پاسخ به:تايپك شيعه شناسي
پنج شنبه 16 شهریور 1391 1:42 AM
دلایل گسترش تشیع در ایران از دلایل عمده نفوذ تشیع در ایران، ورود سادات علوی به این منطقه است. این افراد، عمدتا شیعه بودهاند، گرچه به طور بسیار نادر، افرادی كه حتی ناصبی بودهاند، یافت میشدهاند.[1]طبعا سادات فراوانی بر مذهب اهل سنت بودهاند. عبدالجلیل قزوینی رازی در كتاب نقض نوشته است: و علوی اصلی، الا امامتی و شیعی نبود و نتواند بود و اگر نه باری زیدی.[2]دانسته است كه شیعیان آنها نیز همگی بر مذهب اثنی عشری نبوده، بلكه بسیاری از آنها شیعه زیدی بودهاند. تمامی كسانی از سادات كه در قیامهای ضد عباسی شركت داشتهاند، شیعه زیدی بودهاند. این به دلیل این بود كه آنها به تقیه اعتقادی نداشته و قیام به سیف از ویژگیهای امام زیدی شمرده میشده است. به هر روی سادات زیدی و امامی، همگی در ایران فضایی شیعی ایجاد كردهاند. دلیل ورود آنها به ایران را در چند نكته میتوان بیان كرد. نخست باید به امنیتی كه در مناطق ایران بوده اشاره كرد. این یكی از عمدهترین دلایل مهاجرت آنها به ایران است. ایران، به طور نسبی دور از دسترس حكومتهایی بود كه مركز آنها در شام و یا عراق قرار داشت. فشارهای عباسیان و قبل از آنها امویان، سبب شد تا آنها، بدین مناطق مهاجرت كنند. از میان علویان، كسانی كه در قیامهایی چون قیام زید، نفس زكیه، برادرش ابراهیم، و نیز حسین بن علی (شهید فخ) شركت كرده بودند، احساس خطر بیشتری میكردند. آنها، یا همچون ادریس بن عبدالله به شمال آفریقا و یا مانند یحیی بن زید و یحیی بن عبدالله، به مناطق شرقی یعنی ایران، متواری میشدند. سختگیریهای زمان منصور و پس از آن، هیچ راهی جز مهاجرت برای سادات باقی نمیگذاشت. دلیل دیگر مهاجرت آنها همان دلیلی بود كه سایر اعراب را به این مناطق جذب میكرد. رفاهی كه این شهرها میتوانست دربرداشته باشد، توجه بسیار از قبائل عربی را به خود جلب میكرد. مهمتر از این دو نكته آنكه، آنها خود را در میان مردم این سامان محبوب میدیدند. مردم نیز به دلیل این كه آنها فرزندان رسول الله بودند، بدانها احترام میگذاشتند. این مسأله آنها را به این سمت جلب میكرد.[3] در این میان شهرهای شیعه نشین، اهمیت بیشتری داشته است. با این حال اهل سنت این دیار نیز نسبت به علویان احترام خاصی داشتند.[4] این مهاجرتها بیشتر از قرن دوم به بعد بوده است. لذا كمتر میتوان برای فرار آنها به ایران از ترس حجاج، شاهدی ذكر كرد. با این حال، در برخی نقلها، نخستین دسته از سادات علوی مهاجر را كسانی دانسته شدهاند كه از ظلم و جور امویان، به ویژه سفاكیهای حجاج به این حدود پناه آوردهاند.[5] بعد از آن كه یحیی بن زید به ایران آمد، راه این مهاجرت گشوده شد. قیام عبدالله بن معاویه هم كه در ابتدا به پیروزیهای در ایران دست یافت، زمینه دیگری برای مهاجرت بود. به دنبال آن كسانی كه از ترس منصور عباسی و به جرم حمایت از نفس زكیه و برادرش ابراهیم تحت تعقیب بودند، به سرعت روی بدین منطقه آوردند. پس از آن، این مهاجرتها رو به گستردگی نهاد.
