پاسخ به:تايپك شيعه شناسي
پنج شنبه 16 شهریور 1391 1:47 AM
شیعه شناسی؛ ضرورت ها و رسالت ها |
تشیع و غربت آن در عصر حاضر
خدا را شكر می كنم كه در عصری زندگی می كنیم و در شرایطی كه زمینه رشد معرفت نسبت به حقایق اسلام و حقایق تشیع فراهم شده و بخصوص در این كشور اهل بیت ـ علیهم السلام ـ به بركت فداكاری های علمای بزرگ, به ویژه رهبر عظیم الشأن, امام راحل ـ رحمه الله علیه ـ, و یاری مردم مخلصی كه جان های پاك خود را برای احیای اسلام و تشیع فدا كرده اند, امكانات بیشتری برای خدمت گزاری به اسلام و تشیع و برخوردار شدن از انوار معارف اهل بیت ـ علیهم السلام ـ بیش از همه جای دنیا فراهم شده است. این نعمتی است كه به هیچ وجه توان ارزیابی آن را نداریم, چه برسد به شكر گزاری اش را. تكلیف شیعه در عصر حاضر
به هر حال, ما كه از نعمت معرفت اهل بیت ـ علیهم السلام ـ برخوردار شده ایم و می گوییم: «... أسألُ اللهَ الّذی أكرَمنی بِمعرِفتكم و معرفه اولیائِكم و رَزقَنی البرائه مِن أعدائِكم أن یَجعلنی مَعكم فیِ الدنیا والآخره», در مقابل این نعمت عظیم, كه نصیبمان شده, تكلیف بزرگی هم به گردنمان آمده, و این تناسبی است كه بین نعمت و تكلیف وجود دارد: هر كس نعمتش بیشتر است, تكلیفش هم بیشتر است. شاید در میان مكلفان عالم هیچ كس بارش به اندازه ما سنگین نباشد. ما باید نخست این میراث عظیم را درست بشناسیم, بعد سعی كنیم آن را در زندگی فردی خودمان و سپس در زندگی اجتماعی مان پیاده بكنیم, آن گاه سعی كنیم آن را به جهانیان معرفی نماییم و در نهایت, سعی كنیم آن را در همه عالم به اجرا در آوریم و دست كم مقدمات بعیده اش را فراهم كنیم. این كارها هر كدامش بار بسیار سنگینی است كه اگر مجموعش را حساب كنیم, فكر نمی كنم در عالم تكلیف, باری به این سنگینی وجود داشته باشد. در بخش هایی از معارف اهل بیت ـ علیهم السلام ـ تلاش های چشمگیری شده است, بخصوص در رویارویی با مخالفان و كسانی كه تعمد داشتند نسبت به مذهب شیعه موضع منفی داشته باشند. در مقابل آن ها, انگیزه ای قوی در علما و بزرگان ما به وجود آمده كه تلاش های چشمگیر و خستگی ناپذیری را متحمل شوند. نمونه اش در عصر ما, تلاشی است كه علامه بزرگوار, مرحوم آقای امینی ـ رحمه الله علیه ـ انجام داد. شكَرَ الله سعیه و حَشره مع موالیه . در گذشته هم نظیر این ها بوده و البته با فراهم شدن امكانات جدید برای تحقیق, باید بر این تلاش ها افزوده شود و راه برای تحصیل آیندگان بهتر باز شود. در این زمینه ها هم كسانی مشغول هستند و دعا می كنیم كه خدا بر توفیقات آنها بیفزاید.
ولی ما به بعضی ابعادش كمتر توجه كرده ایم. در اطراف جهان, افراد زیادی بخصوص به ابعاد شیعه شناسی پرداخته اند و مراكزی برای شیعه شناسی در دنیا تأسیس شده كه یكی از مهم ترین آنها در دشمن ترین كشور ها نسبت به اسلام و تشیع وجود دارد و شاید خیلی ها ندانند كه یكی از مراكز بزرگ شیعه شناسی در اسرائیل است, و نیز همه می دانند كه فعالیت های زیادی برای شیعه شناسی در امریكا انجام می گیرد. محور تشیع امیرالمؤمنین ـ علیه السلام ـ است و یكی از غربت های ایشان این است كه كلماتشان هم مهجور مانده. با وجود موقعیت عظیمی كه نهج البلاغه در عالم دارد, اما خود بنده با این كه قریب هفتاد سال از عمرم گذشته است, بسیار كم از این كتاب شریف و از سایر كلمات اهل بیت ـ علیهم السلام ـ, بخصوص كلمات خود امیرالمؤمنین ـ علیه السلام ـ, استفاده كرده ام. به نظرم آمد حالا كه گرد هم آمده ایم جمله ای از نهج البلاغه بخوانم, بلكه نورانیت كلمات امیر المؤمنین ـ علیه السلام ـ در قلوب ما بتابد؛ آن ها هم كه قلب نورانی دارند, نورانیتر شوند. قطعه ای را انتخاب كرده ام كه نسبت به هدفی كه در نظر داریم و بیان موقعیت اهل بیت ـ علیهم السلام ـ نسبت به اسلام, می تواند راهگشا باشد؛ چون بسیاری هستند كه شیعه را فقط به نام یك فرقه می شناسند. فرقه ها در عالم زیادند. برخی دوست دارند ـ مثلاً ـ درباره یك فرقه در افریقا, یا در ژاپن و یا در چین تحقیق كنند, عده ای هم درباره شیعه تحقیق می كنند و یك پدیده تاریخی را بررسی می كنند. كسان دیگری هم با گرایش های مختلف جامعه شناختی, سیر تحولات پیدایش این جمعیت و این فرقه را بررسی می كنند كه از اول چگونه شروع شد و بعد چه تحولاتی پیدا كرد و چه آثاری بر جوامع بخشید و چه تأثراتی از جوامع پذیرفت. همه این كارها كارهای خوبی است. ضرورت شناخت اهل بیت ـ علیهم السلام ـ اما این چه اصراری است كه ما حتماً باید اهل بیت ـ علیهم السلام ـ را بشناسیم؟ امام زمان مان را بشناسیم؟ «من ماتَ و لم یعرف امام زمانه ماتَ میته جاهلیه.»1 پیغمبر اكرم ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ بستگان زیادی داشتند, یكی از آن ها علی ـ علیه السلام ـ بود. پیروان پیغمبر اكرم و كسانی كه خالصانه و مخلصانه می خواستند اسلام را بشناسند و به آن عمل كنند كم نبودند, الان هم كم نیستند. در میان اهل تسنن, در گوشه و كنار دنیا, افرادی هستند كه واقعاً می خواهند اسلام را بشناسند و بدان عمل كنند. منتها شرایط اجتماعی به آنها اجازه نمی دهد و باور نمی كنند غیر از آن چه اسلاف و بزرگانشان گفته اند, راه دیگری وجود داشته باشد. بخصوص با تبلیغات سوئی كه علیه تشیع شده است. چه خصوصیتی دارد كه ما باید این دوازده نفر را به اسم بشناسیم و معتقد باشیم كه این ها امام هستند؟ آیا مسئله فقط همین است؟ همین كه شب اول قبر از ما بپرسند امام اول كه بود, بگوییم علی؛ همین؟ خلقت آسمان و زمین و این همه تلاش انبیاء ـ علیهم السلام ـ برای همین بود كه من دوازده اسم یاد بگیرم و نسبت به بعضی هایشان محبتی داشته باشم؟ اگر سرّ این تأكید بر پیروی از علی ـ علیه السلام ـ, كه از روز اول به صورت های گوناگون مطرح شده است, بررسی شود, واقعاً از عجایب تدبیر های پیغمبر اكرم ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ است و حتماً به الهام خداوند بوده كه از همان روز اول در معرفی امیر المؤمنین ـ علیه السلام ـ و سایر اهل بیت ـ علیهم السلام ـ آن تدبیر ها را اندیشیدند.
درباره حضرت علی ـ علیه السلام ـ آمده است كه «سدَّ الابوابَ الاّ بابَه.»2 چه خصوصیتی دارد كه اهل بیت ـ علیهم السلام ـ حق داشتند ـ مثلاً ـ با حال جنابت وارد مسجد شوند, بر خلاف دیگران؟ یا تدبیر های زیاد دیگری كه برای معرفی حضرت علی ـ علیه السلام ـ به عنوان جانشین پیامبر اندیشیده شده؛ مانند داستان «یوم الانذار» و دیگر معرفی ها كه تا روزهای آخر و تا لحظات آخر عمر پیامبر ادامه داشت. این ها چه خصوصیتی دارند؟ راز بعثت نبی اكرم ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ در سخن حضرت علی ـ علیه السلام ـ
من قطعه ای از نهج البلاغه انتخاب كرده ام كه در آن, حضرت علی ـ علیه السلام ـ سرّ بعثت پیغمبر اكرم ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ و اصلاً نزول اسلام را بیان می كند. در پایان هم انحرافاتی را كه در اسلام پیدا شده اند و پیدا خواهند شد و راه نجات را, كه تمسك به طریق اهل بیت ـ علیهم السلام ـ است, بیان كرده اند: پس از من, به زودی بر شما روزگاری رسد كه در آن چیزی پنهان تر از حق, و آشكار تر از باطل, و فراوان تر از دروغ به خدا و پیامبرش نباشد. نزد مردم آن زمان, اگر قرآن را به درستی تلاوت كنند, متاعی كسادتر از آن یافت نشود, و اگر در معانی آن تحریف ایجاد كنند, كالایی رواج تر از آن نباشد, و در شهر ها چیزی بدتر از معروف و بهتر از منكر پیدا نشود. قرآن را حاملانش كناری اندازند, و حافظانش آن را از یاد ببرند. در آن روز, قرآن و تابعان حقیقی اش مطرود و در تبعیدند, و چون دو یار همراه در یك راهند, كه پناه دهنده ای آن دو را پناه ندهد. بنابر این, كتاب و اهلش در آن زمان میان مردمند اما بین آنها نیستند, و با مردمند ولی با آنان نمی باشند؛ چرا كه گم راهی با هدایت توافقی ندارند, گرچه یك جا جمع شوند. آن مردم در تفرقه متحد, و از جماعت رویگردانند, گویی آنان پیشوای قرآنند, نه قرآن پیشوای آنان. از این رو, از قرآن نزد آنان جز اسمی نماند, و از كتاب خدا جز خط و نوشته ای نشناسند. پیش از این نیكوكاران را به هر عقوبتی دچار كردند, و صدق آنان را بر خدا بهتان نامیدند, و كار نیكشان را كیفر بد دادند.
كسانی كه پیش از شما بودند به طول آرزو هایشان و نهان بودن زمان مرگشان به معرض هلاكت درآمدند, تا مرگشان رسید؛ مرگی كه با فرا رسیدن آن عذر خواهی پذیرفته نمی گردد, و فرصت توبه از دست می رود, و به سبب آن سختی جان كندن و عذاب بر آدمی فرود می آید. پی نوشتها : 1. محمد باقر مجلسی, بحار الانوار, ج8, ص 368.
2. همان, ج33, ص 219. |
اندیشه قم
کریمی که جهان پاینده دارد تواند حجتی را زنده دارد
دانلود پروژه و کارآموزی و کارافرینی