اَحبار
جمعه 21 مهر 1391 1:31 PM
اَحبار: عالمان يهود، كاهنانواژه «اَحبار»، بهصورت صريح 4 بار در قرآن كريم ذكر شده است; دو بار به همراه «ربّانيّون»* (مائده/5، 44 و 63) و دو بار به همراه «رُهبان». (توبه/9، 31 و 34) همچنين آيات فراوان ديگرى بدون تصريح به نام احبار، درباره عالمان يهود سخن گفتهاند.واژهشناسان «احبار» را جمع «حِبر» دانسته و درباره قرائت آن ديدگاههاى متفاوتى بيان كردهاند; ابوهيثم و ابوعبيد آن را به فتح حـاء[1]، ابناثير، فرّاء و جوهرى به كسر آن،[2] وليث و ابنسكّيت هر دو وجه را قرائت كردهاند[3] و اصمعى در تعيين قرائت به فتح يا كسر، اظهار بىاطلاعى كرده است.[4] حِبر در لغت، بهمعناى «اثر نيكو»[5]، «زينت، جمال و بهاء»[6]، «مداد»[7]، «نوعى از لباس»[8]، «نعمت»[9]و... آمده و در اصطلاح به هر عالم اهلكتاب اگرچه بعداً مسلمان شده باشد گويند.[10] واژهپژوهان در ايجاد ارتباط ميان معناى لغوى و اصطلاحى كوششهاى فراوانى كردهاند; برخى با استدلال به آيات «اُدخُلُوا الجَنَّةَ اَنتُم واَزوجُكُم تُحبَرون» (زخرف/43، 70) و «فَاَمَّا الَّذينَ ءامَنوا وعَمِلُوا الصّــلِحـتِ فَهُم فى رَوضَة يُحبَرون» (روم/30، 15)، كه بيشتر مفسران آن را بهمعناى برخوردارى از نعمت تفسير كردهاند،[11] معناى حبر را «نعمت» دانسته و معانى ديگر مانند: شادمانى، سرور، اكرام، تحسين و... را از لوازم و آثار آن برشمردهاند.[12]برخى ديگر معناى آن را «اثر نيكو» دانسته و وجه نامگذارى عالم به حبر را ماندگارى آثار نيكوى آنها در ميان مردم ذكر كردهاند.[13] و كسانىكه «حبر» را «مداد» معنا كردهاند، دليل اين نامگذارى را كتابت عالِم بهوسيله مداد بيان كرده و برخى از آنان گفتهاند: «كعب الحبر» كه به اشتباه «كعبالأَحبار» شهرت يافته نيز از همين رو، چنين نام گرفته است.[14] گروهى از لغويان بر عبرى بودن اين واژه تصريح كرده و آن را برگرفته از «حابر» بهمعناى سحر كردن و تمرين سحر، يا «حابار» بهمعناى ساحر و كاهن، دانسته، گفتهاند: هر عالم يهودى از فرزندان هارون حبر است; زيرا سحر و كهانت در ميان علماى پيشين يهود رواج داشته است.[15] همچنين از شواهد تقويت اين ديدگاه قول كسانى است كه مىگويند: در زبان عبرى معناى ريشهاى «حبر» سحر است.[16]،[17] «حبر» در زبان فارسى به «كاهن»[18] برگرفته از واژه عبرى [19](kohen) و «خاخام»[20] و در انگليسى [21]«Rabbi» ترجمه شده كه از لغت عبرى «Rabbi» بهمعناى «استاد من»، گرفته شده است.[22] اين واژه امروزه به رهبر روحانى و دينى جامعه يهودى اشاره دارد.[23] در كتاب مقدس (عهد عتيق و جديد) بهصورت مكرر اين اصطلاح آمده است. عهد عتيق:اين اصطلاح پيش از ويرانى معبد دوم (سال 70ق.م) بهكار نرفته است.[24] براساس گزارش عهد عتيق نخستين كسى كه به اين مقام دست يافت، «هارون» برادر موسى(عليه السلام)بود.[25] پس از وى پسرش «اليـعازار» جانشين او شد[26] اين منصب تا دوران «عيلى» كه از خانواده و سلسله «ايثامار» بود، در خاندان هارون حفظ شد.[27] پس از آن اين نام در مورد هر كسى كه به رهبرى امور دينى و معنوى مردم منصوب مىشد، اطلاق مىگرديد.[28] در دوران «تلمودى» (تقريباً 200 سال پيش از ميلاد تا 500 سال پس از ميلاد) ربّيان به دو دسته تقسيم مىشدند; «ربّيان عالم» (Teacher_Rabbi) و «ربّيان قاضى» (Judges_Rabbi)، دسته نخست وظيفه آموزش را بر عهده داشته و آن را به يادگيرى شريعت يهود و توانايى تفسير مشروط مىدانستند. آنان براى فعاليتهاى خود حقوقى دريافت نمىكردند و زندگى خود را با برخى تجارتها و نذورات، تأمين مىكردند. دسته دوم براساس شناخت و اطلاعشان از شريعت، و توانايىهايى مانند قضاوت و وكالت و با استفاده از اسناد و مداركى ويژه، گزينش مىشدند. اين مراسم در طول 7 روز[29] و با آيينهايى مانند قربانى، مسح با روغن و پوشاندن لباس رسمى، انجام مىگرفت.[30] اينان در برابر زمانى كه براى فتوا و قضاوت صرف مىكردند، مبالغى را به عنوان حقوق دريافت مىكردند.[31] البته گاهى وظيفه تعليم و قضاوت در يك شخص جمع مىشد. بعد از نگارش كتب مقدس، انتخاب كاهنان و رئيس آنان، ابزارى در دست حاكمان بوده، آنان همواره به اقتضاى اميال و ديدگاههاى شخصى خود، آنان را عزل و نصب مىكردند.[32] در قرن دوازدهم ميلادى براى اينكه كاهنان زمان بيشترى را در رسيدگى به فعاليتهاى دينى، صرف كنند، مقرر شد در برابر تلاشهاى آنان، مبالغى حقوق به آنان پرداخت شود تا براى تأمين زندگى خود بهكار نياز نداشته باشند. اين گروه جديد از كاهنان به همين مناسبت، «كاهنان حقوق بگير» (Salaried)ناميده شدند.[33] پس از آن، وظايف كاهنان بهصورت مكتوب به آنان ابلاغ شده، افزون بر قانونگذارى و تبليغ دين، كارهاى ديگرى مانند برپا كردن محاكم قضايى، رياست و اداره آنها، سرپرستى مدارس متوسط و عالى، شركت در مراسم ختنه، ازدواج و...، برعهده آنان گذاشته شد.[34] به برخى از اين وظايف در عهد عتيق نيز اشاره شده است. (=>همين مقاله وظايف كاهنان) از وظايف مدنى كه برعهده كاهنان گذاشته شد، جمعآورى ماليات براى حكومت بود. اين وظايف، باعث بالا رفتن مقام رئيس كاهنان شد.عهد جديد:در اناجيل عهد جديد، حواريان عيسى(عليه السلام)، مكرّر او را با عنوان «رِبّى» كه اصل آن «rab» واژهاى سامى بهمعناى «استادـسيد» است و در آرامى «rabban» و در عبرى «rabbon» است كه با پسوند i بهمعناى «مال من»= «استاد من» بهكار مىرود.[35] همانگونه كه عيسى(عليه السلام) در اناجيل «مرقس»[36] و «يوحنّا»،[37] «سيّد» يا «استاد» كه در يونانى به شكل «Pabbquej» نوشته مىشود،[38] خطاب شده و حواريان آن را خطابى احترامآميز مىدانستند.[39] غير از حواريان، مردمان ديگر نيز عيسى(عليه السلام) را با اين صفت مىخواندند.[40] در انجيل يوحنا از اين واژه معادل «Sisa,ka» بهمعناى «استاد» استفاده شده[41] و در اناجيل ديگر اغلب به عنوان جايگزين همان معنا در خطاب به عيسى(عليه السلام)بهكار رفته است.[42] در انجيل لوقا كه هنوز واژه «ربّى» بهكار برده نشده بود، عيسى(عليه السلام)با معادل يونانى ديگر (ETTl,Tata) كه بهمعناى «استاد» بود، خطاب مىشد.[43] به جز خطابهايى كه به عيسى(عليه السلام)شده است، واژه ربّى تنها يك بار در خطاب به «يوحناى تعميددهنده»[44] و دو بار به شكل «سيد ما» در اعتراض به «كاتبان» و «فريسيان» (زاهدان) كه دوست داشتند، با اين عنوان خطاب شوند، بهكار رفته است.[45]وظايف كاهنان:سومين سِفْر از اسفار پنجگانه تورات، «لاويان» نام دارد كه قوانين، آيينها، مقدار و كيفيت هدايا و قربانيان و وظايف كاهنان را بيان مىكند و در زبان عبرى آن را سِفْر «شريعت كاهنان» نيز مىنامند.[46] وظايفى كه در آن سِفر بر عهده كاهنان نهاده شده، به اختصار عبارتند از: اجراى مراسم قربانى[47] (گاهى قيد شده است شرط پذيرش قربانى انجام آن بهوسيله كاهن است)[48]، ذبح حيواناتى كه به عنوان كفاره بهوسيله گنهكاران پرداخت مىشود،[49] پاشيدن خون به محراب و پرده مقدس[50]، تبليغ شريعت موسى(عليه السلام)[51]، توجه به برخى از بيماران و مداواى آنان بر طبق دستور شريعت،[52] تطهير بيماران مبتلا به بَرَص براساس آيين ويژهاى كه به اعتقاد يهود، خداوند به موسى(عليه السلام) تعليم داده است،[53] برگزارى مراسم عيد و زنده نگه داشتن «سَبْت» (روز شنبه) و حفظ تقدس آن[54]، پرداخت جريمههاى ويژه درصورت ارتكاب گناه بهوسيله كاهن[55]، قربانى گوسالهاى جوان و بىعيب در روزى كه كاهن به مقام مسح روغن نايلمىشود.