0

بانک مقالات معارف قرآن

 
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

شمس و قمر
جمعه 31 شهریور 1391  11:58 PM

شمس و قمر

اباذر بشيرزاده - محمد شمس اللهي

 

كلمات كليدي :

قرآن، شمس، قمر، آفرينش، آيت، نظم، نور، روشنايي، شب و روز، سجده، تسخير، سوگند، قيامت
"شَمس" در لغت به قرص و روشنایی منتشر از آن گفته میشود؛[1] و در اصطلاح اسم عَلَم برای سیارهی مخصوصی است که در فارسی به "خورشید" تعبیر میشود و "قَمَر" سیارهی آسمانی است که از خورشید نور گرفته و شبهنگام به زمین میتابد و تا حدودی سطح زمین را روشن میکند.[2] اگر "ماه" را "قمر" گفتهاند به خاطر بیاض(سفیدی) آن است، که بعد از سه شب آخر، تا آخر ماه در آسمان در حال رؤیت است.[3] "شمس" در قرآن کریم 33 مرتبه تکرار شده،[4] و "قمر" 27 بار، که مراد از آن قمر زمین است، نه اقمار کرات دیگر.[5]

آیت و مخلوق بودن شمس و قمر

خدای متعال در بیان خالقیت خویش به خلقت و عظمت ماه و خورشید پرداخته و میفرماید:
«وَ هُوَ الَّذِی خَلَقَ اللَّیلَ وَالنَّهارَ وَالشَّمْسَ وَالْقَمرَ...»[6]
«او كسى است كه شب و روز و خورشید و ماه را آفرید...»
در قرآن قبل از آیهی مذکور پنج برهان بر یگانگی خدای سبحان اقامه شده و این ششمین برهان است که اشاره به خلقت شب، روز، آفتاب و مهتاب شده تا به مشرکان ساختگى بودن بتها را بفهماند و عاجز بودنشان را در آفرینش خلایقی همچون ماه و خورشید بیان بکند؛[7] چون ماه و خورشید ظهور و وضوحشان شدیدتر از آنست كه دلالت آن دو بر مبدأ علیم، حكیم و قادر درك نشود.[8] 
از سویی دیگر به آیت بودن مخلوقات خدا اشاره شده که از جملهی آن ماه و خورشید است:
«وَ مِنْ آیاتِهِ اللَّیلُ وَالنَّهارُ وَالشَّمْسُ وَالْقَمَر...»[9]
«و از نشانه‏هاى او، شب و روز و خورشید و ماه است‏...»
در این آیه به نشانه‏اى از توحید فعل و نظام یكنواخت عالمگیر جهان اشاره شده که از جملهی آن نظام شب و روز است كه در اثر طلوع و غروب خورشید صورت مى‏گیرد، و روشنایی و تاریکی آن فضای جهان را فرا میگیرد و در اثر این نظام خاص نیاز موجودات زمین همه در اثر تابش نور و تیره‏گى شب تأمین مى‏شود؛ و از سویی نظام جهان و موجودات عالم که بر آن طلوع و غروب استوار است، شاهد وحدت مدبر جهان است؛ لذا آیهی شریفه به اینکه خورشید و ماه جزو عوامل طبیعی است، یادآورى نموده و با توجه دادن به آفریدگار آن دو و سایر كرات، بشریت را از پرستش مخلوق نهی نموده است.[10] 
خورشید و ماه از آیات بارز خدای سبحان هستند كه هر یك در مقرّ خود با هدایت ناظم و مربّى عالم، انجام وظیفه میدهند و ذره‏اى از مدار خود تجاوز نمى‏کنند؛ لذا خورشید و ماه با تمام عظمت و حشمتى كه دارند، مطیع فرمان اویند و وجود و بقائشان وابسته به ارادهی حق تعالى است؛ پس سزاوار نیست كه بندگان به آنها سجده و اظهار ذلّت نمایند.[11]