افزون بر فرار از ترس دستگیری و كشته شدن، از دلایل آمدن آنها، جذب نیرو برای قیام بوده است. مردم ایران كه یك بار به هنگام روی كار آمدن عباسیان، علاقه خود را جهت تغییر حاكمیت عربها نشان داده و امتحان خوبی در این باره داده بودند، میتوانستند بار دیگر چنین كنند. همین تصور بود كه علویان را به سوی این مناطق میكشاند. آن زمان آگاهی عمومی مردم ایران نسبت به علویان و حتی فعالیت به نتیجه رسیدند. طبعا علویان با تحرك اندك خود نمیتوانستند به چنین نتیجهای برسند.[6] یحیی بن عبدالله بن الحسن بن حسن [7]از جمله كسانی بود كه در قیام حسین بن علی (شهید فخ) شركت كرد. او پس از شكست این قیام به سوی مشرق گریخت و همراه با عدهای از كوفیان به مناطق شمالی ایران (دیلم) رفت. هارون كه به شدت از این حركتها هراس داشت؟ به فضل بن یحیی برمكی دستور داد، به هر صورتی شده او را دستگیر كند.[8] به نظر میرسد حركت یحیی، اولین قیام شیعی در دیلم بوده و سرآغاز مهاجرت سادات در این دیار كه بعدها بیش از هفتصد سال بر آن حكمرانی كردند، بوده است. رفتن علویان و سایر مخالفان دولت عباسی به این منطقه، میتوانست به نحوی به معنای استفاده از بهرهبرداری از این اختلافات باشد. قیام یحیی نشان میدهد كه منطقه دیلم از نظر جغرافیایی و سیاسی میتوانسته برای یك نهضت شیعی، آمادگی داشته باشد. كمتر از هشتاد سال پس از یحیی این تجربه با موفقیت انجام گرفت. بیست و پنج سال پس از قیام یحیی، زمانی كه امام رضا (ع)، به ایران آمدند گروههای فراوانی از سادات راهی ایران شدند. تسامح مأمون در برابر علویان در برابر سختگیری پدر و اجدادش نسبت به سادات، در رشد و سربلندی علویان، تأثیر بسزایی داشت. او گرچه با قیامهای آنها به شدت برخورد كرد، اما در حالت عادی به علت اعتقادی كه به برتری علی (ع) به سایر خلفا از خود نشان میداد، نسبت به علویان احترام زیادی میگذاشت. با این حال در این اواخر سیاست او نیز نسبت به علویان كه به هر روی حكومت عباسیان را تهدید میكردند، عوض شده بود. یكی از نمونههای شاخص مهاجرت در این دوره آمدن حضرت فاطمه معصومه (س) به ایران، رسیدن ایشان به قم و بیماری و مدفون شدن آن حضرت در این شهر است. روشن است كه ایشان در پی آمدن امام رضا (ع)، راهی ایران شدهاند.[9] مولانا اولیاء الله نوشته است: چون خبر غدری كه با رضا (ع) كرده به راه به سادات رسید، هرجا كه بودند، پناه به كوهستان دیلمان و طبرستان و ری نهادند. بعضی را همین جا شهید كردند و مزار ایشان باقی است و بعضی وطن ساخته همین جا مانده تا به عهد متوكل خلیفه كه ظلم او بر سادات زیاد از حد در گذشت، بگریختند و در كوهستان طبرستان و بیشه این طرف جای ساختند و بنابر آن كه اصفهبدان مازنداران و ملوك باوند از قدیم الایام كه در اسلام در آمدند متشیع بودهاند و معتقد سادات و ایشان هیچ وقتی جز امامی المذهب نبودهاند، سادات را در این ملك مقام بهتر از جایهای دیگر بودی. [10] ظهیر الدین مرعشی نیز مینویسد: .... سادات از آوازه ولایت و عهدنامه مأمون كه بر حضرت امامت پناهی داده بود، روی بدین طرف نهادند و او را بیست و یك برادر دیگر بودند. این مجموع برادران و بنواعمام از سادات حسینی و حسنی به ولایت ری و عراق رسیدند.[11] او پس از ذكر تغییر سیاست مأمون در به شهادت رساندن امام رضا (ع) در مرد عكسالعمل سادات، مینویسد: چون سادات خبر غدر مأمون كه با حضرت رضا (ع) كرد، شنیدند، پناه به كوهستان دیلمستان و طبرستان بردند و بعضی بدانجا شهید گشتند و مزار و مرقد ایشان، مشهور و معروف است. چون اصفهبدان مازندران در اوایل كه اسلام قبول كردند، شیعه بودند و با اولاد رسول (ص)، حسن اعتقاد داشتند، سادات را در این ملك، مقام آسانتر بود.[12] پس از این خواهیم دید كه با پیدایش قیامهای شیعی در مازندران و گیلان، این مهاجرتها رو به گستردگی نهاد. در این دوره عراق و كوفه دیگر منطقه امنی نبود؛ گرچه شیعیان آن بسیار بودند. علویان نیز با توجه به پیشینه كوفه در قیام امام حسین (ع) و نیز قیام زید، امكان پیروزی در عراق را برای خود نمیدیدند. موسی بن عبدالله بن حسن درباره عراق میگفت:
لا تتركینی العراق فانها بلاد بها اس الخیانه و الغدر[13]
وی در این شعر عراق را مركز خیانت و غدر معرفی میكند. طبعا در امتداد عراق، ایران زمینه مناسبی برای قیام بود. برای شناخت نفوذ شیعه در ایران، میتوان از محلهایی كه مهاجران علوی آنها را برای سكونت برمیگزیدند بهره برد. تعیین این مكانها به عنوان محلهای صد در صد شیعی نادرست است، چرا كه به عنوان نمونه، اصفهان با تمام سنی گری متعصبانه خود كه گاهی معاویه را تا حد پیامبری بالا میبرده[14] و حتی درگیریهای مكرری با قمیها به عنوان شیعه داشته،[15]باز محلی برای مهاجرت سادات بوده است. در عین حال باید توجه داشت كه مهاجرت سادات به تدریج بنیه شیعه را در این شهر نیز قوی كرد. به طوری كه یكی دو سه قرن بعد از سفر مقدسی در قرن چهارم، نفوذ تشیع را در این شهر نیز مشاهده میكنیم. وجود مزار ساداتی كه در قرنها چهارم و پنجم به بعد در این شهر مدفون شده و مزاشان شناخته شده باقی مانده و زائران را به خود جذب كرده، شاهد این مسأله است. یك نمونه سنگی است كه نسب یكی از امامزادههای مشهور اصفهان در آن آمده: بسم الله الرحمن الرحیم و الحمد لله رب العالمین و الصلوه والسلام علی محمد و اله اجمعین. فهذا النسب مقابل مطابق بالجامع المنسوب الی ابی الشیخ الحرب بن محمد الدینوری رحمه الله و النسب هذا: ابوالعباس محمد بن ابی عبدالله محمد بن عبدالله بن جعفر بن قاسم بن حسن بن عبیدالله بن عباس بن امیرالمؤمنین و امام المتقین و یعسوب الدین اسدالله الغالب علی بن ابی طالب علیه الصلوه والسلام.[16]
این نسب كه در صورت صحت، شامل نام هفت نفر تا عباس فرزند امیرالمؤمنین (ع) است نشان از آن دارد كه امامزاده مذكور حداكثر در اواسط قرن سوم در این شهر میزیسته است. با توجه به حفظ مزار وی، میتوان به موقعیت سادات در این شهر كه آن زمان تحت سیطره حنابله متعصب بوده پی برد.
مزار امامزاده اسماعیل اصفهان نیز متعلق به اسماعیل بن زیدبن حسن بن حسن (ع)، دانسته شده و بنایی است كهن كه همچنان برجای مانده است.[17] نسب امامزاده احمد این شهر نیز كه از امامزادههای معتبر دانسته شده چنین است: احمد بن علی بن امام محمد باقر (ع) كتیبهای با تاریخ 563 در این مزار وجود دارد.[18] از كهنترین امامزادههای ایران، امامزاده علی بن امام باقر (ع) است كه به نام مشهد اردهال در نزدیكی شهر كاشان قرار دارد. در نسب این امامزاده نیز تردیدی وجود ندارد. در دوره سلجوقیان، زمانی كه شمار فراوانی از شیعیان به وزارت و دبیری رسیدند، مزار این امامزاده در آبادی كامل بوده و شاعر بلندپایه شیعی در این دوره، ابوالرضا راوندی، قصاید فراوانی درباره این بنا و بانیان آن سروده است.[19] بقعه امامزاده حبیب بن موسی بن جعفر با تاریخهای 667 و 670 از امامزادههای معتبر كاشان است.[20]نقل این نمونهها، به دلیل تعلق آنها به قرن دوم و اوائل قرن سوم هجری است. دورهای كه سادات به طور دستجمعی به ایران، بویژه مناطق شیعه نشینی چون كاشان مهاجرت میكردهاند. در كاشان شمار زیادی امامزاده منسوب به فرزندان امام كاظم (ع) وجود دارد كه گرچه بی واسطگی آنها با امام محل تردید تواند بود، اما بی شبهه، نباید نسبت آنها با امام فاصله چندانی داشته باشد. از جمله آنها بقعه عطابخش، كه از فرزندان امام كاظم (ع) دانسته شده، بقعه هارون بن موسی بن جعفر (ع) بقعه احمدبن موسی بن جعفر (ع) بقعه سلیمان بن موسی بن جعفر (ع) بقعه طاهر و منصور و فرزندان موسی بن جعفر (ع)، بقعه حسن بن موسی بن جعفر (ع)، از جمله این امامزادههاست.[21] میدانیم كه كاشان و قم از مهمترین مراكز مهاجرت سادات به ایران بوده است.
در مورد تفرش نوشته شده: از وجود امامزادههای متعدد در تفرش و نزدیكی آن به قم و ری، برداشت میشود كه مردم تفرش از صدر اسلام، پیرو مذهب تشیع بودهاند.[22]نویسنده دیگری مینویسد: آیین حقه تشیع در همان قرن نخستین هجری به ری و به تبع آن به قصران خارج راه یافت... ظاهرا رواج آیین تشیع در ری و قصران به وسیله آن دسته از سادات و فرنزدان علی (ع) صورت گرفت كه در خلافت جابرانه امویان از جور و ستم ایشان، بدین نواحی پناه آوردند.[23]در جای دیگری، همان نویسنده وجود قبر امامزاده حمزه در این شهر را به عنوان نشانه وجود تشیع در آن دانستهاند. [24] مهاجرت سادات به بیهق نیز یكی از همین نمونههاست.[25]وجود بقعه محمدبن الصادق (ع)، در سرخس[26]نیز نشانه حضور تمایلات شیعی در این نواحی در همان قرون نخست است. بنابراین از مقابر سادات و امامزادهها، میتوان تا حدودی خطوط گسترش تشیع را در ایران ترسیم كرد.
عبدالجلیل درباره برخی مكانهایی كه فرزندان بلاواسطه ائمه اطهار (ع) در آنها مدفون بودهاند، مینویسد: «اهل ری به زیارت حضرت عبدالعظیم شوند و به زیارت ابوعبدالله الابیض و به زیارت السید حمزه الموسوی... و اهل قم به زیارت فاطمه (س) بنت موسی بن جعفر (ع) كه ملوك و امراء عالم، حنیفی و شفعوی به زیارت آن تربت تقرب نمایند و اهل كاشان به زیارت علی بن محمد الباقر (ع) كه مدفون است به باركرسب[27] با چندان حجت و برهان كه آنجا ظاهر شده است و اهل آوه به زیارت فضل و سلیمان شوند، فرزندان موسی بن جعفر الكاظم (ع)، و به زیارت اوجان كه عبدالله موسی (ع)، مدفون است. اهل قزوین، سنی و شیعه به تقرب زیارت ابوعبدالله الحسین بن الرضا شوند.»[28]
نگرش اولیاء الله آملی به تاریخ، نگرشی از روی عبرت است. وی در جای جای كتابش این نگرش را نشان میدهد. از جمله در جایی كه درباره آوارگی سادات سخن به میان آورده، تحلیل جالبی دارد كه نقل آن سودمند است: با وجود آن همه استیلا كه بنی امیه و بنوالعباس را بود، امروز در همه جهان صد تن اموی و عباسی مشهورالنسب نیابند و این دو خاندان به شومی ظلم چنان منقطع شد كه از ایشان اثری نماند كأن لم یغنوا بالامس. و بنوعلی و بنوفاطمه، با وجود آن كه مدت دویست سال یا بیشتر، ایشان را میكشتند و ملوك ظلمه در پی استیصال ایشان بودهاند. امروز بحمدالله، در روی زمین از مشرق تا مغرب، هیچ بقعهای و مقامی نیست الا در آنجا چند تن از مشاهیر سادات موجود نیستند (كذا)، بلكه به عدد در هر اطراف عالم چون مور و ملخ هر یكی میجوشند و آنها را شهید كردهاند، ضریح هر یكی از ایشان مقبل شفاه و مسقط جباه سلاطین عالم است.[29]
در اینجا دو كار آماری مختصر درباره محل مهاجرت سادات در شهرهای ایران داریم. یكی با استفاده از كتاب منتقله الطالبیه است كه در اصل درباره محلهای مهاجرت سادات نگاشته شده و دیگری بر اساس الفهرست منتجب الدین كه فهرست علمای شیعه را در قرن پنجم و ششم بدست داده است.
كتاب مزبور در قرن پنجم هجری نگارش یافته است.[30] طبعا نتایجی كه از آن بدست میآید تا حوالی همین قرن است. مؤلف بر آن بوده تا محل مهاجرت سادات را در شهرها نشان دهد. وی نام شهرها را به ترتیب الفبایی یاد كرده و سپس ساداتی را كه در ان شهرت اقامت كردهاند یاد كرده است. در اینجا ما فهرست اسامی شهرها را با تعداد سادات علوی ساكن آنها مشخص میكنیم.
آذربایجان 3 نفر، اردبیل 2 نفر، اهواز 35 نفر، ارجان 8 نفر، اصفهان 33 نفر، بروجرد 4 نفر، تستر 2 نفر، جندی شاپور 2 نفر، جیرفت 2 نفر، گیلان 4 نفر، جرجان 32 نفر، خراسان 15 نفر، دیلم 6 نفر، رامهرمز 3 نفر، راوند 3 نفر، ری 66 نفر، رویان 2 نفر، سابور 3 نفر، سیرجان 2 نفر، سجستان 3 نفر، سمرقند 15 نفر، شیراز 23 نفر، چالوس 14 نفر، طبرستان 76 نفر، طالقان 2 نفر، طبس 2 نفر، طوس 6 نفر، فارس 6 نفر، فسا 5 نفر، قزوین 27 نفر، قم 23 نفر، كازرون 2 نفر، كرمان 7 نفر، مرو 8 نفر، نیشابور 21 نفر، ورامین 3 نفر، همدان 11 نفر، یزد 2 نفر.
همان گونه كه گفتیم این تعداد میتواند درصد گسترش تشیع را نشان دهد و این كه در طبرستان تعدا 76 نفر و در ری 66 نفر و در قم 23 نفر و ... (البته نسبت به اصل جمعیت) وجود دارد، میتواند آنچه را كه ما در نظر داریم، یعنی نشان دادن وسعت تشیع نشان دهد. البته باید توجه داشت كه مؤلف كتاب منتقله الطالبیه تنها اسامی چهرهای مشهور علوی را نگاشته است. هر كدام اینها اعقاب فراوانی در دیاری كه برای سكونت انتخاب كردهاند، از خود برجای گذاشتهاند. از میان پانصد و چهل و چهار شرح حال كه از مؤلفان شیعی در الفهرست منتجب الدین ـ تألیف شده در قرن ششم هجری ـ بدست داده شده و با تعبیر الشیخ و السید سیادت یا عدم سیادت آنها مشخص گردیده، تعداد 342 نفر با لقب الشیخ و 202 نفر با لقب السید معرفی شدهاند.[31] چنین نسبت بالایی از مؤلفان شیعی سید نسبت به غیر سیدها بسیار بالاست. یعنی قریب 37 درصد سید و 63 درصد شیخ بودهاند.
به مرور زمان و در قرن چهارم و پنجم بر شوكت سادات افزوده گردید. در بغداد گسترش خاندان طالبیها، ایجاب میكرد تا از سوی خلفای بغداد، نقبائی برای آنها قرار داده شود. در قرن چهارم، مدتی پدر شریف رضی و نیز خودش نقابت علویان را بر عهده داشتند. در حالی كه شیعه امامی بودند، در شهرهای ایران نیز سادات، مقامی افزون از حد تصور داشتند. حتی در شهرهایی كه دارالسنه محسوب میشود، باز همین شرافت برای آنها وجود داشته و سادات نقبای ویژه خود را داشتهاند.[32]
گزارش دقیقی از بزرگان سادات در شهرها از قرن ششم در اختیار داریم كه عبدالجلیل رازی، آن را نقل كرده است. از جمله در شهرهای اصفهان، قزوین، ری ، نیشابور و بعضی از شهرهای دیگر. نكته جالب این كه او اصرار دارد كه سادات، عموما شیعه بودهاند. او مینویسد: «و علوی اصلی، الا امامتی و شیعی نبود و نتواند بود وگرنه، باری زیدی كه در حكایت است كه علوی سنی، اجازت دخول خواست و علوی شیعی با او از سلطان سعید مسعود، سلطان گفت: بگوی از این دوگانه، یكی باشد تا درآید. علوی سنی الا منافق نیایی! علوی سنی را نگذاشتند و علوی خالص راه یافت و مقصود حاصل كرد تا بدانی كه علوی، الا شیعی سره نباشد كه تبری كردن از پدر، عاقی باشد و مذهب بفروختن از پرنفاقی.»[33]نباید انكار كرد كه سادات سنی نیز فراوان بودهاند و گفتن این كه آنها در حال تقیه بودهاند نیاز به اثبات دارد.
پی نوشتها :
[1] . عمده الطالب، ص 253، 200، 71.
[2] . نقض، ص 226.
[3] . بحارالانوار، ج 50، ص 295. روایتی داریم كه نشان میدهد یكی از علویان «طلبا للفضل» به ایران آمده است.
[4] . نورالابصار، ص 115. نقل شده است كه وقتی «یحیی بن عبدالله» نزد «مالك بن انس» میآمد، او از جای خود برمیخاست و وی را جای خود مینشاند. مقاتل الطالبیین، ص 309.
[5] . قصران، ج 1، صص 171، 172. در زینه المجالس، ص 810 اشاره به مهاجرت گروهی از سادات به چین شده است. كسانی كه از ترس بنی امیه ابتداء به تركستان و از آنجا به چین رفتند!
[6] . مقاتل الطالبیین، ص 311.
[7] . یحیی از راویان احادیث امام صادق (ع) بوده و از جمله اشخاصی بود كه امام به او وصیت كرد تا مشخصا معلوم نشود كه موسی بن جعفر (ع) جانشین اصلی امام است. در این باره نك: شرح نهجالبلاغه، ج 15، ص 290.
[8] . مقاتل الطالبیین، ص 312.
[9] . قصران، ج 1، ص 172.
[10] . تاریخ رویان، ص 84.
[11] . تاریخ طبرستان و رویان و مازندران، ص 227.
[12] . همان، ص 278.
[13] . مقاتل الطالبیین، ص 262؛ انساب الاشراف، ج 2، ص 140.
[14] . احسن التقاسیم، ص 399.
[15] . البدایه والنهایه، ج 11، ص 230. الكامل ابن اثیر، ج 8، ص 518. و نك: نقض، ص 252.
[16] . این سنگ در امامزاده مذكور كه در منطقه خوراسگان ـ محل تولد مؤلف این سطور ـ در امتداد خیابان جی اصفهان واقع شده نگهداری میشود. در سنگ دیگری در همان امامزاده كه تنها به نام صاحب مزار اشاره شده از وی با نام ابوالعباس علی یاده شده. در عین حال سنگ نخست، به لحاظ نقل منبع خود كه همانا جامع منسوب به ابوالشیخ دینوری است معتبرتر به نظر میآید.
[17] . گنجینه آثار تاریخی اصفهان، صص 522، 523.
[18] . گنجینه آثار تاریخی اصفهان، ص 668. (مؤلف نسب را از كتاب المیزان الانساب آیه الله میرزا محمد هاشم چهار سوقی (صص 48، 74) نقل كردهاند.).
[19] . آثار تاریخی شهرستانهای كاشان و نطنز، صص 90، 91.
[20] . همان، صص 90، 91.
[21] . آثار تاریخی شهرستانهای كاشان و نطنز، صص 115، 118، 122، 125، 128 (به ترتیب).
[22] . جغرافیای تاریخی... تفرش، ص 29.
[23] . قصران، ج 2، ص 749.
[24] . ری باستان، ج 2، ص 51.
[25] . نك: تاریخ بیهقی، ص 60، 61، 63.
[26] . نك: تاریخ بیهقی، ص 60، 61، 63.
[27] . جایی كه اكنون مشهد اردهال است.
[28] . نقض، ص 558، 559.
[29] . تاریخ رویان، ص 86. همین مطالب را ظهیرالدین مرعشی به نقل از اولیاء الله آورده است.
[30] . درباره آن نك: الذریعه، ج 23، ص 4. این كتاب به چاپ رسیده است.
[31] . لازم به یادآوری است كه شمار اندكی از كسانی كه شیخ به شمار آمدهاند، تعبیر الشیخ درباره آنها نیامده اما كاملا روشن است كه سید نیستند؛ زیرا كه سادات با دقت مشخص شدهاند.
[32] . فهرستی از نام نقبا را سید عبدالرزاق كمونه در كتاب موارد الاتحاف فی نقباء الاشراف آورده است. وی ایضا كتابی با نام منیه الراغبین فی طبقات النسابین، در شرح حال نسب شناسان نوشته است. هر دو كتاب به چاپ رسیده است.
[33] . نقص، ص 224، 227.
اندیشه قم
کریمی که جهان پاینده دارد تواند حجتی را زنده دارد
دانلود پروژه و کارآموزی و کارافرینی