[56]در برابر وظايفى كه بر عهده كاهنان نهاده شده، امتيازاتى نيز به آنان داده شده است كه برخى از آنها از اين قبيلاند: اعطاى برخى از هدايايى كه به عنوان كفاره گناهان پرداخت مىشود به كاهن بهصورت هديه[57]، اختصاص پوست قربانى ذبح شده به كاهن به عنوان شرط پذيرش قربانى،[58] اختصاص همه هديه آردى كه در تنور پخته مىشود و هر چه در پاتيل يا تابه بريان مىشود به هارون و يكى از فرزندان كاهن او[59] (گاهى هديه قربانى به مذكّر بودن كاهن مشروط شده است).[60] اَحبار در قرآن:واژه اَحبار در قرآن كريم در مواردى همراه با «ربّانيّون» و در مواردى ديگر همراه «رُهبان» بهكار رفته است، مفسران در اينباره ديدگاههاى متفاوتى ارائه كردهاند.اَحبار و ربّانيّون:مفسران درباره يكى بودن «ربّانى» با «احبار» يا اختلاف آن دو و نوع اختلافشان، ديدگاههاى متفاوتى ارائه كردهاند; برخى با گواه گرفتن آيه: «...و لـكِن كونوا رَبّـنِيّينَ بِما كُنتُم تُعَلِّمونَ الكِتـبَ و بِما كُنتُم تَدرُسون» (آلعمران/3، 79)، مراد از احبار را مطلق علما، و ربانيان را علماى حكيمى مىدانند كه به سياست و تدبير امور مردم آگاهى دارند و آنان را تربيت كرده به اصلاح امورشان مىپردازند.[61] از ضحّاك نقل شده كه «ربّانيان»، قرّاء و احبار، فقهاى يهودند.[62] مجاهد و قتاده «ربّانيان» را فقهاى يهود و «احبار» را ديگر علماى آنان دانستهاند.[63] ابنزيد «ربّانيان» را به واليان و حاكمان و «احبار» را به علما تفسير كرده است.[64] حسن بصرى معتقد است «ربّانيان» علماى مسيحى (اهل انجيل) و «احبار» علماى يهود (اهل تورات) هستند.[65]ابنجرير و ابىحاتم از سدّى نقل كردهاند كه مراد از آنها دو فرزند صوريا هستند كه يكى «ربّى» و ديگرى «حبر» بوده، و با پيامبر(صلى الله عليه وآله) عهد بستند كه به پرسشهاى آن حضرت درباره تورات و احكام موجود در آن پاسخ دهند.[66] فخررازى از ترتيب ذكرى در آيه: «يَحكُمُ بِهَا النَّبِيّونَ الَّذينَ أَسلَموا لِلَّذينَ هادوا والرَّبّـنِيّونَ والأَحبارُ...» (مائده/5، 44) استفاده كرده است كه مقام ربّانيان برتر از احبار است و ربّانيان مانند مجتهدان و احبار ديگر آحاد علمايند.[67]عياشى از ابوعمرو و زبيرى نقل مىكند كه امام صادق(عليه السلام) فرمود: از ويژگىهايى كه براى امام لازم است، پاكى از گناه، علم منوّر، آگاهى از نيازمندىهاى مردم و حلال و حرام، علم به كتاب خدا، متشابهات، ناسخ و منسوخ آن و ... است. آن حضرت در پاسخ به درخواست ابىعمرو كه در پى استدلالى براى اين سخن بود، آيه«إِنّا أَنزَلنَا التَّورةَ فيها هُدىً ونورٌ يَحكُمُ بِهَا النَّبِيّونَ الَّذينَ أَسلَموا لِلَّذينَ هادوا والرَّبّـنِيّونَ والأَحبارُ...» را قرائت كرده، فرمود: پس اين امامان داراى مقامى پايينتر از انبيايى هستند كه با علمشان مردم را تربيت مىكنند و اما احبار، علمايى پايينتر از ربانيانند; زيرا خداوند در ادامه آيه فرموده است: «...بِمَا استُحفِظوا مِن كِتـبِ اللّهِ وكانوا عَلَيهِ شُهَداءَ...» ونفرمود: «بِمَا حمّلوا منه».[68] علامه طباطبايى با لطيف شمردن اين استدلال معتقد است ترتيب ذكر انبيا، ربّاني%D |