0

بخــــنـــــد اما رای یـــــــــــــادت نره!

 
fatemeh_75
fatemeh_75
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1388 
تعداد پست ها : 10557
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:مسابقه بخــــنـــــد اما رای یـــــــــــــادت نره!
چهارشنبه 19 مهر 1391  8:55 AM

 

   طنز:

 

 

داستان یک نصفه شب متفاوت + وقتی کسی حریف گدایان نمی‌شود

 

 

 

یک نصفه شب، یک سرفه، یک عطسه، کمی آه
یک اسب، مقداری نمک با یک بغل کاه
هم سفته واخورده، هم برگ جریمه
هم قبض نوسازی، عوارض، بیمه، آنگاه
تا آن که شیر خشک طفلم را بیابم
آهسته می‌افتم پیاده از سحر، راه 
هر خرج چاهی گشته، چاهستان مخارج
در جاده‌ها هم چاله‌هایی بدتر از چاه
گفتند اشعاری برای ماه تابان
من شعر می‌گویم برای «نیمه ماه»!
از «ارز تک نرخی» ندیدم دوست بهتر
چی بود سوبسید شکر، روغن، کره، واه!
**

**

نقش گدا، زدوده ز تهران نمی‌شود
زیرا کسی حریف گدایان نمی‌شود
سنگر گرفته‌اند به هر گوشه فوج‌فوج
با این قشون، مبارزه آسان نمی‌شود
دست چلاق و پای شل و چشم کورشان
جز با دوای پول تو درمان نمی‌شود
تن‌پروری و سستی و عادت به نان مفت
با حرف و نطق، کنده ز بنیان نمی‌شود
**
**
دیروزی:
«ما را نبود دلی که کار آید از او
جز ناله که هر دمی هزار آید از او
چندان گریم که کوچه‌ها گل گردد
نی روید و ناله‌های زار آید از او»
«ابوسعید ابوالخیر»
امروزی:
عمری است مرا که سوز و ساز آید از او
قرض و قوله و نذر و نیاز آید از او
هر روز دهم ز اشک، «میدان» را آب
شاید که چهار من پیاز آید از او!
 

 

آفتاب آمد دلیل آفتاب     گر دلیلت باید از وی رخ متاب

تشکرات از این پست
mohammad_43 hamid_h majid68 mohammadhoseinshokri saeid63 ali_81 rashon zahra_53 fatemeh35 abdo_61
دسترسی سریع به انجمن ها