حساب زمان با ماه و خورشید

قرآن کریم در مواضع مختلف بیان میدارد که حساب و نظم امور در جهان هستی، توسط ماه و خورشید انجام میگیرد:
«الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ بِحُسْبان‏»[12]
«خورشید و ماه با حساب منظّمى مى‏گردند.»
آیهی شریفه در بیان حرکت ماه و خورشید و كرهی زمین نیست، بلكه بیان آیه اینست كه حساب روز، شب، ماه و سال از ابتدای خلقت عالم تا انقراض آن با ماه و خورشید نگه داشته مى‏شود و این نعمت بسیار بزرگی است كه هیچ محاسبهای بدون وجود خورشید و ماه معلوم نمى‏شد.[13]
علت اینکه خورشید بر ماه مقدم شده، چون خورشید علاوه بر حساب ماه، سال و... حساب فصول را نیز تعیین میکند.[14]
همچنین در بیانی دیگر خداوند به منازل مختلف ماه و عدد سالها اشاره نموده و میفرماید:
«وَالْقَمَرَ نُوراً وَ قَدَّرَهُ مَنازِلَ لِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنِینَ وَ الْحِسابَ‏...»[15]
«ماه را نور قرار داد و براى آن منزلگاه‏هایى مقدّر كرد، تا عدد سالها و حساب (كارها) را بدانید...»
ماه شب اول هلال باریكى است که در شبهای بعدی تا نیمهی ماه بزرگتر شده و به صورت قرص کامل درمیآید و از نیمهی ماه به بعد، تدریجا نقصان یافته تا اینکه یك یا دو روز آخر ماه در تاریكى محاق فرو مى‏رود؛ سپس دوباره به شكل هلال ظاهر مى‏گردد که این دگرگونى بیهوده نیست؛ بلكه یك تقویم بسیار دقیق و طبیعى است كه مردم حساب تاریخ امور زندگى خود را نگهدارند.[16]
قرآن کریم در بیان چرخش و نظم خورشید و ماه، و روز و شب در عالم میفرماید:
«لَاالشَّمْسُ ینْبَغِی لَها أَنْتُدْرِكَ الْقَمَرَ وَ لَااللَّیلُ سابِقُ النَّهار...»[17]
«نه خورشید را سزاست كه به ماه رسد، و نه شب بر روز پیشى مى‏گیرد...»
مراد از این تعبیر این است كه بفهماند تدبیر الهى چنین نیست كه روزى جارى شود و روزى از ایام متوقف گردد؛ بلكه تدبیرى است دائمى و خللناپذیر که مدت معینى ندارد تا بعد از تمام شدن آن مدت به وسیلهی تدبیرى دیگر نقض گردد.[18]

نظم عبادات با ماه و خورشید

زمان آغاز و پایان بسیاری از اعمال عبادی با طلوع و غروب ماه و خورشید مشخص میشود؛ به عنوان نمونه قرآن اوقات نماز را چنین بیان میکند:
«أَقِمِ الصَّلاةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلى‏ غَسَقِ اللَّیلِ وَ قُرْآنَ الْفَجْر...‏»[19]
«نماز را از زوال خورشید (هنگام ظهر) تا نهایت تاریكى شب [=نیمه شب‏] برپا دار؛ و همچنین قرآن فجر [=نماز صبح‏] را...»
آیه شریفه شامل نمازهاى پنجگانه مى‏شود. نمازهاى زوال خورشید، نماز ظهر و نماز عصر و نمازهاى تاریكى شب، نماز مغرب و نماز عشاء است و مقصود از "قرآن فجر" نماز صبح است‏؛[20] و اینكه نماز صبح را "قرآن فجر" بیان نموده، چون مشتمل بر قرائت قرآن است، و روایات همه در نماز صبح بودن این تعبیر متفقند.[21]
همچنین خدای تبارک رسول خدا را امر میکند که پیش از طلوع و غروب خورشید به تسبیح حقتعالی بپردازد:
«...وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ قَبْلَ الْغُرُوبِ وَ مِنَ اللَّیلِ فَسَبِّحْهُ...»[22]
«...و پیش از طلوع آفتاب و پیش از غروب تسبیح و حمد پروردگارت را بجا آور؛ و در بخشى از شب او را تسبیح كن...»
مقصود از تسبیح در آیهی شریفه نماز است؛ اما نماز را تسبیح نامیده، زیرا نماز اولاً مشتمل بر تسبیح و تحمید است که مراد از پیش از طلوع و غروب خورشید نماز صبح، ظهر و عصر است و منظور از تسبیح در شب، نماز مغرب و عشاء است؛[23] ثانیاً نماز بهترین موضع برای تسبیح پروردگار است و اوقات مخصوصی بر آن تعیین شده که در آیات قرآن با تعبیرات گونانون اوقات نمازها از جمله نماز یومیه بیان شده است.[24]

ضیاء و نور بودن ماه و خورشید

خداوند در قرآن کریم خورشید را به ضیاء و ماه را به نور بودن توصیف کرده است:
«هُوَ الَّذِی جَعَلَ الشَّمْسَ ضِیاءً وَ الْقَمَرَ نُوراً...»[25] 
«او كسى است كه خورشید را روشنایى، و ماه را نور قرار داد...»
نور خورشید به ذات آن است و حرارت شدیدی دارد؛ اما قمر دارای طبیعت سردی است که از خود نوری ندارد، بلکه نور خود را از خورشید میگیرد؛[26] و از سویی "ضیاء" در جایى گفته‏ میشود كه تاریکی را برطرف نماید، همچنانکه روشنى خورشید ظلمت شب را میبرد؛ ولى نور لازم نیست كه پیش از آن تاریکی بوده باشد.[27]
نیز در تعبیری دیگر خورشید را سراج و ماه را نور معرفی کرده که اشاره به همان مطلب است؛ یعنی اشعهی خورشید اصیل و ذاتى است، ولى نور كرهی ماه در اثر كسب از نور و ضیاء خورشید مى‏باشد:[28]
«وَ جَعَلَ الْقَمَرَ فِیهِنَّ نُوراً وَ جَعَلَ الشَّمْسَ سِراجاً»[29]
«و ماه را در میان آسمانها مایهی روشنایى، و خورشید را چراغ فروزانى قرار داده است‏.»
نکتهی قابل توجه اینست که این آیات در حقیقت برای اثبات ربوبیت خداوند و توجه دادن به تدبیر الهی در امور بندگان است که انسان با مشاهدهی این نعمتهای عظیم، متوجه خالق حقیقی شده، در نتیجه عبودیت او منحصر به خدای سبحان میگردد.[30] 

ماه و خورشید در خدمت انسان

خداوند در قرآن مجید بالاترین ارزش و عظمت را به انسان قائل شده، بطوریکه تمام کائنات را مسخّر او بیان نموده است.[31] خدای متعال آفتاب، ماه، ستارگان و... را آفریده، درحالىكه همه به امر او جارى و طبق مشیت او جریان دارند؛[32] و در برابر ذات اقدس احدیت سجده میکنند؛[33] و از سویی کل عالم هستی از جمله خورشید و ماه، برای خدمترسانی به انسان معرفی شده است:[34]
«وَ سَخَّرَ لَكُمُ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ دائِبَین‏...»[35]
«و خورشید و ماه را -كه با برنامهی منظّمى در كارند- به تسخیر شما درآورد...»
یعنی ماه و خورشید نیز برای انسانها و در راستای منافع آنها قرار داده شده و تدبیر خداوند در مسخر کردن این دو برای بندگانش بر هر عاقلی که بیاندیشد، آشکار است؛ مگر اینکه کسی از روی عناد این تدبیر ربوبی را انکار کند.[36]

پرستش ماه و خورشید

برخی انسانهای ضعیف که افق دیدشان در سطح پایین است و در مادیات منجمد شدهاند، خورشید و ماه را پرستش مى‏نمودند؛ چون منبع همهی بركات مادى منظومهی خورشید است از جمله نور، گرما، نزول باران، رویش گیاهان، رنگهاى زیباى گلها و... که همه از برکت پرتو وجود خورشید است؛ و ماه که روشنى بخش شبهاى تار و چراغ پرفروغ و زیباى رهروان بیابانها و صحراهاست؛ همچنین بركات فراوانی که به وسیلهی جزر و مد‏ این دو كوكب آسمانی پدید میآید، موجب سجده نمودن برخی انسانهای مادی در برابر این اسباب میشود که قرآن با نهی و توبیخ شدید از خورشید و ماه پرستی، این نوع انسانها را متوجه خالق هستی و مسببالاسباب نموده و میفرماید:[37]
«...لاتَسْجُدُوا لِلشَّمْسِ وَ لا لِلْقَمَرِ وَاسْجُدُوا لِلَّهِ الَّذِی خَلَقَهُن‏ إِنْ كُنْتُمْ إِیاهُ تَعْبُدُون‏»[38] 
«...براى خورشید و ماه سجده نكنید، براى خدایى كه آفرینندهی آنهاست سجده كنید، اگر مى‏خواهید او را بپرستید!»
تبیین ایجاد شدن شمس و قمر در صدر آیه، خود دلیل روشنی بر وجود خدای قادر است؛ لذا قرآن از سجده بر خورشید و ماه، به شدت نهی کرده و امر نموده که سجده تنها بر خدای خالق قادر حکیم باشد؛ چون سجده که نهایت خضوع و تعظیم است، فقط بر اشرف موجودات سزاوار است. اما قید "اگر قصد عبادت خدا را دارید" به این است که برخی از اقوام به پرستش خورشید و ماه و غیره میپرداختند و قصدشان از این عمل رسیدن به خداوند بود که این اشیاء را واسطه بین خالق و مخلوق میدانستند.[39]
بنابراین نهی مؤکد بر مسجود قرار دادن مخلوقات در برابر خداوند است؛ چون  سجده، منحصر به خدای سبحان بوده و سجده بر غیر خدا یعنی برابری مخلوقات با خداوند قادر و پروردگار عالمیان که همان گمراهی آشکار است؛[40] همچنین جملهی "الذی خلقهنّ" که وصف "الله" است، اشاره به سبب منع از سجده بر غیر خدا و تعیین کنندهی وسعت و دایرهی ممنوع بوده که هم شمس و قمر و هم غیر این دو را شامل میشود و با اشاره به مخلوق بودن همهی اشیاء از عبادت اینها نهی میکند.[41]
قرآن در جریان خبر آوردن هدهد از سرزمین "سبا" برای حضرت سلیمان(ع)، وضعیت اعتقادی بلقیس ملکهی سبا و قومش را اینگونه بیان میکند:
«وَجَدْتُها وَ قَوْمَها یسْجُدُونَ لِلشَّمْسِ مِنْ دُونِ اللَّه‏ وَ زَینَ لَهُمُ الشَّیطانُ أَعْمالَهُم‏...»[42] 
«او و قومش را دیدم كه براى غیر خدا -خورشید- سجده مى‏كنند و شیطان اعمالشان را در نظرشان جلوه داده‏...»
یعنی علت سجده و پرستش قوم سبا بر خورشید، نقش اساسی شیطان بود که اعمال بدشان را زینت داده بود و تسلط شیطان در اعمالشان به حدی بود که آفتابپرستی را افتخار خود میدانستند و در حکومت خویش چنان در بتپرستی فرورفته بودند که هدایتشان به راه حق و توحیدی برای هدهد مأمور حضرت سلیمان قابل تصور نبود.[43]
همچنین قرآن مجید داستان محاجهی زیبای حضرت ابراهیم -علیهالسلام- را با ستارهپرستان، ماهپرستان و خورشیدپرستان اینگونه به تصویر کشیده است:
ما ملكوت آسمانها و زمین را به ابراهیم نشان دادیم و همین امر موجب پى بردن وی به گمراهى عمویش آزر و قوم خود شد که به احتجاج با آنان پرداخت؛ یعنی بعد از رؤیت ملكوت اشیاء بلافاصله الوهیت اصنام را ابطال نموده و در همین حال ملكوت، شب، پردهی ظلمت خود را بر او افكند و چشم حضرت به ستاره‏اى افتاد و گفت: «این خدای من است؛ اما هنگامى كه غروب كرد، گفت: غروب‏كنندگان را دوست ندارم!» [44]
سپس به بیان بطلان ربوبیت قمر پرداخت و گفت:
«...قالَ هذا رَبِّی فَلَمَّا أَفَلَ قالَ لَئِنْ لَمْیهْدِنِی رَبِّی لَأَكُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّینَ»[45]
«...گفت: این خداى من است! امّا هنگامى كه (آن هم) غروب كرد، گفت: اگر پروردگارم مرا راهنمایى نكند، مسلّماً از گروه گمراهان خواهم بود.»
حضرت كنایهای که در جملهی "اگر پروردگارم هدایتم نكند..."، به کار برد، به خوبى مى‏فهماند كه کلام ایشان به ماه که فرمود: «هذا رَبِّی»، نیز ضلالت است، و اگر بخواهد بر آن ضلالت ایستادگى کند، قطعاً یكى از همان گمراهانى خواهد بود كه قائل به ربوبیت قمر بودند.[46]
حضرت ابراهیم در مرتبهی سوم در محاجهی خود با خورشیدپرستان، بیزاری خود را از مشرکان آشکار ساخت:
«فَلَمَّا رَأَى الشَّمْسَ بازِغَةً قالَ هذا رَبِّی هذا أَكْبَرُ فَلَمَّا أَفَلَتْ قالَ یا قَوْمِ إِنِّی بَرِی‏ءٌ مِمَّا تُشْرِكُونَ»[47]
«و هنگامى كه خورشید را دید كه (سینهی افق را) مى‏شكافت، گفت: این خداى من است! این (كه از همه) بزرگتر است! امّا هنگامى كه غروب كرد، گفت: اى قوم! من از شریكهایى كه شما (براى خدا) مى‏سازید، بیزارم!»
اشارهی حضرت ابراهیم با لفظ مذکر "هذا" برای مؤنث مجازی به این است که حضرت خودش را به جای انسانی تصور میکرد که شناختی بر این اجرام آسمانی ندارد، و نسبت به آثار، خصوصیات و پیدایش آن جاهل است.[48]
نهایت اینکه مشرکان خداى كوچك و بزرگ داشتند و حضرت طلوع و غروب آنها را مشاهده میكرد و هرگز اعتقاد به ربوبیت آنها نداشته؛ زیرا اگر خود معتقد بدان بود، پس از افول، فساد این عقیده را درك میكرد که واژهی "تشركون" بیانگر این مطلب است.[49]

قسم خداوند به ماه و خورشید

خداوند در قرآن کریم به بسیاری از مخلوقات قسم یاد کرده که ماه و خورشید نیز از جملهی آنهاست:
«وَالشَّمْسِ وَ ضُحاها وَ الْقَمَرِ إِذا تَلاها»[50]
«به خورشید و گسترش نور آن سوگند؛ و به ماه هنگامى كه بعد از آن درآید»
خداوند به مخلوقات خود قسم یاد میکند تا پرفایده بودن آن را تذکر دهد و چون وجود هستی انسان، حیوانات، نباتات و... به طلوع خورشید و غروب آنست به آن نیز قسم یاد کرده است.[51] 
نظامى كه در خورشید و ماه و شب و روز جریان دارد، و منتهى میشود به پیدایش نفسى كه فجور و تقوایش به او الهام شده، خود دلیل بر رستگارى كسى است كه نفس را تزكیه كند و خسران كسى كه آن را آلوده سازد؛ لذا قرآن این سوگندها را برای رستگارى نفوس الهى و خسران نفوس آلوده یاد کرده است.[52] 

قیامت و خورشید و ماه

قرآن کریم در بیان ویژگیها و حالات روز قیامت به جمع شدن ماه و خورشید اشاره دارد:
«یسْئَلُ أَیانَ یوْمُ الْقِیامَة فَإِذا بَرِقَ الْبَصَرُ وَ خَسَفَ الْقَمَرُ وَ جُمِعَ الشَّمْسُ وَ الْقَمَر»[53]
«[انسان] میپرسد: قیامت كى خواهد بود؟ (بگو:) در آن هنگام كه چشمها از شدّت وحشت به گردش درآید، و ماه بى‏نور گردد، و خورشید و ماه یكجا جمع شوند»
مراد از جمع خورشید و ماه، یکی شدن آنهاست که از نشانههای قیامت است.[54]
در جای دیگر قرآن کریم از درهم پیچیده شدن خورشید به هنگام قیامت خبر میدهد:
«إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ »[55]
«در آن هنگام كه خورشید در هم پیچیده شود.»
تكویر درهم پیچیدن به صورت دایره و افتادن و غشّ كردن است که مقصود از هنگام تكویر خورشید، وقت مرگ و ظهور آثار آخرت، یا وقت قیامت كبرى است.[56] 
آنگاه كه خورشید همانند پارچهای كه پیچیده گردد، در هم میپیچد، ستارگان رنگ میبازند، ماه میگیرد، اوضاع و اجزاء عالم درهم میریزد، آن وقت ماه و خورشید نیز هر یك از مقر خود پراكنده گردیده و در یك دیگر جمع میگردند و قیامت برپا میشود.[57]

پی نوشت ها:

