انسان در جهان بینی اسلامی (3): مبداء آفرینش انسان
جعفر سبحانی
نخستین مسالهای که درباره انسان در هر نوع جهان بینی مطرح میباشد. مساله"شناخت خلقت انسان"است و اینکه او از چه و چگونه به وجود آمده است؟و به دیگر سخن،مبداء خلقت و کیفیت آن،چگونه میباشد؟اتفاقا قرآن که صحیحترین منبع برای جهان بینی اسلامی است،هر دو موضوع را به گونهای متذکر میباشد و مجموع آیات وارده درباره انسان را در سه بخش میتوان مطرح کرد.
1-آیاتی که ناظر به مبداء خلقت انسان است
2-آیاتی که بیانگر تحولاتی است که در این مبداء به وجود آمده است
3-آیاتی که بیانگر کیفیت بقاء نوع انسان و نحوه پرورش او در رحم است.
ما مجموع آیات هر سه بخش را در این بحث مطرح میکنیم سپس به تشریح آیه و یا آیاتی را که تصور شده است گواه بر تکامل تدریجی خلقت انسان و انیکه وی تکامل یافته از دیگر موجودات زنده است.مطرح مینمائیم.
1-مبداء آفرینش انسان چیست؟
مقصود از مبداء آفرینش،ماده نخستین است که خلقت انسان به آن منتهی میگردد،به گونهای که اگر مراحل بعدی خلقت را یکی پس از دیگری پشت سر بگذاریم سرانجام به این ماده میرسیم.البته ماده نخست میتواند،حالات مختلف داشته باشد،و برخی از آن،بر برخی دیگر مقدم و ریشه دومی شمرده شود ولی از آنجا که این حالات،مایه پیدایش انواع مختلف نمیگردد،بلکه حالات و کیفیات همان ماده شمرده میشود،ما همه را،تحت عنوان"مبداء واحد"میآوریم هر چند ممکن است میان آنها تقدم و تاخری نیز وجود داشته باشد.مثلا خاک و گل،و یا عصاره و چکیده گل و یا گل خشک مانند سفال،انواع متعدد نیستند،بلکه حالات مختلف ماده"ترابی"میباشند که آنرا به دو صورت و یا صورتهای گوناگون نشان میدهند هر چند واقعیت همگی یک شیء بیشش نیست و لذا ما همه این حالات را"مبداء آفرینش"نامیده و در این بخش آوردهایم.
قرآن مبداء آفرینش انسان را اموری،به شرح زیر معرفی میکند:
انسان از:
1-خاک 2-گل 3-گل چسبنده 4-گل بد بو و تیره رنگ 5-چکیده گل 6- گل خشکیده که به هنگام برخورد با چیزی صدا میکند(مانند سبو و سفال)آفریده شده است.
مجموع این امور ششگانه،حالات مختلف یک شئ به شمار میروند و ماده واقعی در همگی یک چیز بیش نیست و برای آگاهی از متون آیات این امور ششگانه،از هر یک فقط به ذکر یک آیه اکتفاء میکنیم و به مواضع آیات دیگر اشاره مینمائیم:
1-خاک
"یا ایها الناس ان کنتم فی ریب من البعث فانا خلقناکم من تراب"
(حج/5)ای مردم اگر درباره رستاخیز شک و تردید دارید،ما شما را از خاک آفریدهایم و نیز به سوره آل عمران/59،کهف/37 روم/20،فاطر/11،غافر/67 مراجعه فرمائید.
2-گل
"الذی احسن کل شئ خلقه و بداء خلق الانسان من طین"
(سجده /7)خدائی که آفرینش هر چیزی را،زیبا قرار داده و آفرینش انسان را از گل آغاز کرده است و نیز به سوره انعام آیه 2 و اعراف/12،ص 71،و 76،اسراء/61 مراجعه فرمائید.
3-گل چسبنده
"انا خلقناهم من طین لازب"
(صافات/11)آنها را از گل چسبنده آفریدیم.
4-گل بد بو و تیره رنگ
"لقد خلقنا الانسان من صلصال من حماء مسنون"
(حجر/2)ما انسان را از صلصال1که از گل تیره رنگ و بدبو گرفته شده بود،آفریدیم و به همان سوره آیههای 28 و 32 مراجعه فرمائید.
5-چکیده گل
"و لقد خلقنا الانسان من سلاسله من طین
(مومنون آیه 12) ما انسان را از چکیده گل آفریدیم.
6-از گل خشکیده مانند"کوزه سفالین"
"و خلق الانسان من صلصال کالفخار"
(رحمان/12)انسان را از گل خشکیده مانند کوزه سفالین که به هنگام برخورد با چیزی صدا میکند،آفریدیم و به همین مضمون در سوره حجر آیههای 26 و 28 و 33 وارد شده است.
این آیات بیانگر ماده نخستین انسان است،و امور ششگانه حالات ماده نخستین میباشند،بدون اینکه آنها به عنوان تبدیل و دگرگونی نوعی به نوعی دیگر شمرده شوند.
3-تحولاتی که مبداء نخست پیدا کرده است
از آیات یاد شده ماده نخستین وجود انسان روشن گردید اکنون وقت آن رسیده است که دومین مساله را یعنی کارهائی که روی ماده نخست انجام گرفته است:مطرح سازیم.
همان طور که یاد آور شدیم قرآن کتاب علوم طبیعی نیست ولی گاهی برای هدایت انسانها مسائلی از این علوم را مطرح میکند که هدف جنبههای تربیتی آن است بنا بر این اگر آیه و یا آیاتی،تحولاتی را که روی ماده نخست انجام گرفته است. متذکر گردید،به خاطر جنبههای تربیتی و راهنمائی آن است.
برخی میخواهند از آیات گذشته بالاخص آیاتی که ماده نخست را،چیزی مانند"صلصال"و شبیه"فخار"2میداند دور نمائی از تحولاتی را که روی ماده نخست انسان انجام گرفته ترسیم کنند و در این نظریه از یک رشته استعارهها و تشبیهها کمک میگیرند و میگویند:
"چینی سازان و کوزهگران،گل را مدتی میورزند تا خوب مخلوط شود،و خود را بگیرد و آماده به کار رفتن شود.
کوزهگر برای ساختن یک کوزه و یک کاسه از ابتداء صدها شکل متوالی به گل دستکاریاش،بر روی سفال میدهد،تا آنکه چیزی را که میخواهد پدید آورد.
شکل انواع گلدان،کاسه،تقار،کوزه،سبو،خمره و غیرهم در ابتداء یکی است و به تدریج به شکلهای دیگر ظاهر میشود،تا آنکه به شکل و نوع منظور منتهی میگردد گل خام و بیقدرت،مقاومتی در برابر عوامل مخرب ندارند و بر اثر گرما سفت و سخت میشود و عکس العمل تمام سفالها در مقابل حرارت یکسان نیست برخی ذوب و یا نقص پیدا میکنند ولی سفالهائی که جنس خاک آنها ناخالصی نداشته و گل آنها کاملا پرورش داده شده باشد در مقابل حرارت کاملا مقاوم و سالم و خوشرنگ از کار در مییند3
هدف از استخراج این مفاهیم از آیات چیزی جز یک پیشداوری درباره خلقت انسان،نیست و آن اثبات تکامل تدریجی انسان و تحول وی از نوعی به این نوع است و لذا میگوید:
"کوزهگر برای ساختن یک کوزه ابتداء صدها شکل متوالی به گل دستکاریاش میدهد..."همچنانکه وجود انواع در زمان و شرایط مختلف زندگی در نظر او بسان وجود کوزه سفال در کوره سوزان است،همان طور عکس العمل سفالها در برابر حرارت یکسان نیست همچنین مقاومت جانداران در برابر شرایط گوناگون مختلف است و در نتیجه بخشی از جانداران نابود میشوند.و آنچه که شایسته بقاء و زندگی است محفوظ میمانند و سرانجام انواعی که انسان از آنها تحول یافته بر اثر ضعف و ناشایستگی،نابود گردیدهاند و تنها انسان باقی مانده است."
ولی اگر ما ذهن خود را از این مسائل،تجرید کنیم،از این آیات،بیش از این نمیفهمیم که هیکل نخست انسان،بسان خاک خشکیده بوده که در پرتو عنایات الهی، دارای کمال و روح گردید و او است که این موجود بیمقدار را این همه کمال بخشیده است و اما دیگر خصوصیات که این نویسنده درباره ماده چینی و سفال و سازندگان آن دو تصور کرده و بر ماده انسان و سازنده آن نیز تلویحا نسبت داده،هرگز از این بیان مفهوم نمیگردد.
قرآن از مجموع خصایص ماده سفالی فقط یک خصوصیت را متذکر است و آن اینکه انسان را از گل چسبنده آفریدیم4و ناگفته پیدا است که اگر چسبنده نباشد هیکلی درست نمیشود که در آن روح دمیده شود.
اگر بخواهیم در این مورد روشنتر بگوئیم باید بگوئیم هدف،تشبیه ماده انسان به"فخار"5است،نه تشبیه خالق و آفریننده او به چینی ساز و کوزهگر،و همیشه درتشبیه صفت بارز مشبه را در نظر میگیرند،نه تمام خصوصیات او را،اگر میگوئیم زید شیر است،یعنی در شجاعت نه در یال و کوپال یا سم و دمژ،و بدبوئی دهن و غیره. اگر این نظریه بیدلیلی است،همچنین نظریه مقابل آن نیز بیگواه است و آن اینکه تمام حالات مختلف ماده نخستین ماده نخستین دفعی بوده و فاصله زمانی میان آنها نبوده است زیرا هیچ بعید نیست که این مراحل که ما تمام آنها را،حالات ماده نخستین انسان گذاریم در فواصل خاصی از زمان انجام گرفته باشد و برخی از اخبار نیز،بر آن گواهی میدهد6خلاصه قرآن در این مورد ساکت است و نمیتوان چیزی را بر آن تحمیل کرد.
تنها تحولی که قرآن نسبت به ماده نخست متذکر است مساله تصویر و صورت بندی آن است.اکنون لازم است که در این باره به توضیح بپردازیم.
تصویر پس از آفرینش چیست؟
قرآن برای انسان نخست،تصویری پس از آفرینش معتقد است،آنجا که میگوید:
"و لقد خلقناکم ثم صورناکم ثم قلنا للملائکه اسجدوا لادم فسجدوا الا اابلیس لم یکن من الساجدین"
(اعراف/12)
پس شما را آفریدیم آنگاه صورت بندی کردیم،سپس به فرشتگان امر کردیم که بر آدم سجده کنند،و جز ابلیس همگی سجده کردند اکنون باید دید مقصود از تصویر پس از خلقت چیست؟
قبلا نکتهای را یاد آور میشویم و آن اینکه لفظ"خلق"در لغت عرب در دو معنی به کار میرود:
1-اندازه،و بر این اساس میگویند:خلق الخیاط الثوب،خیاط پارچه را اندازه گرفت.
2-ایجاد و آفریدن شیئی.
مولف اساس البلاغه اصرار دارد که معنی صحیح در اساس"خلق"همان اندازه گیری است و معنی دوم به مرور زمان پیدا شده است.7
ولی اگر این سخن صحیح باشد،قطعا در این آیه معنی دوم مراد است به گواه اینکه پس از این جمله،جملههای
"ثم صورناکم ثم قلنا للملائکه اسجدوا"
آمده است وناگفته پیدا است صورت بندی و سجده فرشتگان با انسان آفریده شده سازگار است،نه با انسانی که فقط آفرینش او اندازه گیری شده است،در هر حال باید دید مقصود از"تصویر" در آیه یاد شده چیست؟
روشنترین تفسیر این آیه،همان آیهای است که در سوره حجر در این مورد آمده است آنجا که میفرماید:
"و اذ قال ربک للملائکة انی خالق بشرا من صلصال من حماء مسنون فاذا سویته و نفخت فیه من روحی فقعوا له ساجدین"
(حجر آیههای 28 و 29)
جمله خالق بشرا من صلصال بمنزله جمله"انا خلقناکم"در آیه مورد بحث میباشد.
جمله فاذا سویته8مفسر معنی ثم صورناکم با این تفاوت محور بحث در آیات سوره حجر،خلقت آدم است و در آیه مورد بحث،آفرینش تمام انسان است و از آنجا که قرآن خلقت آدم را،خلقت تمام انسانها تلقی میکند مراحل خلقت او را به تمام انسانها نسبت میدهد،و با مراجعه به آیات مربوط به آفرینش انسان این مطلب کاملا روشن است.9
بنا بر این پس از آفرینش انسان از گل خشکیده،مرحلهای به نام مرحله"تصویر و تسویه"آغاز میگردد و این همان مرحله صورت بندی ظاهری انسان است که هنوز روح در آن دمیده نشده است زیرا پس از این مرحله،مرحله"و نفخت فیه من روحی"آغاز میگردد.
لفظ"ثم"که میان خلقت انسان از گل خشکیده و مرحله تصویر به کار رفته است بیش از این نمیرساند که یک فاصله زمانی میان این دو مرحله وجود داشته است و اما مدت این مرحله چه اندازه بوده،قرآن از آن ساکت است و هرگز نمیتوان آن را گواه بر گذشت میلیونها سال دانست،چنانکه نمیتوان آن را گواه بر وجود صدها نوع در این میان اندیشید.
گذشته از این،این انواع باید دارای جان و روح حیوانی باشند در صورتی که انسان در مرحله تصویر و تسویه،فاقد روح و جان است و به حکم جمله"فاذا سویته و نفخت فیه من روحی"بعدا واجد روح میگردد.
از اینکه در سوره اعراف کلمه"ثم"به کار برده و در آیات سوره"حجر"لفظ "فا"استعمال کرده است معلوم میشود که فاصله این دو مرحله(میان خلقت و تصویر)شیعه با همهء فشارهائی که از حکومتهای غاصب و ستمکار میدیدهاند،در ابلاغ این رسالت و رساندن فقه سیاسی اسلام،به جهانیان کمال کوشش را داشتهاند.
بقیه:مبدء آفرینش انسان
بسیار اندک بوده که مجوز استعمال این دو نوع حرف عطف که از نظر معنی مختلف میباشند،بوده است.
کسانی که بخواهند جمله"ثم صورناکم"را گواه بر گذشتن میلیونها سال و وجود هزاران انواع بگیرند،معنی مورد نظر خود را بر آیه تحمیل کردهاند.از آن طرف هم نمیتوان گفت که میان خلقت ماده نخست،و تصویر آن به صورت انسان هیچ فاصلهای نبوده است زیرا قرآن در این قسمت ساکت است.و تصریحی ندارد
پی نوشت ها:
|