پاسخ به:تايپك شيعه شناسي
چهارشنبه 15 شهریور 1391 11:46 PM
رؤياي رؤيت مدّتي از اين جريان گذشت، تا اينکه توفيق پيدا کرده و به خدمت مرحوم علّامه طباطبايي(ره) رسيدم. گفتم: آقا! آن نامه چه شد؟ فرمودند: بله! پاسخ نامة شما خيلي وقت است که براي ما آمده است. من هم نامه را گرفتم و باز کردم. ديدم نوشتهاند:
يکي از علماي شهر مقّدس قم ميفرمود: «در دوران جواني وقتي که در جمع شاگردان مرحوم علّامه طباطبايي(ره) از محضر ايشان بهره ميبرديم و اخوي ايشان هم در خدمت عارف بزرگ، آيت الله سيّد علي آقاي قاضي(ره) بودند، نامهاي به علّامه(ره) دادم تا از طريق برادرشان آن را خدمت آقاي قاضي(ره)، ببرند و ايشان نيز در تشرّفات عديدهاي که به خدمت امام عصر(ع) دارند، دست ما را هم گرفته و نامة من را به آن حضرت برسانند.اين مسئله را بسيار خالصانه درخواست کردم. نامه رفت و مدّتي گذشت، ولي پاسخ آن نيامد. انتظار به درازا کشيد. در اين ميان، به شهر خودمان سفر کردم. هنگام ظهر و موقع استراحتم بود. خوابيده بودم و بچّهها در حال بازي بودند که ناگهان با فرياد بلند بچّهها از خواب پريدم. بسيار ناراحت شدم و سر بچّهها فرياد زدم، ولي به سرعت متوجّه اشتباه خود شدم، بلند شدم، دستشان را گرفتم، از خانه بيرون بردم و از دلشان درآوردم.
اين عالم بزرگ ميفرمود: «مدّتي از اين جريان گذشت، تا اينکه توفيق پيدا کرده و به خدمت مرحوم علّامه طباطبايي(ره) رسيدم. گفتم: آقا! آن نامه چه شد؟ فرمودند: بله! پاسخ نامة شما خيلي وقت است که براي ما آمده است. من هم نامه را گرفتم و باز کردم. ديدم نوشتهاند: بسم الله الرّحمن الرّحيم. عزيزم! با اين خلق و خو که به بچّهها حمله کني و دعوا کني، چگونه ميخواهي آقا را ببيني؟ با خود گفتم چگونه يک اشتباه، مرا از ديدار آن حضرت بازداشت».
نكتة حائز اهمّيت اين است که اگر از اين رهگذر، يک بار به محضر آن حضرت برسيم، ديگر او را رها نخواهيم کرد و بسياري از کارها که پيش از آن، به نظرمان شيرين ميآمد، ديگر براي ما جلوهاي نخواهد داشت.
1. آقا شيخ مرتضي تهراني، حديث دل سپردن، صص 200 ـ 202.
ماهنامه موعود شماره 111
کریمی که جهان پاینده دارد تواند حجتی را زنده دارد
دانلود پروژه و کارآموزی و کارافرینی