[1]. راغب اصفهانی، حسین بن محمد؛ المفردات فی غریب القرآن، تحقیق صفوان عدنان داودی، دمشق بیروت، دارالعلم الدارالشامیه، 1412ق، چاپ اول، ص464.
[2]. مصطفوی، حسن؛ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران، بنگاه نشر و ترجمه، 1360ش، ج9، ص316.
[3]. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات، دمشق،دار العلم الشامیه،1412، اول:ص684.
[4]. قرشی، سیدعلیاکبر؛ قاموس قرآن، تهران، دارالکتب الاسلامیة، 1371ش، چاپ ششم، ج4، ص67.
[5]. همان، ج6، ص33.
[6]. انبیا/33.
[7]. نجفی خمینی، محمد جواد؛ تفسیر آسان، تهران، اسلامیه، 1398ق، چاپ اول، ج12، ص227.
[8]. گنابادی، سلطان محمد؛ تفسیر بیان السعادة فی مقامات العبادة، بیروت، موسسۀ اعلمی، 1408ق، چاپ دوم، ج9، ص348.
[9]. فصلت/37.
[10]. حسینی همدانی، سیدمحمدحسین؛ انوار درخشان، تهران، کتابفروشی لطفی، 1404ق، چاپ اول، ج14، ص430 و 431.
[11]. بانو اصفهانی، سیده نصرت امین؛ مخزن العرفان در تفسیر قرآن، تهران، نهضت زنان مسلمان، 1361ش، ج11، ص334.
[12]. الرحمان/5.
[13]. طیب، سیدعبدالحسین؛ اطیب البیان فی تفسیر القرآن، تهران، اسلام، 1378ش، چاپ دوم، ج12، ص371.
[14]. ابن عاشور، محمد بن طاهر؛ التحریر و التنویر، بیتا، ج11، ص21.
[15]. یونس/5.
[16]. مكارم شیرازى، ناصر و همکاران؛ تفسیر نمونه، تهران‏، دارالكتب الإسلامیة، 1374ش‏، چاپ اول، ج‏8، ص225.
[17]. یس/40.
[18]. طباطبایی(علامه)، سیدمحمدحسین؛ المیزان فی تفسیر القرآن، قم، اسلامی، 1374ش، چاپ پنجم، ج17، ص134.
[19]. اسراء/78.
[20]. طبرسی، فضل بن حسن؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تهران، ناصر خسرو، 1372ش، چاپ سوم، ج6، ص669.
[21]. المیزان فی تفسیر القرآن، ج13، ص175.
[22]. ق/39 و 40.
[23]. بروجردی، سید ابراهیم؛ تفسیر جامع، تهران، صدر، 1366ش، چاپ ششم، ج6، ص431.
[24]. هود/114، طه/130 و... . صادقی تهرانی، محمد؛ الفرقان فی تفسیر القرآن بالقران، قم، فرهنگ اسلامی، 1365ش، چاپ دوم، ج28، ص 298 و 299.
[25]. یونس/5.
[26]. اطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج6، ص349.
[27]. همان، ج1، ص414.
[28]. انوار درخشان، ج17، ص103.
[29]. نوح/16.
[30]. المیزان فی تفسیر القرآن، ج20، ص49.
[31]. ابراهیم/32 و 33، نحل/14، حج/36، 37 و 65، لقمان/20، زخرف/13، جاثیه/12-13 و...
[32]. اعراف/54. المیزان فی تفسیر القرآن، ج8، ص178.
[33]. حج/18.
[34]. نحل/12، عنکبوت/61 و...
[35].ابراهیم/33.
[36]. طوسی، محمدبن حسن؛ التبیان فی تفسیر قرآن، بیروت، دارالاحیاء التراث العربی، بیتا، ج6، ص297.
[37]. تفسیر نمونه، ج‏20، ص290.
[38]. فصلت/37.
[39]. فخرالدین رازی ابوعبدالله، محمدبن عمر؛ مفاتیح الغیب، بیروت، دار إحیاءالتراث العربی، 1420ق، چاپ سوم، ج27، ص566.
[40]. شعراء/97 و 98.
[41]. الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن، ج26، ص82.
[42]. نمل/24.
[43]. تفسسیر نمونه، ج15، ص444، التبیان فی تفسیر القرآن، ج8، ص89 و الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن، ج22، ص185.
[44]. انعام/76. المیزان فی تفسیر القرآن، ج7، ص170 و 173.
[45]. انعام/77.
[46]. المیزان فی تفسیر القرآن، ج7، ص178.
[47]. انعام/78.
[48]. المیزان فی تفسیر القرآن، ج7، ص179.
[49]. اطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج5، ص122.
[50]. شمس/1و2.
[51]. کاشانی، ملافتح الله؛ منهج الصادقین، تهران، کتابفروشی علمی، 1336ش، ج10، ص257.
[52]. المیزان فی تفسیر القرآن، ج20، ص238.
[53]. قیامت/6- 9.
[54]. الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن، ج29، ص275.
[55]. تکویر/1.
[56]. تفسیر بیان السعادة فی مقامات العبادة، ج14، ص451.
[57]. مخزن العرفان در تفسیر قرآن، ج14، ص209.

 
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها