدريجا بعد از استراحت چون دوباره مشغول فعاليت مى شوند، اقامه نماز را مانعى براى انجام كارهاى خود مى دانند.