0

تايپك شيعه شناسي

 
mohamadaminsh
mohamadaminsh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1389 
تعداد پست ها : 25772
محل سکونت : خوزستان

پاسخ به:تايپك شيعه شناسي
چهارشنبه 15 شهریور 1391  11:47 PM



زندگی و اخلاق آیت‌الله العظمی محمدتقی بهجت سال ۱۲۹۵ ش در فومن ـ در استان گیلان ـ چشم به جهان گشود. پدرشان کربلایی محمود کاسبی متدین و باسواد و مورد اعتماد مردم فومن بود و در
مصائب اهل بیت و به ویژه حضرت سیدالشهدا(ع) مرثیه می‌سرود. آیت‌الله بهجت تحصیلات ابتدایی را در مکتب‌خانة فومن به پایان رساند و مقدمات علوم حوزوی را نیز نزد فضلای شهر خود آموخت، تا در سال ۱۳۰۸ش، به قصد تکمیل تحصیلات حوزوی، عازم عراق شد.
در چهار سال نخست اقامت در عراق، در کربلا سکونت داشت و توانست علاوه بر تحصیل علوم رسمی و شرکت در دروس «سطح» حوزه، از محضر استادان بزرگ این شهر، همچون آیت‌الله میرزامهدی شیرازی و آیت‌الله حاج شیخ ابوالقاسم خویی (غیر از آیت‌الله خویی معروف)، بهره‌های علمی و معنوی بگیرد. سپس در سال ۱۳۵۲ق، رهسپار نجف گردید و در این شهر، نخست به تکمیل دروس «سطوح عالی» در محضر آیت‌الله شیخ مرتضی طالقانی و دیگر علما و اساتید فاضل نجف پرداخت و سپس در دروس «خارج» حضرات آیات: میرزاحسین نایینی، آقا ضیاءالدین عراقی، شیخ محمدحسین غروی اصفهانی (کمپانی)، شیخ محمدکاظم شیرازی و آقاسیدابوالحسن اصفهانی، حاضر شد و همزمان، فلسفه را نزد آیت‌الله سیدحسین بادکوبه‌ای فراگرفت و در کار تدوین سفینة البحار نیز به مرحوم حاج شیخ عباس قمی کمک کرد و تحریر احادیث بخشی از این کتاب را به عهده داشت.
آیت‌الله بهجت که مراحل تهذیب نفس را در زادگاهش و در کودکی، ‌با ارشادات عالم بزرگواری به نام «آقاشیخ احمد سعیدی» آغاز کرده بود، در هفده سالگی در کربلا به وسیلة آیت‌الله محمدحسن الهی طباطبایی (برادر علامه طباطبایی) توفیق آشنایی با عارف ربانی آیت‌الله آقاسیدعلی قاضی را پیدا کرد و سپس در نجف، به حلقة شاگردان عرفان و اخلاق وی پیوست و گمشدة خویش را در وجود او یافت. ایشان همچنین سال‌ها، علاوه بر فقه و اصول، در سیر و سلوک معنوی، از محضر آیت‌الله شیخ محمدحسین اصفهانی بهره برد.
آیت‌الله بهجت در سال ۱۳۲۴ش راهی زادگاه خویش شد و سپس در حالی که قصد بازگشت به عراق داشت و در ایامی که برای زیارت حضرت معصومه(س) و پیگیری گذرنامة خانواده در قم به سر می‌برد، خبر رحلت اساتید بزرگ حوزة علمیة نجف را یکی پس از دیگری شنید و از آنجا که آیت‌الله بروجردی نیز به تازگی در قم ساکن شده بود، در این شهر رحل اقامت افکند و در درس آیت‌الله بروجردی و آیت‌الله سیدمحمد حجت کوه‌کمره‌ای حاضر گردید و تدریس فقه و اصول سطوح عا لی حوزه (رسائل، مکاسب و کفایة) را نیز که در نجف آغاز کرده بود، پی گرفت.

آغاز درس خارج

درس خارج آیت‌الله بهجت در زمان حیات آیت‌الله بروجردی (فروردین ۱۳۴۰ش) آغاز و البته متوقف شد و پس از درگذشت آیت‌الله بروجردی، مجدداً شروع شد که تا زمان رحلت ادامه یافت. محل برگزاری درس خارج ایشان در قم، نخست حجره‌های مدارس و سپس منزل شخصی ایشان و بعد، مسجد کوچکی رو بروی مسجد فاطمیه و در نهایت پس از اعلام مرجعیت ایشان، خود مسجد فاطمیه بود. روش آیت‌الله بهجت در درس روزانه‌شان این بود که پیش از شروع درس، حدود ده دقیقه و در قالب حکایت حال بزرگان و اولیا، به موعظه می‌پرداختند.
ایشان با آنکه فقیهی شناخته شده بودند و حدود ۲۵سال از آغاز تدریس خارج فقه و اصولشان می‌گذشت، با رحلت آیت‌الله سیداحمدخوانساری (۱۳۶۲ش) و آیت‌الله سیدابوالقاسم خویی (۱۳۷۱ش) و به رغم درخواست مکرر ارادتمندان، حاضر به قبول مرجعیت نشدند و در سال‌های بعد نیز، وقتی پس از رحلت آیت‌الله اراکی (در ۱۳۷۳ش)، جامعة مدرسین حوزة علمیة قم، در بیانیه‌ای ایشان را به عنوان «مرجع» معرفی کرد، باز هم به انتشار رسالة عملیه (توضیح‌المسائل) اقدام ننمودند و فرمودند: «صبر کنید تا همة آقایان [علما]، رساله‌های خود را نشر بدهند. بعد اگر کسی ماند و از دیگران تقلید نکرد و فقط خواست که از بنده تقلید کند، آن وقت فتاوای بنده را منتشر کنید» و بدین ترتیب، رسالة عملیه ایشان چند ماه بعد منتشر گردید. از آثار منتشر شدة ایشان می‌توان به: بهجه‌الفقیه، جامع‌المسائل و مباحث‌الاُصول اشاره کرد.
آن فرزانة عارف، در روز یکشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۳۸۸ (۲۲ جمادی‌الاول ۱۴۳۰)، به دیدار معبود شتافت و پیکر پاکش پس از آنکه آیت‌الله جوادی‌آملی بر آن نماز گزارد و بر شانه‌های خیل عظیمی از مؤمنان تشییع گردید، در جوار حضرت فاطمة معصومه(س) به خاک سپرده شد.

ارزش‌های اخلاقی و عملی

بسیاری از افراد، برای رسیدن به مقامات و کمالات معنوی، در جستجوی پیر و مرشدی هستندکه به آنها ورد و ذکری یاد دهد که یک شبه، راه صدساله را در سیر و سلوک، طی کنند و با این خیال خام، چه بسا در دام شیادان و منحرفانی می‌افتند که دنیا و آخرت آنها را تباه می‌کنند. بی‌تردید، نیل به مقصد انسانیت و تکامل انسانی، راهی جز عمل به رهنمودهای خداوند متعال و خاندان رسالت ندارد و چنانچه راهی بهتر و نزدیک‌تر وجود داشت، خداوند متعال در قرآن، بیان می‌نمود و خاندان رسالت، آن را برای مردم توضیح می‌دادند.
بر این اساس، حضرت آیت‌الله بهجت که خود، این راه را پیموده و به مقصد رسیده بودند، با تکیه بر رهنمودهای قرآن و اهل بیت و تجربة شخصی خود، در توصیه‌های اخلاقی خویش بر همین معنا تأکید داشتند و تکیه کلام ایشان برای رسیدن به کمالات انسانی، «عمل کردن به واضحات شرعی» بود. ایشان در این باره فرموده‌اند: «گاهی به مطالب و دستورات روشن و آسان شرعی که می‌دانیم، عمل نمی‌کنیم و آنگاه نزد اساتید معرفت و اخلاق و شریعت می‌رویم و تقاضای ذکری سنگین‌تر و مطالبی بالاتر از آنچه لازم داریم، می‌کنیم. در سطح کلاس اول هستیم و تکلیف کلاس هفتم را می‌خواهیم! این علامت آن است که نمی‌خواهیم از راه صحیح، بالا برویم و به کمالات و درجات عالی معنوی برسیم.»
آری! نخستین گام همة اولیای الهی در سیر و سلوک معنوی و پیمودن مراحل تکامل انسانی، عمل به واضحات شرع (یعنی انجام دادن واجبات و ترک کردن محرمات) بوده است. البته این کار، کاری ساده نیست و از این رو، کمتر کسی به مقصد می‌رسد. ایشان درباره علت تعطیلی درس اخلاقی که امام خمینی در مدرسة فیضیه داشتند، از خود ایشان نقل کردند که: «دیدم کار به جایی رسیده که باید به تک تک افراد بگویم: فلان کار را نکن! لذا درس را تعطیل کردم.»

مهمترین رهنمودهای اخلاقی و عملی

مهمترین توصیه‌ها و رهنمودهای اخلاقی و عملی ایشان را در چند عنوان می‌توان خلاصه کرد:

۱٫ ترک معصیت:

آیت‌الله‌بهجت مانند سلف صالح خود، براساس آموزه‌های قرآن و اهل بیت مهمترین توصیة اخلاقی و عملی را «اجتناب از گناه» می‌دانستند. وقتی از ایشان درخواست نصیحت نمودم، فرمودند: «نصیحتی از این، بالاتر نیست که انسان، تصمیم جدی بگیرد که اگر خداوند به او یکصد سال عمر هم داد، عالماً و عامداً حتی یک آن، معصیت نکند. اگر چنین حالی واقعاً برای او پیدا شد، خداوند او را کمک می‌کند و توفیق می‌دهد.»
همچنین فرمودند: «اگر یک روز بر ما بگذر که در آن، کاری را که خداوند متعال راضی نیست. انجام ندهیم، شکر دارد!» همچنین می‌فرمودند: «برای سالک، در اولین مرحله، عزم راسخ و مستمر بر ترک معاصی در اعتقادیات و عملیات در تمام عمر ـ اگرچه هزار سال باشد ـ و نماز اول وقت، برای وصول به مقامات عالیه، کافی و وافی است.»
فقیه عارف، ملاحسینقلی همدانی، در نامه‌ای به یکی از علمای تبریز، در این باره مطلبی دارد که قسمتی از آن، چنین است: «به جز التزام به شرع شریف در تمام حرکات و سکنات و تکلمات و لحظات و غیرها، راهی به قرب حضرت ملک‌الملوک ـ جل‌جلاله ـ نیست، و سیر سلوک با خرافات صوفیّه، جز دوری از قرب او نمی‌افزاید. همچنین [است] کیفیت ذکر، به جز آنچه از امامان معصوم(ع) وارد شده. و آنچه این ضعیف از عقل و نقل استفاده نموده‌ام، این است که اهمّ اشیا برای طالب قُرب، جِد و جهد و سعی تمام در ترک معصیت است. تا این خدمت انجام ندهی، نه ذکرت و نه فکرت، به حال قلبت، فایده‌ای نخواهد بخشید.
از اینجا، فهم این نکته برایم حاصل شد که: محبت الهی را خواستن، درحالی که مرتکب معصیت هستی، جداً امری است فاسد؛۱ زیرا بدیهی است که معصیت، موجب نفرت است و نفرت با محبت، قابل جمع نیست. پس البدار البدار الی التوبه الصادقه، ثم العجل العجل فی الجدّ و المراقبه».۲
این توصیه در ظاهر، بسیار ساده و آسان به نظر می‌رسد؛ ولی در واقع اصلی‌ترین دستورالعمل سیر و سلوک و رسیدن به مقصد اعلای انسانیت و مقامات و کمالات انسانی است. از این رو، خداوند سبحان همه انسان‌ها را از اولین و آخرین، به تقوا توصیه نموده است: «ولقد وصّینا الذین اوتوا الکتاب من قبلکم و ایاکم ان اتقوا الله: هرآینه اهل کتاب را که پیش از شما بودند و نیز شما را به تقوا توصیه کردیم.»(نساء، ۱۳۱)
بی‌تردید اگر برای رسیدن به مقصد انسانیت، راهی نزدیکتر از راه تقوا، و برنامه‌ای بهتر از آن برای خودسازی و سازندگی وجود داشت، خداوند متعال و فرستادگان او، جامعة بشر را به آن رهنمون می‌شدند. در حدیث نبوی می‌خوانیم: الا ادلّکم علی دائکم و دوائکم؟! الا انّ داءکم الذنوب و دواءکم الاستفغار: آیا شما را به شناخت بیماری و درمانتان راهنمایی نکنم؟ بدانید که بیماری‌تان گناهان‌اند و درمانتان استغفار است.»۳
اما در این باره، این نکته قابل توجه است که ترک کردن مطلق گناهان و تداوم داشتن در این کار، بدون مراقبه و ذکر دائمی،‌ امکان‌پذیر نیست و لذا آیت‌الله بهجت در پاسخ کسی که از ایشان پرسید: «چگونه سر به سرّ حق، واقف کنم؟ در ترک محرمات، مشکلی ندارم؛ ولی این به تنهایی عطشم را رفع نمی‌کند!» فرمودند: «ترک معصیت دائمی و علی الدوام، متوقف بر مراقبه و تذکر علی الدوام است، و مراقبه و تذکر هم ملازم است با وصول به اعلی المقاصد الممکنة.»

۲٫ نماز اول وقت

دومین توصیة حضرت آیت‌الله بهجت که مکرر بر آن تأکید می‌فرمودند، تقید به خواندن نمازهای پنجگانه در اول وقت بود. در نخستین دیدار خصوصی که با آن عالم ربانی در سال ۱۳۷۰ داشتم، ایشان از استاد خود، آیت‌الله آقاسید علی قاضی، نقل کردند که: «هر کس نمازهای واجب یومیه را اول وقت بخواند، به همة مقامات معنوی خواهد رسید. اگر نرسید، مرا لعنت کند!» همچنین در دیداری که در سال ۱۳۸۴ با ایشان داشتم، ضمن تکرار همین نقل از استاد خود، اضافه فرمودند: نگفت: «خوب بخواند»،‌ معلوم می‌شود که نماز اول وقت خواندن، حضور قلب‌آور هم هست.
ظاهراً ریشه سخن آیت‌الله قاضی که با این قاطعیت، همة کمالات انسانی را مستند به نماز اول وقت نموده، این آیة شریف است: «و اقم الصلوه ان الصلوه تنهی عن الفحشاء و المنکر و لذکرالله اکبر: نماز را بر پا دار که نماز، [انسان را] از کارهای زشت و ناپسند، باز می‌دارد و هرآینه [آثار و برکات یاد خدا] بزرگتر از این] است.» (عنکبوت، ۴۵)
این آیه با صراحت اعلام می‌کند که نماز، نه تنها مانع انواع کارهای زشت و ناپسند می‌شود و می‌تواند انسان را به قله تقوا صعود دهد، بلکه آثار و برکات آن در سازندگی انسان، به مراتب از این، بیشتر و بزرگتر است. بنابراین هر چه نماز کامل‌تر باشد، سالک به مراتب والاتری از تقوا دست می‌یابد تا اینکه به قله یقین و معرفت شهودی که مقصد اعلای انسانی است، دست یابد. نکتة مهم در فرمایش آیت‌الله قاضی، این است که تجربة ایشان در سیر و سلوک، این است که «مقید بودن به نماز اول وقت»، زمینه‌ساز توفیق الهی در کامل شدن نماز و رسیدن به این مقصود والاست.

۳٫ حضور قلب در نماز

از آیت‌الله بهجت پرسیدم: «راه رسیدن به حضور قلب در نماز چیست؟» پاسخ دادند: «دو کار در کنار هم: ۱٫[نمازگزار] به وسوسه‌های شیطانی که غیراختیاری پیش می‌آید، کاری نداشته باشد. ۲٫ هر وقت در نمازش توجه پیدا کرد، اختیاراً به غیر خدا توجه نکند.» سپس در توضیح این مطلب فرمودند: «شیطان می‌خواهد اختیاراً انسان را متوجه غیرخدا کند. وقتی دید که در حال اختیار، به غیر خدا توجه نمی‌کند، او را رها می‌کند.»
ایشان این مطلب را در دیدارهای دیگر نیز با بیان‌های دیگر، مورد تأکید قرار می‌دادند. در دیداری دیگر افزودند: «برهان این مطلب را کسی می‌داند که عمل کند و نتیجه بگیرد. شیطان هم قبول ندارد که کسی بدون اختیار، عبادتش می‌کند.»

نقش اجتناب از لغو در خشوع نماز

آیت‌الله بهجت معتقد بودند که از اموری که در تحصیل خشوع در نماز، مؤثرند، اجتناب از لغو است و در این باره به این آیات، استناد می‌کردند: «قد افلح المومنون. الذین هم فی صلاتهم خاشعون. والذین هم عن اللغو معرضون: به راستی که مومنان رستگار شدند؛ همان کسانی که در نمازشان خشوع دارند و همان کسانی که [از کار و سخن] بیهوده، رویگردانند.» (مومنون، ۱ـ۳)
ایشان معتقد بودند که ممکن است راز آمدن «خشوع در نماز» در کنار «اجتناب از لغو» در این آیه، نقش اجتناب از لغو در تحصیل خشوع باشد، بدین معنا که تا انسان از لغو (بیهوده‌گویی و بیهوده‌کاری) اجتناب نکند، نمی‌تواند در نمازش خاشع باشد.
حضور قلب، مداوا می‌خواهد
نکتة جالب توجه اینکه در دیداری که درسال ۱۳۷۶ با آیت‌الله بهجت داشتم، از ایشان تقاضا کردم که دعا کنند تا بتوانم در نماز، حضور قلب داشته باشم. فرمودند: «دوایی است. دعایی نیست!» کلام ایشان اشاره به این بود که دعا بدون برنامه‌ریزی و تلاش، نتیجه‌ای ندارد، نه اینکه دعا در این مورد، بی‌اثر است. بنابراین، براساس رهنمودهای آیت‌الله بهجت، رعایت چند چیز در به دست آوردن حضور قلب در نماز، مؤثر است:
۱٫ مقید بودن به خواندن نمازهای پنجگانه در اول وقت،
۲٫ توجه نکردن به غفلت‌های غیراختیاری،
۳٫ از دست ندادن توجهات اختیاری،
۴٫ اجتناب از لغو (سخنان و کارهای بیهوده).
رهنمود استاد امام(ره)برای حضور قلب
امام خمینی در کتاب سرّالصلاة، از استاد خود، آیت‌الله میرزا محمدعلی شاه‌آبادی، در بارة حضور قلب، چنین نقل کرده‌اند: «شیخ عارف کامل، شاه‌آبادی ـ روحی فداه ـ می‌فرمود: باید انسان در وقت ذکر، مثل کسی باشد که کلام، دهان طفل می‌گذارد و به او تلقین می‌کند، برای اینکه او را به زبان بیاورد. و همین طور انسان باید ذکر را تلقین قلب کند. و مادام که انسان با زبان، ذکر می‌گوید و مشغول تعلیم قلب است، ظاهر به باطن مدد می‌کند. همین که زبان طفل قلب باز شد، از باطن به ظاهر مدد می‌شود؛ چنان که در تلقین طفل نیز چنین است: مادام که انسان، کلام دهان او می‌گذارد، او را مدد می‌کند. همین که او آن کلام را به زبان اجرا کرد، نشاطی در انسان تولید می‌شود که خستگی سابق را برطرف می‌کند. پس در اول، از معلم به او مدد می‌شود و در آخر، از او به معلم، مدد می‌شود. انسان اگر مدتی در نماز و اذکار و ادعیه به این ترتیب مواظبت کند، البته نفس عادی می‌شود، و اعمال عبادی هم مثل اعمال عادیه می‌شود که در حضور قلب در آن محتاج به رویه نیست، بلکه مثل امور طبیعیه عادیه می‌شود.»۴
به بیان ساده‌تر براساس این رهنمود، نمازگزار برای به دست آوردن حضور قلب در وقت گفتن هر ذکری در نماز، باید معنای آن را به قلب خود، تلقین کند؛ یعنی همان طور که برای یاد دادن الفاظ به کودک، به او تلقین می‌کند که بگو: «بابا»، نمازگزار نیز باید معنای تکبیر، تحمید، تسبیح و سایر اذکار را به قلب خود، تلقین نماید تا توجه به معانی نماز، عادت و ملکة روح شود و پس از نفوذ معانی نماز در دل، ذکر قلبی، پشتوانة ذکر زبانی گردد.

۴٫ هنرنمایی عبادی، در خلوت

یکی از نکاتی که در احادیث اهل بیت مکرر بر آن تأکید شده است، پنهانکاری در عبادات و اجتناب از خودنمایی است. در حدیثی است که پیامبر(ص) می‌فرماید:«اعظم العباده اجراً اخفاها: عبادتی اجرش بزرگتر است که مخفیانه‌تر باشد.»۵برخی از اولیای الهی، آنقدر از انس با خداوند متعال، لذت می‌برند که طول عبادتشان در خلوت برای بی‌خبران از لذایذ معنوی، قابل فهم نیست.

۵٫ لذتبخش تر از بهشت

مرحوم آیت‌الله سیداحمد فهری(متوفای ۱۳۸۵ش) که از کسانی بودند که محضر آیت‌الله آقاسیدعلی قاضی را درک کرده بودند، برای این جانب نقل کردند که: شخصاً از آیت‌الله قاضی شنیدم که فرمود: «دو سه روزی است که فکر می‌کنم: اگر در بهشت نگذارند ما نماز بخوانیم، چه کنیم؟!»

بالاتر از لذایذ مادی

آیت‌الله بهجت نیز دربارة لذت بردن اولیای الهی از نماز، نقل کرده‌اند که: استاد اخلاق ما در نجف (مرحوم آقای قاضی) می‌فرمود: «اگر لذت نماز را بدانند، می‌دانند که در دنیا، لذتی بالاتر از نماز نیست.» فرزند آیت‌الله بهجت، پس از نقل این مطلب از والد خود، افزود که: ایشان پس از نمازها، دچار ضعف می‌شدند، به همین خاطر درصدد برآمدیم که از نمازهای مستحبی ایشان بکاهیم؛ اما ایشان در پاسخ می‌فرمودند: «اگر سلاطین عالم می‌دانستند که انسان در حال نماز چه لذت‌هایی می‌برد، هیچ گاه دنبال لذایذ مادی نمی‌رفتند.»
آیت‌الله بهجت، نماز را بدین سان تصویر می‌نماید: «نماز به منزلة کعبه، و تکبیره الاحرام، پشت سرانداختن همه چیز غیر خدا و داخل شدن در حرم الهی است، و قیام به منزله صحبت دو دوست و رکوع، خم شدن عبد در مقابل آقاست، و سجده نهایت خضوع و خاک شدن در مقابل اوست، و وقتی عبد در آخر نماز، از پیشگاه مقدس الهی باز می‌گردد، اولین چیزی که سوغات می‌آورد، سلامی از ناحیة اوست». ایشان شخصاً آنقدر از انس با خدا لذت می‌بردند که به گفته فرزندشان، عبادات ایشان در طول شبانه روز، بین یازده تا دوازده ساعت بود!
آیت‌الله بهجت نقل کرده‌اند که: «آقامیرزا حسین میرزاخلیل تهرانی۶ در نوزده سالگی می‌فرمود: غذا خوردن برای من، مانند این است که انبان و کیسه‌ای را پر کنم. از خوردن غذا هیچ لذتی نمی‌برم. آنچه از آن لذت می‌برم، نماز خواندن است. شخصی می‌گفت: ایشان بعد از نماز صبح، در بالاسر حضرت امیر(ع) در مصلا می‌ایستاد و تا طلوع آفتاب به نماز مشغول بود.»
آری، لذت بردن از نماز، اختصاص به انسان‌های کامل دارد و همین معنا رمز هنرمندی آنها در عبادت‌های طولانی است. از جمله کسانی که از هنر عبادت‌های طولانی برخوردار بودند، محقق گرانمایه، آیت‌الله حاج شیخ محمدحسین اصفهانی (معروف به کُمپانی) است. آیت‌الله بهجت در باره این استادشان فرمود: «آقای خمینی پرسید: از کرامات شیخ محمدحسین اصفهانی چه اطلاعی دارید؟ گفتم: معروف بود که مکرر شده که ایشان بعد از نماز مغرب و عشا، تا سحر در سجده بوده! فرمود: این عمل هنرمندانه است.»
نکته قابل توجه این است که این هنرمندی، در خلوت باید صورت بگیرد و حتی همین عالم بزرگوار (آیت‌الله اصفهانی)، یک بار که در جَلوت به سجده طولانی رفته‌اند، در عالم معنا، به ایشان تذکر داده شده که تکرار نشود. آیت‌الله بهجت درباره آن مرحوم نقل کردند که در ایوان حرم امام حسین(ع) سجده‌ای طولانی داشت و در آن حال، حضرت را می‌بیند که به او می‌فرماید: «این کارها را بگذارید برای خلوت.» شخصی پرسید: «در خواب دیدی و یا در بیداری؟» فرمود: «در بهتر از بیداری!»

۶٫‌ نقش محبت در عبودیت

محبت خداوند متعال، کیمیای خودسازی و سازندگی است. آیت‌الله بهجت در این باره فرموده‌اند: «اساس عبودیت و بندگی، حُب است. خداوند می‌فرماید: یحبهم و یحبونه،۷ و الذین ءامنوا أشد حبا لله،۸ ان کنتم تحبون الله فاتبعونی یحبکم الله.۹با این حال، عده‌ای از عامه منکر حب بنده و خدا هستند و حب بنده به خدا را اطاعت از اوامر او و حب خدا به بنده را جزای اعمال و ثواب می‌دانند! در احادیث آمده است: إن من أحب عبادالله إلیه، عبداً أعانه الله علی نفسه فاستشعر الحزن و تجلبب الخؤف.۱۰
و در گفتاری دیگر، درباره این عبارت بسیار آموزنده دعای کمیل: «و قلبی بحبک متیّماً: دلم را به وسیله محبتت، رام و منقاد خود گردان»، فرموده‌اند: «موضوع، نفیِ خودبینی است و اینکه [سالک] پروانه بشود و به نور برسد و نور شود. از خدا بخواهیم که با جذبات او، از خود فارغ شویم و بی‌خود گردیم، تا نفهمیم و خود را در برابر عظمتش گم کنیم.»
همچنین ایشان در توضیح این روایت از امیرالمؤمنین(ع) که در مناجات فرموده: «وجدتک أهلاً للعبادة فعبدتک: [خدایا]، تو را شایسته پرستش یافتم و پرستیدم»، فرموده‌اند: «آیا وجدتک أهلا للعباده، جز قصه پروانه و شمع است؟! لابد می‌گویید: پروانه نور حسی شمع را می‌بیند. می‌گوییم: این نور حسی مخلوق، از آن نور غیرمحسوس است. آیا می‌شود گفت: یک لیره را دوست دارم و از آن خوشم می‌آید؛ ولی هزار لیره را دوست ندارم؟!»

۷٫‌ موفقیت میرزای شیرازی در آزمون حب ریاست

یکی از آفات خطرناکی که به ویژه اهل علم را تهدید می‌کند، حب ریاست است. در حدیثی از امام علی(ع) آمده: «آفه العلماء حب الرئاسه: آفت عالمان، حب ریاست است.»۱۱ریاست‌طلبی، آفتی خطرناک برای دینداری است، تا حدی که شیخ کلینی از امام رضا(ع) نقل کرده که می‌فرماید: «اگر دو گرگ درنده به یک رمه بی‌شبان حمله کنند، خسارتی که می‌زنند، کمتر از خسارتی است که جاه‌طلبی به دین و مسلمان، وارد می‌کند.»۱۲
برخی از علمای بزرگ برای اینکه از این خطر مصون بمانند، مرگ خود را از خدا خواسته‌اند! آیت‌الله بهجت، نقل کردند که: «حاج آقا حسین قمی پس از رسیدن به ریاست [و مرجعیت عامه] به کسی گفته بود: برو [و از جانب من] به حضرت امیر(ع) بگو: اگر ریاست برای دین من ضرر دارد، مرا ببر. طولی نکشید که از دنیا رفت.»
مبارزه با این رذیله اخلاقی خطرناک، آنقدر دشوار است که گفته شده: «آخر مایخرج من قلوب الصدیقین حب الرئاسه:۱۳آخرین چیزی که از دل صدّیقان بیرون می‌رود، حب ریاست است.» بر این اساس، تنها کسانی می‌توانند در این میدان مبارزه، به پیروزی برسند که با صداقت، همة توان خود را برای خدا در راه این مبارزه به کار گیرند.
کسانی که گرفتار این رذیلة اخلاقی هستند، وقتی به موقعیت و مقامی برسند، چنان گرفتار کبر و غرور می‌شوند که خود را تافته‌ای جدا بافته از دیگران می‌پندارند. به همین جهت، گفتار و رفتار آنها با دیگران، به کلی تغییر می‌کند و یکی از نشانه‌های این حالت، آن است که حاضر نیستند کسی با آنها مزاح کند یا سخنی را که دون شأن آنهاست، به آنها بگوید. از این رو، برخورد آنها حتی با دوستان نزدیکشان تغییر اساسی می‌کند. حدیث بسیار آموزنده‌ای از امام علی علیه‌السلام در این باره نقل شده که می‌فرماید: «هرگاه دوستی داشتی که به منصبی دست یافت و دیدی که حتی یک‌دهم دوستی پیش از کسب مقامِ خود را حفظ کرده است، بدان که دوست بدی نیست!»۱۴
اما دیده شده که علمای ربانی، قبل و بعد از ریاست، تغییر رفتار نداشته‌اند. یکی از کسانی که در آزمون سخت حبّ ریاست، مدال افتخار کسب کرده، آیت‌الله میرزا محمد تقی شیرازی است. آیت‌الله بهجت نقل کردند که: «استاد ما می‌فرمود: ما گاهی آقای میرزا محمدتقی شیرازی را امتحان طلبگی می‌کردیم، به این صورت که یک هفته در نماز و حتی در اذان و اقامة ایشان، حاضر می‌شدیم، در درسش شرکت می‌کردیم، در درس حرف می‌زدیم، اشکال می‌کردیم، در کوچه و بازار، به ایشان تعظیم و احترام می‌کردیم، دستش را می‌بوسیدیم؛ ولی یک هفته هم به عکس، نه به نماز و نه به درس می‌رفتیم و اگر هم می‌رفتیم، حرف نمی‌زدیم، در کوچه اعتنایی به ایشان نمی‌کردیم؛ اما می‌دیدیم که ایشان در باطن، در این دو هفته، یک جور بود و می‌فهمیدیم که فوق‌العاده است.»
مشابه این داستان،‌ حکایت آزموده‌شدن ملّامهدی نراقی، توسط آیت‌الله سیدمهدی بحرالعلوم است. آیت‌الله سیدمحسن خرازی حکایت این آزمون اخلاقی را چنین نقل کرده است: مرحوم حاج ملا مهدی نراقی کتاب اخلاق خود (جامع السعادات) را تصنیف کرد و به نجف فرستاد. علما آن را تحسین کردند. ایشان برای زیارت به نجف اشرف مشرف گردید. علما از او دیدن کردند؛ ولی سیدمهدی بحرالعلوم به دیدن او نیامد.
مرحوم نراقی فرمود: من به دیدن ایشان می‌روم. وقتی به دیدن او رفت، جمعی خدمت سید بودند و سید، ایشان را خوب تحویل نگرفت. برای بار دوم، خدمت سید رفت. باز سید ایشان را تحویل نگرفت. بار سوم، خدمت سید رفت، دید سید خودش آمد و نزدیک در و از او استقبال گرمی کرد و احترامات لازم را به جا آورد. پرسید: چطور در دفعات قبل، برخورد شما این طور نبود؟ فرمود: من کتاب اخلاق شما را خواندم و خوشم ‌آمد؛ ولی پیش خود گفتم: کسی که اخلاق می‌نویسد، باید قبلاً خودش مهذب باشد. می‌‌خواستم ببینم شما مهذب هستی یا نه. فهمیدم رفتار من در روحیة شما اثر سوئی نداشت و این، علامت تهذیب شما و شایستگی برای نوشتن کتاب اخلاق است.»۱۵

۸٫ بالاترین ارزش اخلاقی

راضی‌بودن به قضای الهی، بالاترین ارزش اخلاقی است که با گذر از قلة یقین می‌توان به آن دست یافت. کلینی(ره) از امام زین‌العابدین علیه‌السلام روایت کرده که می‌فرماید: «بالاترین درجة زهد، پایین‌ترین درجة وَرَع است، و بالاترین درجة ورع، پایین‌ترین درجة یقین است، و بالاترین درجة یقین، پایین‌ترین درجة خشنودی [از خدا]ست.» در حدیث دیگری از آن حضرت آمد: «الرِّضا بالمکروه أرفعُ درجات المتقین: راضی بودن به [قضای] ناخوشایند [خدا]، بالاترین درجة پرهیزگاران است.»
گفتنی است که همة اولیای الهی، از این ارزش اخلاقی، برخوردار بوده‌اند. در حدیثی از امام صادق علیه‌السلام آمده که فرمود:« لَم یَکُن رسول الله صلی‌الله علیه‌وآله یقولُ لِشیءٍ قد مَضی: لوکان غیره:رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله هیچ گاه دربارة کاری که گذشته بود، نمی‌فرمود: کاش جز این بود!»
کسانی که به قله رضا که بالاترین مرتبة کمالات انسانی است، دست یافته‌اند، تلخ‌ترین حوادث زندگی را با کیمیای رضا به قضای الهی، شیرین می‌کنند، به‌گونه‌ای که همة حوادث زندگی برای آنها رضایتبخش است. آیت‌الله بهجت در تبیین اهمیت و ارزش راضی‌بودن به قضای الهی، خاطره‌ای را از شیخ علی زاهد قمی نقل کردند که: «ایشان به دلیل بیماری و یا ضعف، قادر به گرفتن روزة ماه رمضان نبود. کسی به ایشان گفت: دعا کن که موفق به روزة ماه رمضان شوی! فرمود: دعا نمی‌کنم! پرسیدند: چرا؟ پاسخ داد: تسلیم قضای الهی بودن ارزش بیشتری دارد.» از امام حسن مجتبی علیه‌السلام روایت شده است که:«من اتکل علی حسن الاختیار من الله لم‌یتمن انه فی غیر الحال التی اختارها الله له: هرکه به حُسن انتخاب خداوند اعتماد کند، جز آن وضعی را که خدا برایش برگزیده، آرزو نمی‌کند.»

۹٫ حسابرسی خود

یکی از عوامل موفقیت در خودسازی ـ که در احادیث اسلامی، فوق‌العاده بر آن تاکید شده ـ ، این است که انسان شخصاً هر روز به حساب اعمال نیک و بد خود، رسیدگی نماید. این موضوع به قدری اهمیت دارد که در حدیثی از امام کاظم علیه‌السلام آمده است: «از ما نیست کسی که هر روز به حساب خود، رسیدگی نکند. پس اگر دید که کار نیکی انجام داده است، از خداوند توفیق بیشتر انجام دادن آن را بخواهد و خدا را بر آن سپاس گوید و اگر کار بدی انجام داده است، از خدا آمرزش بخواهد و توبه کند.»
در احادیث اسلامی، توصیه شده که شخص مسلمان باید در حسابرسی خود، بسیار دقیق و سختگیر باشد. در حدیث نبوی آمده است که: آدمی در زمرة تقوا پیشگان نخواهد بود، مگر آنگاه که خودش را سخت‌تر از حسابرسی شریک از شریکش، حسابرسی کند.»
مهمترین نتیجة حسابرسی خود، اصلاح نفس و آرامش در روز قیامت است. از امام علی علیه‌السلام روایت شده که فرمود: «ثمره المحاسبه صلاح النفس: ثمرة حسابرسی، اصلاح نفس است». «به حساب نفس خود برسید، تا از تهدیدهای خدا در امان بمانید و به نویدهای او دست یابید.»
اهل مراقبت و بزرگان از علمای ربانی برای حسابرسی خود، اهمیت ویژه‌ای قائل بوده‌اند. آیت‌الله بهجت برای این جانب درباره آیت‌الله میرزا حبیب‌الله رشتی داستانی نقل کردند که بیانگر این معناست که این عالم بزرگ، حتی در آستانة مرگ هم از حسابرسی خود، غفلت نمی‌ورزید، ایشان فرمودند: «پسر یکی از شاگردان میرزا حبیب‌الله رشتی نقل کرد که در هنگان مرگ، خود را محاسبه می‌کرد.
خود، سؤال طرح می‌کرد و خود جواب می‌داد. [از خودش] پرسید: میرزا حبیب‌الله! سهم امام خوردی؟ جواب داد: نخوردم. قضاوت کردی؟ پاسخ داد: نکردم. گفت: با طلبه‌ها خوش سلوکی کردی؟ و در اینجا به جای پاسخ، اشک ریخت!»

۱۰٫ نیکی در مقابل بدی

یکی از بزرگترین فضایل اخلاقی، نیکی کردن در مقابل بدی است. از امام علی علیه‌السلام روایت شده که فرمود:«من کمال الایمان مکافاه المسیء بالاحسان: از [نشانه‌های] کمال ایمان، این است که بدی کننده را به نیکی، پاداش دهی.» ایشان خود در این خصلت، مانند سایر خصلت‌های نیک، پیشتاز دیگران بود.
آیت الله بهجت در دیداری، این داستان را نقل کردند: معاویه شخصی را فرستاد که علی علیه‌السلام را بکُشد و به او وعده داد که: اگر کُشتی، فلان مبلغ را به تو خواهم داد. آن شخص به کوفه آمد؛ ولی قبل از هرگونه اقدامی، امام نیت او را گفت و او اظهار پشیمانی کرد و امام به قنبر دستور داد که زاد و راحلة بازگشت او را بدهد.»
از این بالاتر، اینکه امام پس از اینکه ابن ملجم، ایشان را مورد اصابت قرار داد، در آستانة شهادت، دستور داد که نسبت به قاتلش نیکی کنند و طبق گزارش أنساب الاشراف فرمود: «خوراکش را خوب و بسترش را نرم کنید.» هنر شیعة علی علیه‌السلام بودن، مقابله با بدی به نیکی است و پیروان راستین آن امام، باید تلاش کنند نه تنها نیکی را با نیکی پاسخ دهند و نه تنها بدی را با بدی جبران نکنند، بلکه در مقابل بدی دیگران، به آنان نیکی نمایند. *زمزم عرفان

پی‌نوشتها:

۱ـ فاسد (در اینجا): بی‌معنا، بی‌ربط، متناقض، ناممکن.
۲ـ یعنی:‌ «پیشدستی کنید و پیشدستی کنید به سوی توبة راستین! سپس بشتابید و بشتابید در سختکوشی و مراقبت!» تذکره المتقین، ص ۱۷۷ ـ ۱۷۸٫ گفتنی است که علاوه بر تلخیص، بخشی از نامة مذکور، عربی بود که به فارسی ترجمه گردید.
۳ـ میزان الحکمه: ج ۸ ص ۴۶۳ ح ۱۵۲۱۳٫
۴ـ سرّالصلاه: ص ۲۹٫
۵ـ قرب الاسناد: ص ۱۳۵ ح ۴۷۵٫ نیز، ر.ک: میزان الحکمه: ج ۴ ص۳۳۹ ح ۷۰۲۵ (عظمت عبادت پنهانی).
۶ـ مقصود، آیت‌الله میرزاحسین خلیلی تهرانی (م۱۳۲۶ق) است که از مراجع ثلاث نجف در عصر مشروطه و از حامیان مشروطیت بود.
۷٫‌ [خدا] آنان را دوست دارد و آنان خدا را دوست دارند. (مائده، ۵۴).
۸٫ و کسانی که ایمان آورده‌اند، بیشترین محبت را به خدا دارند. (بقره، ۱۶۵).
۹٫ اگر خدا را دوست دارید، از من پیروی کنید تا خدا شما را دوست داشته باشد. (آل‌عمران، ۳۱).
۱۰٫ یعنی: «یکی از محبوب‌ترین بندگان در نزد خدا، کسی است که خدا او را علیه نفسش یاری نموده و اندوه را لباس زیرین و بیم را لباس رویین خود، قرار داده است» (نهج‌البلاغه، خطبه۷۸؛ بحارالانوار، ج۲، ص۵۶).
۱۱٫ غررالحکم: ح۳۹۳۰٫ نیز، ر.ک: میزان‌الحکمه: ج۴، ص ۳۱۰، ح ۶۹۲۵٫
۱۲٫ الکافی: ج۲، ص ۲۹۷، ح۱٫ نیز، ر.ک: میزان‌الحکمه: ج، ص۳۰۹، ح۶۹۲۲٫
۱۳٫ فتوحات مکیه: ج۱، ص۴۰۸، مصباح‌الاُنس: ص۶۹۷ (در این کتاب، به جای «حب‌الرئاسه»،«حب‌الجاه» آمده است).
۱۵٫ دوستی در قرآن و حدیث: ص ۱۷۱ ح ۴۰۸٫
۱۶٫ روزنه‌هایی از عالَم غیب: ص ۳۱۹ ـ ۳۲۰٫

آیت الله محمدمحمدی ری‌شهری
harimeyas.com

کریمی که جهان پاینده دارد               تواند حجتی را زنده دارد

 

دانلود پروژه و کارآموزی و کارافرینی

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها