0

جنبه ‏هاى مهم شخصيت نوجوان

 
reza_rasekhekhoon
reza_rasekhekhoon
کاربر طلایی3
تاریخ عضویت : آذر 1390 
تعداد پست ها : 878
محل سکونت : خوزستان

جنبه ‏هاى مهم شخصيت نوجوان
یک شنبه 2 مهر 1391  10:49 AM

محمدرضا محمدى*

چكيده:

دوره نوجوانى از مهم‏ترين و حساس‏ترين دوره‏هاى زندگى انسان به شمار مى‏رود; زيرا در اين دوره نوجوان به دنبال يافتن هويت‏خويش، در مسير شكل دادن به شخصيتى متكى به خود گام برمى‏دارد.سؤالات متعددى نيز در ذهن نوجوان نقش مى‏بندد كه چنانچه نتواند پاسخى مناسب براى آن‏ها بيابد، چه بسا ممكن است‏شخصيتى متزلزل و احيانا دوگانه پيدا كند.بنابراين، شناخت جنبه‏هاى مهم جسمانى، روانى، اجتماعى، عقلانى و اخلاقى نوجوانان اين توانايى را به نوجوان و اطرافيان او مى‏دهد تا شيوه صحيح برخورد با تغييرات جسمى - روانى به وجود آمده را بدانند و تا حدى از بروز ناسازگارى‏هاى خاص اين دوران جلوگيرى نمايند.اين مقاله، نيم نگاهى به جنبه‏ هاى مهم شخصيت نوجوانان انداخته است.

مقدمه

دوره نوجوانى هم‏زمان است‏با دوره بلوغ; يكى از بحرانى‏ترين دوره‏هاى زندگى.در دروه بلوغ، تغييرات گوناگونى در ابعاد شخصيتى نوجوان رخ مى‏دهد كه هر كدام به نوعى مى‏تواند بر او اثر بگذارد و حتى گاهى شخصيت او را دگرگون سازد.اين نبشتار، به برخى از اين جنبه‏ها اشاره دارد.اما پيش از ورود به اصل بحث، توجه به چند نكته لازم است:

1-بحران بلوغ: فرايند بلوغ يكى از بحرانى‏ترين دوره‏هاى زندگى هر فرد است. استانلى هال، (Hall, Stanly) كه به پدر روان‏شناسى بلوغ معروف است، اين مرحله را «دوران طوفان و فشار» مى‏نامد.نوجوان‏دراين‏دوره، تمايلات‏وخواهش‏هاى متضادى دارد; مثلا با اين‏كه مى‏خواهد با دوستان باشد، به تنهايى‏نيزعلاقه‏مند است. (1) روسو دوره بلوغ را تولد مجدد مى‏داند.او مى‏گويد: وقتى فرد به دوره بلوغ مى‏رسد مثل اين است كه فرد ديگرى با خصوصيات بدنى و روانى متفاوتى در وى به وجود آمده است. (2) در هفت‏سال سوم زندگى كه دوران بلوغ و جوانى است، تحولات سريعى در جسم و جان نوجوان پديدار مى‏گردد و در مدت كوتاهى اندام و افكارش به كلى تغيير مى‏كند. (3) دوره نوجوانى و بلوغ به سنين بين 12 تا 18 سالگى اطلاق مى‏شود.اين دوره يكى از بحرانى‏ترين دوره‏هاست.گاهى گذشتن از مرز كودكى و رسيدن به قلمرو بلوغ با نابسامانى‏هاى فراوانى همراه است.در اين دوره، نوجوان نه ديگر كودك به حساب مى‏آيد و نه هنوز به درستى بالغ گرديده است.وى در مرز بين اين دو مرحله (كودكى و بزرگ‏سالى) قرار مى‏گيرد و با فشارها و انتظارات خاص هر دوره رو به رو مى‏شود; از سويى، اگر كار كودكانه بكند او را ملامت مى‏كنند كه بزرگ شده است و اين كار در شان او نيست و از سوى ديگر، معمولا با او مانند بزرگ‏سالان رفتار نمى‏شود.در زندگى، نقش كودك و بزرگ‏سال، هر كدام مشخص است و مى‏دانند چه كارى بايد انجام دهند، ولى نوجوان در وضع روحى مبهم و پيچيده‏اى به سر مى‏برد; او به درستى نمى‏داند چه بايد بكند.

2- تعريف بلوغ و نوجوانى: كلمه «بلوغ‏» يا (Puberty) ممكن است‏به چند صورت تعريف شود: الف. بلوغ جنسى: بلوغ به اين معنا يعنى رسيدن به سن توليد مثل و شهوت جنسى كه سنين آن در بين ملل و افراد گوناگون بر حسب نژاد، مناطق جغرافيايى و آب و هوايى متفاوت است و معمولا بين سنين 12 - 18 سالگى واقع مى‏شود. ب. بلوغ جسمى (فيزيولوژيك) : بلوغ به اين معنا همان آخرين حد رشد اندام‏ها است كه زمان آن از يك سو، به نژاد فرد بستگى‏دارد واز سوى ديگر، به قوانين رشد و نمو هر يك از اعضا.در اين زمينه، تنكردشناسان (فيزيولوژيست‏ها) و روان‏شناسان به اين نتيجه رسيده‏اند كه اندام‏هاى انسان تا پنج‏سال اول زندگى به طور سريع رشد مى‏كند و سپس رشد آن تا سنين 12، 13 سالگى به كندى مى‏گرايد، در دوره نوجوانى سرعت رشد دوباره افزايش مى‏يابد و در فواصل بين 18 - 25 سالگى جسم به حد كمال خود مى‏رسد و رشدش نيز متوقف مى‏گردد.لازم به ذكر است كه تمام قسمت‏هاى بدن در دوره رشد به يك ميزان رشد نمى‏كند، بلكه بعضى از اعضا رشد بيش‏ترى دارند، چنانچه مشهور است كه «نوجوان شلوارش يك سال زودتر از كتش كوچك مى‏شود.» ج. بلوغ شرعى: سن تكليف در كشورهاى گوناگون بر اساس اعتقاداتى كه دارند فرق مى‏كند; مثلا اسلام سن 9 سالگى را براى دختران و 15 سال را براى پسران سن بلوغ مى‏داند. (4) البته بعضى از فرق اسلامى در سن بلوغ با شيعه فرق دارند; مثلا فقه حنفى‏براى دخترسن‏17 سالگى و براى پسر سن 18 و 19 سالگى را سن بلوغ مى‏داند و فقه مالكى بلوغ را وابسته به سن نمى‏داند. د. بلوغ عرفى (سن قانونى) : قوانين مدنى كشورها اغلب دو يا سه سال ديرتر از دستورات شرعى نوجوانان را بالغ و مسؤول رفتار خود مى‏داند. ه.بلوغ روانى (بلوغ شخصيت) : بلوغ روانى داراى جنبه‏هاى گوناگونى از قبيل پختگى، هوش، درك مفاهيم اخلاقى، نقطه اوج حافظه، كمال اراده، انفعالات و سايرخصوصيات ذهنى‏است‏كه در صورت هماهنگى، تعادل‏فرد را به وجود مى‏آورد و در صورت ناهماهنگى، موجب رفتار غير عادى يا بى‏تعادلى روانى مى‏شود. با توجه به تعاريف ارائه شده، بلوغ داراى معانى متفاوتى است، اما منظور روان‏شناسان ازآن، بيش‏ترتغييرات بدنى (جسمى و جنسى) مى‏باشد.آنان مراد خود را از ديگر موارد بلوغ با پسوند مى‏آورند; مثل بلوغ روانى، بلوغ شرعى و بلوغ عرفى و....

3- نوجوانى: اصطلاح «نوجوانى‏» (Adolesence) در مقايسه با كلمه «بلوغ‏» معناى وسيع‏ترى دارد و دوران مهمى از زندگى انسان را شامل‏مى‏شود.سنين بين 12 - 18 سالگى، كه سنين نوجوانى است، خود به سه قسم مى‏شود: الف.مرحله پيش از بلوغ: ورود تدريجى كودك به مرحله بلوغ; ب.مرحله بلوغ: ظهور معيارهاى بلوغ جنسى مثل عادات ماهيانه و احتلام; ج.مرحله پس از بلوغ: رشد صفات ثانويه جنسى. الف.اهميت نوجوانى از ديدگاه دانشمندان: افلاطون اين دوره را دوره شراب‏زدگى روان مى‏داند كه احساسات و عواطف بر افكار فرد چيره مى‏شود. روسو مى‏گويد: نوجوانى تولد ثانوى است.استانلى هال معتقد است نوجوانى دوره طوفان و فشار بوده و نوجوانى يك جهش ناگهانى است. كورت لوين آلمانى هم اعتقاد دارد كه كودك و بزرگ‏سال، هر كدام يك نوبت، بار كودكى و بزرگ‏سالى را بر دوش مى‏كشند، ولى نوجوان مجبور است‏يكجا بار هر دو را بر دوش بكشد; زيرا متعلق به هر دو مى‏باشد. (5) ب.اهميت نوجوانى از نظر اسلام: اسلام اين موضوع را از دو جنبه مثبت و منفى مد نظر قرار داده است: در جنبه مثبت، به نظر اسلام، نوجوانى دوره قوت و توانايى است كه در بين دو دوره ضعف و ناتوانى (كودكى و پيرى) قرار گرفته: «الله الذى خلقكم من ضعف ثم جعل من بعد ضعف قوة ثم جعل من بعد قوة ضعفا و شيبة يخلق ما يشاء و هو العليم القدير.» (روم: 54) اولياى اسلام نيز نوجوانى را يكى از نعمت‏هاى پر ارج الهى و از سرمايه‏هاى بزرگ سعادت در زندگى بشر شناخته‏اند: - قال رسول الله‏صلى الله عليه وآله: «اوصيكم بالشبان خيرا فانهم ارق افئدة ان الله بعثني بشيرا و نذيرا فحالفني الشبان و خالفنى الشيوخ.» (6) - قال‏على‏عليه السلام: «شيئان لايعرف فضلهما الا من فقدهما الشباب و العافية.» (7) در جنبه منفى، اولياى الهى از اين دوره به دوره جنون و مستى تعبير كرده‏اند: - قال رسول الله‏صلى الله عليه وآله: «الشباب شعبة من الجنون.» (8) - قال على‏عليه السلام: «اصناف السكر اربعة: سكر الشباب، سكرالمال، سكرالنوم و سكر الملك.» (9) اينك پس از بيان مقدمه، به اصل بحث‏با عنوان ويژگى‏هاى مهم نوجوان مى‏پردازيم:

1- بلوغ يا رشد جسمى

يكى از جنبه‏هاى مهم و مؤثر در شخصيت نوجوان بلوغ است.در زمينه تحول بلوغ، دو جريان فكرى وجود دارد: گزل (Gesel) مى‏گويد: بلوغ رشد مداوم و پيوسته‏اى است كه از كودكى شروع و بدون انقطاع ادامه مى‏يابد كه گاهى سريع و گاهى كند است و نمى‏توان براى آن خصوصيات و ساختمان معينى ذكر كرد و آن را داراى مراحلى دانست. پياژه (Piaget) و والون (Wallon) معتقدند: رشد متشكل از مراحل ودوره‏هاى‏متفاوتى است وهرمرحله فرايند بلوغ يكى از بحرانى‏ترين ساخت ذهنى مربوط به خود را دارد و به دليل همين ساخت، هر مرحله از ساير مراحل جدا و مجزا است; مثلا، دوره نوجوانى دوره آشوب درونى و انقلاب شخصيتى است، در حالى كه دوره كودكى دوره آرامش و سكون‏است ورشدآن‏آهنگ يك‏نواختى‏دارد.دوران‏بلوغ‏كه‏بابحران مواجه مى‏شود، تغييراتى در كل شخصيت فرد ايجاد مى‏كند. (10) در آغاز نوجوانى، كودكان بيش‏تر به دوره سريعى از رشد جسمانى (جهش) گام مى‏گذارند و صفات ثانويه جنسى در آن‏ها بروز مى‏كند.اين تغييرات در دوره‏اى تقريبا دو ساله رخ مى‏دهد و با بلوغ جنسى به اوج خود مى‏رسد.نشانه بلوغ شروع قاعدگى در دختران و احتلام در پسران مى‏باشد كه معمولا در دختران از سن 9 - 12 سالگى و در پسران دو سال ديرتر ظهور مى‏يابد.تا سنين 11 سالگى متوسط قد و وزن دختر و پسر يكسان است و از آن پس دختران پيشى مى‏گيرند و پس از دو سال، پسران جلو مى‏افتند و تا آخر عمر اين روند ادامه دارد.البته تفاوت‏هاى فردى را نبايد از نظر دور داشت، چه بسا بعضى از پسران زودتر از دختران بالغ شوند.آب و هوا و مناطق جغرافيايى و نوع تغذيه در سرعت‏بلوغ اثر مى‏گذارد.

انواع تغييراتى كه با شروع دوره نوجوانى رخ مى‏دهد عبارت است از:

الف.تغيير در اندازه بدن: در دوران 3 تا 4 ساله بلوغ، قريب 20 - 30 كيلو گرم به وزن و 20 - 30 سانتى‏متر به قد نوجوان اضافه مى‏گردد.در اين دوران به طور كلى، هم اعضاى بيرونى متحول و دست‏خوش تغيير مى‏گردد و هم اعضاى درونى. ب.رشدصفات‏اوليه جنسى: اندام‏هاى جنسى كه وظيفه توليد مثل را بر عهده دارند دراين‏دوره‏رشد مى‏كنند.اين تغييرات بر اثر فعاليت غدد هيپوفيز، آدرنال (فوق كليوى) و غدد جنسى به وجود مى‏آيد. ج.رشد صفات ثانويه جنسى: از هنگام بلوغ تفاوت‏هاى دختر و پسر كاملا آشكار مى‏گردد و هر قدر بلوغ بيش‏تر پيشرفت كند اين تفاوت‏ها بيش‏تر مى‏شود.اين صفات عبارت‏اند از: رشد عمومى مو در بدن، تغييرات پوستى، فعاليت‏بيش‏تر غدد چربى، تغييرات صدا كه به صورت صداى زير در دختران و صداى بم در پسران ظاهر مى‏گردد. به طور خلاصه مى‏توان گفت: نوجوان، چه بخواهد و چه نخواهد، اين تغييرات در بدن او رخ مى‏دهد كه هر كدام به نوبه خود، شخصيت او را متاثر مى‏كند.هرگونه برداشت غلط و اطلاع نادرست و ناقص از اين تغييرات مى‏تواند ضربات جبران‏ناپذير را بر نوجوان وارد سازد.بنابراين، والدين موظف‏اند كودكان خود را از وجود اين‏گونه تغييرات آگاه كنند. دبس (Debesse) مى‏گويد: مادربايددختر خود راازوقوع عادات ماهيانه مطلع سازد; نبايد صبر كند تا او به طور معمول، به سن عادات ماهيانه برسد و از اين مرحله اطلاعات روشنى نداشته باشد. (11) والون (Wallon) مى‏گويد: والدين موظف‏اند پسران را نيز براى ظهور آثار ناشى از بلوغ مهيا سازند.جوانى كه اطلاع قبلى از تحول بلوغ نداشته باشد و تنها شايعات و كنايات مبهمى در اين‏باره شنيده باشد نه تنها آشفته و پريشان مى‏گردد، بلكه غالبا وحشت مى‏كند.گاهى سكوت والدين در اين موارد، منجر به سلب اعتماد و اطمينان نوجوانان از والدين مى‏شود و براى كسب اطلاع، سراغ منابع اطلاعاتى ناقص (دوستان و كتاب‏ها) مى‏رود كه گاهى او را با مشكلات جسمى و روانى مواجه مى‏كنند. (12) روان‏شناسى خطرهاى بلوغ الف - خودپندارى نامساعد: معمولا نوجوانان اين دوره را با خودپندارى نامساعد سپرى مى‏كنند; زيرا نسبت‏به خود، نظر مثبت دارند، ولى به دليل آن‏كه محيط اجتماعى با آن‏ها برخورد مناسب ندارد، آن‏ها را تحقير مى‏كند و مرتب تغييرات بدنى‏شان را به تمسخر مى‏گيرد، نوجوانان از هرگونه تشويق و تمجيدى محروم مى‏شوند و اين به تدريج، سبب لطمه ديدن آن‏ها و خودپندارى‏شان مى‏شود و در اين صورت، نسبت‏به خود نظر منفى پيدا مى‏كنند و عزت نفس خود را از دست مى‏دهند. ب - شكست و ناكامى: رشد سريع بدنى در دوره نوجوانى با كمبود نيرو همراه مى‏شود كه در نتيجه به كاهش ميزان كار و پيدايش ملالت و خستگى نسبت‏به هرگونه فعاليت كه مستلزم تلاش است، منجر خواهد شد. ج - آماده نبودن براى تغييرات بلوغ: كمتر نوجوانى است كه تغييرات دوران بلوغ را از قبل شناخته باشد و چون اطلاع ندارد و ياازنظر روان‏شناختى‏آماده اين‏تغييرات نيست، ممكن‏است ضربه‏ببيندوگرايش‏هاى نامساعدى نسبت‏به اين‏گونه تغييرات پيدا كند.دليل اين موضوع گاهى مربوط به والدين است و گاهى مربوط به مدرسه كه سؤال از اين مسائل را براى نوجوان قبيح مى‏دانند.متاسفانه حتى‏گاهى مربيان بهداشت نيزتوجهى به‏اين‏مسائل ندارند. د - انحراف در نضج و نمو جنسى: ممكن است‏بلوغ به شكل زودرس ويا ديررس ظاهر شودكه درهردوصورت، موجب نگرانى و ناراحتى نوجوان مى‏شود; زيرا به پذيرش‏اجتماعى اولطمه‏مى‏زند و منجر به طرد ياكناره‏گيرى‏اوازهم‏سالان‏مى‏گردد. (13)

تغييرات همگانى دوران بلوغ

الف - انزواطلبى: نوجوان با رسيدن به بلوغ، از خانواده و هم‏سالان منزوى مى‏شود و بيش‏تر اوقات با آن‏ها نزاع دارد و به اين مى‏انديشد كه چرا اطرافيان او را درك نمى‏كنند. ب - خستگى و ملامت: نوجوان از مدرسه و فعاليت‏هاى اجتماعى و زندگى - به طور كلى - خسته و ملول مى‏شود و در نتيجه، تا مى‏تواند كم‏كارى مى‏كند; مثلا بعضى از آن‏هامى‏گويند: ذهنم‏نمى‏كشد درس بخوانم. ج - تعارض و ستيزه‏جويى اجتماعى: نوجوان غالبا ناهمكار، ناموافق و متعارض يا ستيزه‏جو مى‏شود و به تدريج، با پيشرفت‏بلوغ، اين حالت كاهش مى‏يابد و نوجوان به دوستى و همكارى و آزادمنشى علاقه‏مند مى‏گردد. د - احساسات تند و بدخلقى: قهر، خشم، ميل به فرياد زدن و مانند آن ازخصايص اين‏دوره است.نوجوانى‏باغم، اضطراب وزودرنجى همراه است و نوجوان با بهانه‏هاى كوچكى مثل نوع غذا، ساعت‏خواب و نحوه رفتار ديگران پرخاشگرى مى‏كند و فرياد مى‏زند. ه- فقدان اعتماد به نفس: در حال بلوغ، نوجوان اعتماد به نفس خود را از دست مى‏دهد، نسبت‏به خود بى‏اعتماد مى‏شود و از شكست مى‏ترسد.دليل اين موضوع ضعف مقاومت‏بدن و انتقاد مدام بزرگ‏سالان است.بنابراين، بيش‏تر پسران و دختران اين دوره را با ابتلا به عقده حقارت پشت‏سر مى‏گذارند. و - حيا و عفت افراطى: گاهى تغييرات دوران بلوغ سبب مى‏شود بعضى از نوجوانان حيا و عفت افراطى پيدا كنند; زيرا از اين مى‏ترسد كه ديگران متوجه تغييرات بدنى او شوند و نظر نامساعد نسبت‏به او پيدا كنند. (14) يكى از علايم علاقه نوجوان به جنس مخالف نيز همين حيا و عفت دانسته شده است كه وقتى به جنس مخالف مى‏رسد سر به زير مى‏اندازد.

رشد جنسى

در وجود انسان، دو غريزه جنسى و قدرت وجود دارد كه مهار آن‏ها نقش مهمى در سعادت بشر دارد.غريزه جنسى جاذبه قوى و كشش نيرومندى دارد كه زن و مرد را به سوى ارضا سوق مى‏دهد.از اين‏رو، از آن به آتش شهوت تعبير شده است. روابط جنسى در تمام زمان‏ها مورد گفت‏وگو و بحث در محافل دينى مى‏باشد و درباره آن تاكنون نظريات افراطى، تفريطى و معتدلى ارائه شده است كه هر نظريه طرف‏دارانى دارد و سعادت فرد را در عمل بر طبق آن مى‏شناسد: 1- تفريطگرايى: برخى مسيحيان و پيروان كليسا و برخى از مذاهب و بعضى از علماى اخلاق و فلاسفه در اين دسته‏اند.آن‏ها آميزش جنسى راعملى پليد و حيوانى مى‏دانند و از اين‏رو، برخى از كشيشان ازدواج نمى‏نمايند و با سخت‏گيرى غريزه جنسى را سركوب مى‏كنند.اينان خود را از لذايذ طبيعى محروم مى‏سازند. 2- افراطگرايى: طرف‏داران آزادى غرايز مثل فرويد و پيروانش در اين زمينه راه افراط رفته‏اند.نظريه آن‏ها بر پايه اصالت لذت استوار است و سعادت انسان را در ارضاى بى‏چون و چرا و بى‏قيد و شرط غريزه جنسى مى‏دانند.اين نظريه در غرب، مفاسد بسيارى به بار آورده است. (15) 3- اعتدال: اسلام غريزه جنسى را نه خودسرانه و آزادگذاشته و نه آن را سركوب كرده است، بلكه براى آن حدودى را در نظر گرفته است.پايه‏گذاران روش اعتدال در درجه اول پيامبران و امامان‏عليهم السلام هستند كه هم مردم را به ازدواج تشويق مى‏كنند تا غريزه جنسى به صورت سالم ارضا شود و هم انسان را از هرگونه لاابالى‏گرى و انحراف جنسى منع مى‏كنند. نظريه افراطى فرويد: فرويد به دو غريزه حيات و مرگ قايل بود و در غريزه حيات، دو غريزه حب ذات و نيروى جنسى را مهم مى‏دانست.او ساير غرايز را شاخ و برگ اين دو غريزه مى‏شمرد.وى در سخنانش، شعاع غريزه‏جنسى راگسترش داده و مساله جنسيت را، كه پايه اساسى مكتب اوست، به معناى وسيعى تفسير نموده و در نتيجه، بسيارى از فطريات و غرايز انسان را از مشتقات غريزه جنسى ذكر كرده بود. فرويد غريزه جنسى را پايه اصلى تمدن فرهنگ مى‏دانست و تلاش مى‏كرد مسائل جامعه‏شناختى و تاريخى را از اين راه حل نمايد.او مى‏گفت: غريزه جنسى، كه در هر كسى وجود دارد، انسان را تحريك مى‏كند كه ارضا شود و جوانى كه در اجتماع و محيطى زندگى مى‏كند كه موانعى از قبيل تعاليم مذهبى، اخلاق و قوانين و آداب و رسوم اجازه ارضاى خودسرانه اين غريزه را به او نمى‏دهد يا خود او مقيد به رعايت اصول و قوانين است، در اين صورت، غرايز او واپس‏زده شده و وارد ذهن ناهشيارش مى‏شود.اين غرايز واپس‏زده روى هم متراكم مى‏گردد و به تدريج، موجب بيمارى‏هاى روحى و عصبى مى‏شود.گاهى اين تعارضات چنان شديد است كه توازن و تعادل فرد را زايل مى‏گرداند وبه صورت‏بيمارى بروز مى‏كند. اگرچه برخى از دانشمندان يكى از علل بيمارى‏هاى روحى را ناكامى‏هاى جنسى و اميال واپس‏زده شده مى‏دانند، ولى فرويد تنها علت‏بيمارى روانى را شكست در اميال جنسى مى‏شمرد.فرويد گفت: هر گاه پزشكى با بيمار روحى مواجه شود، به طور حتم، مى‏تواند بگويد مشكلى در غريزه جنسى او رخ داده است. نظريه فرويد به دليل زرق و برقى كه از خود ارائه داده بود و نيز در بستر تفريط كارى‏هاى پيشين كليسا در زمينه غريزه جنسى در غرب، به سرعت رواج پيدا كرد. سعادت از نظر فرويد: فرويد سعادت هر كس را در ارضاى آزادانه نيروهاى جنسى خود مى‏داند و هر چه مانع اين ارضا شود در نظر فرويد مورد تاخت و تاز و انتقاد قرار گرفته است; از جمله مذهب و تمدن كه آن‏ها را سد راه ارضاى آزاد غريزه جنسى ولذت‏طلبى‏مى‏داند وقايل است كه اين محدوديت‏به‏سعادت بشرلطمه‏مى‏زند. او مى‏گويد: مذهب قدر آزادى را نمى‏داند; زيرا به موضوع انتخاب لطمه مى‏زند.وى براى رسيدن به سعادت، براى همه افراد راه يكسانى را پيشنهاد مى‏كند. با طرح نظريه جنسى فرويد، محافل پزشكى و علمى وين سخت تكان خورد، بشريت كه هزاران سال جنسيت را تحقير يا انكار كرده بود پذيرش اين نظريه برايش فوق‏العاده دشوار مى‏نمود.از اين‏رو، در وين جنجالى برپا شد كه به همه اروپا سرايت كرد و پزشكان و روان‏شناسان در همه‏جا، به‏خصوص‏پاريس‏به‏اوتاختند. (16)

منابع نظريه فرويد: فرويد نظرات سه نفر را به عنوان منبع نظريه‏اش برمى‏شمرد: 1- كروباك; 2- بروير; 3- شاركو

. او در كتاب‏ تاريخ نهضت پسيكاناليتيك مى‏نويسد: اين سه نفر بصيرتى به من بخشيدند.با اين وجود، او مورد مهر اين سه قرار نگرفت; حتى وقتى نظريه جنسيت را مطرح كرد شاركو از فرويد روى گرداند و برخى از دانشمندان حوزه پاريس مثل ژانه با او درافتادند.البته مخالفت اروپا و اعتراض استادان و شاگردان، فرويد را از پا درنياورد و بر نظر خود بيش‏تر پافشارى كرد و با اشتياق به آزمايش و تحقيق ادامه داد.به عنوان مثال، او عقيده داشت درمان بيماران روانى مستلزم شناخت روحيه و سوابق آن‏ها بود و اين كار بدون شناخت غرايز و آرزوها و ناكامى‏ها و خيالات آن‏ها تحقق نمى‏يافت. فرويد براى درمان آن‏ها، اين تحقيق‏ها و آزمايش‏ها را انجام مى‏داد. فرويد مى‏گفت: ليبيدو (انرژى روانى) در دوره‏بلوغ‏باشدت كامل‏دراعضاى‏جنسى مجتمع مى‏شود وباشور و شدتى بى‏سابقه بروز مى‏كند و افراد تمايل بيش‏ترى به جنس مخالف پيدا مى‏كنند.اين‏جاست كه اگر چيزى، اعم از دين و مذهب و آداب و رسوم، مانع ارضاى آن شود، اين غريزه جنسى واپس‏زده شده و به ذهن ناهشيار مى‏رود كه شايد به صورت كوه آتش‏فشانى درآيد و ناگاه فوران كند. (17)

چند اشكال بر نظريه فرويد

1- برخى از مخالفان فرويد مثل ژانه از علماى حوزه پاريس و شاركوو و يونگ مى‏گويند: چرا فرويد علت اصلى براى بيمارى‏هاى روانى را سركوبى غريزه جنسى قرارداده و از علل مادى، اقتصادى و اجتماعى موجود در محيط هر شخصى غفلت كرده است و حال آن‏كه بسيارى از بيمارى‏هاى روانى بر اثر همين مشكلات‏مى باشد.برخى از فقر ديوانه مى‏شوند كه اين اصلا منشا جنسى ندارد و برخى از بيماران روانى با پيدا كردن شغل و كار، سلامت‏خود را باز مى‏يابند كه اين‏ها هيچ ربطى به غريزه جنسى ندارد. 2- فرويد سعادت هر كس را در آزادى بى‏قيد و شرط ارضاى غريزه جنسى مى‏دانست و حال آن‏كه در امريكا و اروپا آمار نشان مى‏دهد افرادى كه در پى ارضاى بى‏قيد و شرط غريزه جنسى بوده‏اند نه تنها خوشبخت نشده‏اند، بلكه بدبخت و سيه‏رو گرديده‏اند و در منجلاب فساد سقوط كرده‏اند. يك مجله امريكايى مى‏نويسد: براى دختران بهشت آزادى خيلى زود به دوزخ تبديل شد... امراض مقاربتى ميان اين گروه (بى‏بندوباران جنسى) در برنامه روزانه قرار دارد. سيفليس و سوزاك به وضع وحشتناكى گسترش يافته است.اين امراض در دو سال اخير، به شش برابر رسيده است. (18) 3- مهم‏ترين‏مشكل‏فرويد اين‏است‏كه ازتعاليم الهى و انبياعليهم السلام به دور بوده و با ذهنيات و عقل و هوش بشر خواسته است‏برنامه‏اى به جامعه بشرى ارائه دهد كه مورد اعتقاد آن‏ها باشد. مجله نيوزويك مى‏نويسد: رواج جنسى در امريكا خانواده‏ها را به وحشت انداخته است.آمار نشان مى‏دهد تعداد زيادى از دختران زير ده سال حامله مى‏شوند و چون به نظر پزشكان سقط جنين در اين سن خطراتى از جمله نازايى دربردارد، بعضى از آن‏ها دست‏به خودكشى مى‏زنند.اختلاط مدارس هر روز اين آمار را افزايش مى‏دهد.گاهى فرزندان به جاى مدرسه، به پارك‏ها و مجالس رقص مى‏روند. (19) ازديدگاه وحى و انبياعليهم السلام بزرگ‏ترين عامل سيه‏روزى و بدبختى بشر هواپرستى وپيروى بى‏قيد و شرط از شهوات و تمايلات نفسانى است و روايات بسيارى به اين مطلب اشاره دارد: - رسول الله‏صلى الله عليه وآله: بيش‏ترين چيزى كه از آن‏ها بر امت‏ام مى‏ترسم هواپرستى و آرزوهاى طولانى است. (20) - على‏عليه السلام: هر كه به سوى شهوات بشتابد به سوى آفت‏ها شتافته است. (21) - على‏عليه السلام: حريص‏بودن‏نسبت‏به لذات انسان را گمراه و ازلذت‏ها دور مى‏كند. (22) قال الجوادعليه السلام: هر كس از خواهش‏هاى نفسانى‏اش اطاعت كند دشمن‏اش را به خواست‏اش رسانده است. (23) تمام تلاش انبياء عليهم السلام براى اين بوده كه هواى سركش انسان را مهار كنند.افراطگرايى در لذت جنسى نه تنها انسان را از انسانيت دور مى‏كند، بلكه زندگى اجتماعى و مادى او را هم دچار بى‏نظمى و اختلال مى‏كند. اما اسلام از طرفى، عزوبت و واپس‏زدن غريزه جنسى را محكوم مى‏كند و از طرف ديگر، آزادى بى‏قيد و شرط در ارضاى غريزه جنسى را، كه مستلزم بى‏عفتى است، زيان‏بخش و ممنوع مى‏شناسد وبين‏اين دوروش‏افراط و تفريط، ازدواج و كام‏يابى‏هاى مشروع را، كه وسيله ارضاى صحيح غريزه جنسى است، مورد حمايت قانونى و اخلاقى قرار مى‏دهد و مكرر به اين امر ترغيب و تشويق مى‏نمايد و راه سعادت بشر را نيز در همين مى‏داند. ازدواج راه صحيح ارضاى غرايز جنسى پس از روشن شدن اين‏كه ارضاى غريزه جنسى از هر راهى غلط است‏به بهترين راه ارضاى درست آن از نظر روايات معصومين‏عليهم السلام‏كه‏ازدواج‏مى‏باشدمى‏پردازيم: - رسول الله‏صلى الله عليه وآله: بهترين افراد امت من كسانى‏اند كه اهل اختيار كرده‏اند و بدترين آن‏ها عزب‏هايند. (24) - رسول الله‏صلى الله عليه وآله: هر كه فطرت مرا دوست دارد، به شيوه من‏عمل‏كند و از جمله شيوه من ازدواج است. (25) - از نشانه‏هاى او اين است كه از جنس خودتان همسرانى برايتان قرار داد تا به سوى آن‏ها آرامش يابيد و ميانتان محبت و مهربانى قرار داد. (26) - رسول الله‏صلى الله عليه وآله: اى جوانان، هر يك از شما كه توانايى جنسى دارد ازدواج كند كه آن موجب محفوظ ماندن چشم و پاك‏تر ماندن عورت است. (27) - رسول الله‏صلى الله عليه وآله: هيچ بنايى در اسلام نزد خداوند دوست‏داشتنى‏تر و عزيزتر از ازدواج نيست. (28) - الرضا عليه السلام: زنى از ابوجعفر سؤالى كرد و سپس گفت: من متبتله هستم: پرسيدند: به نظر تو تبتل چيست؟ گفت: مى‏خواهم هرگز ازدواج نكنم.سؤال كردند: چرا؟ گفت: به اين وسيله مى‏خواهم داراى فضيلتى شوم.فرمودند: از اين كار دست‏بكش كه‏اگر درآن فضيلتى بود حضرت فاطمه (س) به‏انجامش سزاوارتر از تو بود; زيرا هيچ كس نيست كه در كسب فضيلت‏بر او پيشى بگيرد. (29) - ابى عبد الله عليه السلام: پيامبر خدا فرمود: هر كه ازدواج كند، نيمى از دين‏اش را محافظت كرده است. (30) - الصادق‏عليه السلام: دو ركعت نماز كه متزوج بگزارد برتر از هفتاد ركعت است كه عزب بگزارد. (31) 2- رشد شناختى در نوجوان رشد شناختى انسان از دو طريق ارثى و اكتسابى صورت مى‏گيرد; يعنى بايد هم زمينه‏هاى ارثى در فرد باشد و هم محيطى تا او رشد يابد.در روايات نيز به اين دو اشاره شده است: - على‏عليه السلام: عقل دو قسم است: عقل ذاتى و عقل اكتسابى; عقل اكتسابى فايده‏اى نمى‏بخشد اگر عقل ذاتى موجود نباشد; همان‏گونه كه در صورت موجود نبودن نور چشم، نور خورشيد سودى نمى‏دهد. (32) - على‏عليه السلام: عقل بر دو گونه است: عقل ذاتى و عقل‏تجربى و هردومنجر به سود مى‏شوند. (33) پياژه، روان‏شناس معروف سوئيسى، مطالعات تجربى ارزشمندى انجام داده و به اين نتيجه رسيده كه پايان سن 14 - 15 سالگى آخرين حد تكميل ساختمان‏هاى ذهنى است و از آن پس، هيچ ساختمان جديدى در ذهن بنا نمى‏شود و امتياز بزرگ‏سال و نوجوان تنها به كم و بيش بودن تجارب است. در دوره قبل از نوجوانى، ساخت ذهنى كودك قادر بود كه به صورت عينى و در حد محدودى بر اساس عمليات منطقى عمل كند، ولى نوجوانى كه دوره استقرار هوش انتزاعى است، واقعيات به صورت بارزتر و آسان‏تر در معرض عمليات ذهنى قرار مى‏گيرند.در اين دوره نوجوان به واقعيات محدود تكيه نمى‏كند، بلكه به آن چه نيز در سطح ممكن هست فكر مى‏كند و لذا تا حد زيادى حوزه عمليات ذهنى او وسعت مى‏يابد.خصوصيات اجمالى اين دوره را به اختصار يادآور مى‏شويم: (34)

پي نوشت :
* دانش‏پژوه كارشناسى ارشد روان‏شناسى از مؤسسه آموزشى پژوهشى امام خمينى (رحمت الله عليه)
1 و 2- سيداحمد احمدى، روان‏شناسى نوجوانان و جوانان، رودكى، 1369، ص 17
3- محمدتقى فلسفى، گفتار فلسفى، جوان از نظر عقل و احساسات، هيئت نشر معارف اسلامى، 1352، ص 441
4- آية‏الله صانعى سن بلوغ دختران را 13 سالگى مى‏دانند.
5- روان‏شناسى تربيتى، دوره كاردانى تربيت معلم، ص 142
6- به نقل از روان‏شناسى تربيتى، مراكز تربيت معلم، وزارت آموزش و پرورش، ص 167
7- غررالحكم و دررالكلم، ج 1، ص 449
8- محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 77، ص 135
9- تحف العقول، ص 124/خصال صدوق، ص 636
10- دكتر محمود منصور، روان‏شناسى ژنتيك، تهران، انتشارات سمت، 1378، ص 36، زمينه روان‏شناسى، هيلگارد و ديگران، ج 1، ص 8 - 27
11- موريس دبس، مراحل تربيت، ترجمه على‏محمد كاروان، تهران، دانشگاه تهران، 1374، ص 163
12- على‏اكبر شعارى‏نژاد، روان‏شناسى رشد (2) ، كودكى و نوجوانى، دانشگاه پيام نور، 1372، ص 56 به بعد
13- دكتر سيداحمد احمدى، روان‏شناسى نوجوانان و جوانان، انتشارات مشعل، 1373
14- على فتحى آشتيانى، جزوه درسى، درس روان‏شناسى رشد، بخش نوجوانى، 1377.
15- محمدتقى فلسفى، پيشين، ص 186
16- آريانپور، فرويديسم، تهران، 1375، ص 55
17- مجله Neverevue ،ش 12، نوامبر 1967 به نقل از گفتار فلسفى بزرگ سال و جوان، ص 212
18- محمدتقى فلسفى، پيشين، ص 188
19- كيهان، ش.8884، به نقل از مجله نيوزويك.
20-21-22-23بحار، ج 7، ص 78، روايت 11 از باب 46
24- ميرزاحسين‏نورى، مستدرك‏الوسائل، مؤسسة‏آل‏البيت، 1408ق، ص 531.
25- حسن‏بن‏فضل طبرسى، مكارم الاخلاق، قم، راضى، 1371، ص 99.
26- روم: 21
27- حسن بن فضل طبرسى، پيشين، ص 100.
28- ميرزا حسين نورى، پيشين، ج 2، ص 531.
29- محمد باقر مجلسى، بحارالانوار، بيروت، مؤسسة الفرد، ج‏103، ص‏219.
30- محمد بن يعقوب كلينى، كافى، ج 5، ص 329.
31- شيخ حر عاملى، وسائل، ج 5، ص 1.
32- ملامحسن فيض كاشانى، عين اليقين، ص 243.
33- محمدباقر مجلسى، پيشين، ج 78، ص 6.
34- روان‏شناسى تربيتى، ص 151
منبع:فصلنامه علمي تخصصي معرفت
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها