پاسخ به:تايپك شيعه شناسي
چهارشنبه 15 شهریور 1391 2:20 AM
|
چکیده در آغاز به این سؤال که چرا قدیمیترین مرثیة فارسی در قرن چهارم به امام حسین(ع) اختصاص یافته است، پاسخ گفته شده و عواملی را که باعث شدهاند از زمان زندگانی و شهادت حضرت سیدالشهداء(ع) تا قرن چهارم اثری به دست ما نرسد، بیان داشتهایم؛ سپس مشکلات شیعیان و پیدایش زمینههای مناسب و تحولات سیاسی شیعیان را در این قرن، بررسی نمودهایم و دریافتهایم قدیمیترین مرثیة فارسی در رثای حسین بن علی(ع) از کسایی مروزی (قرن چهارم) بوده است. در بخش دوم، شعر شاعران از آغاز تاکنون آمده که اولین شاعر حسینی، کسایی مروزی در قرن چهارم بوده، سپس ناصر خسرو سنایی و قوامی و انوری و ظهیر و همینطور تا پایان قرن سیزدهم بیش از ۷۲ شاعر که در رثای ابیعبدالله(ع) شعری سرودهاند، ذکر شده و تأثیر فرهنگ عاشورا بر اشعارشان به خوبی پیداست. رشد و شکوفایی و غنای ادبیات فارسی دستکم در بخش مرثیهسرایی، مدیون تأثیر فرهنگ عاشورا میباشد و این مهم در اشعار شعرا محسوس و آشکار میباشد.مقدمه تاریخ از آغاز تاکنون، جز حسین بن علی(ع) کمتر شخصیتی را سراغ دارد که اینچنین شعر و نثر، مدح و رثا در شأن او گفته باشند. شاعران در هر عصر و زمانی و به هر لحن و زبانی او را ستودهاند و اشعار زیادی در وصف او سرودهاند؛ چه اینکه «واقعة عاشورای حسینی، مهمترین واقعهای بود که در دگرگونی ادب و شعر فارسی و عربی تأثیری شگرف از خود باقی گذاشت که میتوان آن را مبدأ رستاخیزی در ادبیات درخشان ایران و آنیران (غیر ایرانیان) دانست. شرح جزئیات این ایستادگی در راه حقیقت که انسان را بالاتر از فرشتگان و نزدیکتر به روح وحدانیت الهی قرار میدهد، نه تنها در صدها کتاب و مقتل بیان شده است، بلکه در زندهترین و جاودانترین اشعار فارسی ما در آمده است...» (رهنما، ۱۳۷۶، ج۱، ص ز).این فراوانی و گونهگونی اشعار درباره امام حسین(ع) دلایل و علل زیادی دارد و ما در این مختصر نمیتوانیم به همة آنها اشاره کنیم؛ اما شاید یکی از علل اصلی بیشمار بودن سرودههای شعرا در مدح و رثای امام حسین(ع) ترغیب و تشویق ائمة معصومین(ع) بر این کار باشد. احادیث و روایات زیادی در کتب روایی، در این موضوع آمده است. به سبب تیمّن و تبرّک، در ادامه به برخی از سخنان معصومین(ع) در بیان ارزش و مقام شعر و شاعران و مداحان اهلبیت(ع) اشاره میشود. امام صادق(ع) فرمودهاند: «هر کسی شعری برای حسین بن علی(ع) بگوید و پنجاه نفر را بگریاند، بهشت او راست...» و در پایان روایت میفرمایند: «و هر کسی شعری برای حسین(ع) انشاد کند و بگرید و بگریاند و یا خود را غمگین نشان دهد، بهشت او راست...» (مجلسی، ۱۴۰۳ق، ج۴۴، ص۲۸۹). همچنین در مقام و ارزش شاعر اهلبیت چنین آمده است: «امام صادق(ع) فرمودهاند: در [شأن و فضیلت] ما، بیت شعری گفته نمیشود، مگر آنکه مؤیّد به تأیید [الهی] و روح القدس باشد» (مجلسی، همان، ج۷۶، ص۲۹۱). مراثی مذهبی حسین بن علی(ع)، سبط گرامی رسول اکرم(ص) تولدش، زندگیاش و شهادتش باعث تحولات و دگرگونیهای عظیمی در تاریخ بشریت بوده است. واقعة سترگ و هولناک روز عاشورا و نبرد میان حق و باطل، موضوع اصلی بسیاری از مراثی مذهبی است. کلمات «مرثیه و رثاء و نوحه» آنچنان با واقعة جانسوز عاشورا و شهادت حضرت ابیعبدالله(ع) عجین گشته که هرگاه مرثیه و نوحه، مطلق آورده شود، ذکر مصائب اهلبیت عصمت و طهارت(ع) به ویژه حضرت سیدالشهداء(ع) در اذهان تداعی میشود. در تعریف رثاء و مرثیه چنین گفتهاند: «اظهار تألّم و اندوه به زبان شعر، در ماتم عزیزان و سروران و ذکر مصائب پاکان راستین، به ویژه حضرت مولیالکونین ابیعبدالله حسین بن علی، سیدالشهداء(ع) و یاد کردن مناقب و فضائل و مکارم و تجلیل مقام و منزلت شخص متوفی و بزرگداشت واقعه و تعظیم مصیبت و دعوت ماتمزدگان به گریه و شیون و گاه به اقتضای مقام، به صبر و سکون، و معانی دیگری از این دستها را رثاء و مرثیه و سوگ و سوگنامه گویند» (سادات ناصری، ۱۳۷۰، ص۵).تاریخ رثا در ادب تازی، کهن و در ادب فارسی کهنتر میباشد. قدیمترین مراثی استادانه را در پارسی دری، از استاد شاعران، ابوعبدالله جعفر بن محمد رودکی (م. ۳۲۹) میشناسیم که در رثای ابوالحسن مرادی و استاد شهید بلخی (م. ۳۲۵) سروده است. در این گلزار حسینی و گلستان سیدالشهداء(ع)، شعرا با نامها و تخلصهای گوناگون قدم نهادهاند و قلم زدهاند. در این بوستان، بیگانگان و دوستان، خوش آرمیدهاند: اهلی و وحشی، عندلیب و طوطی و پروانه و هما و عنقا، شهریار و محتشم و حشمت و خاقان و خواجو و حقیر و بنده، نشاط و سرخوش و غمگین و حزین و بیدل و پر غم و ژولیده و آشفته و پریش، عاشق و عارف و عابد و مقدس و زاهد، معلم و مدرس، اختر و شهاب و سهیل و سیاره و سُها، هشیار و دیوانه و غافل، آتش و طوفان و قطره، بقا و فنا، مشکات و مصباح، صامت و ناطق، صحبت و خاموش، ذاکر و گویا و جویا و... کوتاه سخن آنکه از هر گروه و قبیله و نژاد و طبقهای به ساحت آن امام همام، اظهار ارادت و ادب شده است. به سبب آشنایی با محیط زندگی شاعر و اوضاع اجتماعی ـ سیاسی زمان شاعر ـ که بیتأثیر در سرودههایش نمیباشد ـ در این نوشتار از وضع شیعه، تحولات اجتماعی ـ سیاسی شیعیان و موقعیتها و جایگاه آنان در هر عصری و در هر دورهای، به اختصار سخن رفته تا خواننده با توجه به آن موقعیتها، فضای شعر و شاعر را مجسم سازد. الگوی کار نگارنده، کتاب ارزندة أدب الطّف أو شعراء الحسین(ع) بوده است که آثار شعرای عربزبان از قرن اول تا قرن چهاردهم هجری در آن گردآوری شده و آرزوی من این بود تا اشعار شعرای فارسیزبان هم به ترتیب تاریخی و از زمانهای گذشته جمعآوری شوند. مهمترین سؤال مهمترین سؤالی که مطرح است، اینکه چرا اولین شاعر حسینی در قرن چهارم هجری معرفی شده است؟ مگر در قرن اول هجری که ولادت، زندگی و شهادت حسین بن علی(ع) در آن واقع شده، شاعری سوختهدل، عاشق و محبّ اهلبیت عصمت و طهارت(ع) عموماً و شاعری شیعیمذهب و شیفتة سیدالشهداء(ع) خصوصاً، نبوده یا شعری نسراییده است؛ و یا سرایندگان پارسیزبان مدح و رثاء داشتهاند و به ما نرسیده است؟!این اولین سؤالی است که به ذهن هر محققی میآید: چرا در طول سه قرن و اندی از زمان شهادت حسین بن علی(ع) تا زمان حیات اولین شاعر حسینی ما (کسایی مروزی) هیچ شاعر دلسوختهای این مصیبت عظمی را درک نکرده و اهمیت فاجعة عاشورا را نادیده گرفته؟ علت اساسی چیست؟ پاسخ به سؤال با اندک مطالعه و بررسی تاریخ غمبار و خونبار سه قرن گذشته (از شهادت امام تا ۳۶۰هجری) پاسخ سؤال فوق تا حدودی روشن است؛ زیرا با شهادت مظلومانة سیدالشهدا(ع) بنیامیه به حکومت مطلقه نائل آمدند و آخرین و محکمترین دژ مزاحم خود را به زعم خود ویران ساختند و پس از آنها بنیالعباس و پادشاهان ستمگر یکی پس از دیگری، برای غارت اموال مردم و تجاوز به اساس و هستی سرزمین اسلامی در یک مسابقة خونین، فقط به فکر تصاحب قدرت و حکومت بودند و در این راه، همه چیز و همه کس را قربانی میکردند؛ هر کس را که سر راهشان و مزاحم کارشان بود، از میان برمیداشتند؛ به برادر و خواهر و پدر و حتی مادر خود رحم نمیکردند، در این میان وضع عامة مردم نیز خود روشن بود.در آن روزگاران سیاه و وحشتبار، دشمنان، شیعه و خط سرخ آل علی و امامت و رهبری امامان معصوم(ع) را مزاحم تداوم سلطهگری خود میدیدند و همواره برای نابودی شیعه و آثار فرهنگی او تلاش میکردند؛ بنابراین امامان معصوم(ع) را به شهادت رساندند (در مورد شخصیت مورد بحث ما، نه تنها امام حسین(ع) را به شهادت رساندند، بلکه حتی فرزندان و خویشان و اصحاب و انصارش را از دم تیغ کین گذراندند.) و آثار ارزندة شیعه را نابود کردند؛ ضمن اینکه با فرمان و بخشنامه، همه، مخصوصاً کارگزاران حکومتی را بسیج کرده بودند که نام علی(ع) و امامان پس از او مطرح نباشد و آثار علوی گسترش نیابد؛ شیعیان نابود و تارومار و دانشمندان شیعه قتلعام شدند و آنگاه با زندان و چوبة دار و شمشیر و زنجیر، بدنها را به خاک و خون کشیدند و با تهمت و شایعه و جعل و تحریف، به فرهنگ و ایدئولوژی تشیع و آثار علوی هجوم آوردند. از یکطرف کتابخانههای دانشمندان شیعه را به آتش کشیدند و از طرفی، با پخش و نشر کتب و مقالات سراسر جعل و تحریف به افکار و عقاید مردم حملهور شدند و انحرافات و فرقهگرایی و گروهتراشی را دامن زدند. شاعران پارسیزبان شیعی، اگر بودهاند، از این محیط و جامعه جدا نبودهاند و از این رو مشکلات فراوانی در سر راه آنان قرار داشته که به برخی از آنها اشاره میشود: برخی از مشکلات شیعیان از آغاز تا قرن چهارم ۱. شیعیان گاهی کتابها، آثار و اشعار علوی را از ترس پنهان میکردند.۲. برخی از آثار در دل خروارها خاک دفن میشد و به تدریج از بین میرفت. ۳. شاید شیعیان، جرئت اظهار سرودهها و رواج آن را نداشتهاند (بر فرض سرودن اشعار پارسی). ۴. شاید بسیاری از کسانی که مادح و شاعر اهلبیت(ع) بودند، انکار میکردهاند. ۵. برای حفظ جان، برخی دانشمندان و شعرای شیعه به پنهانکاری و مخفی شدن و تقیه روی میآوردند. ۶. با مهاجرتهای غمبار و پیوسته، برای نجات جان زن و فرزندان شیعیان، آثار علوی نیز در بلاد پهناور آن روز پراکنده میشد. ۷. مرکزیتی برای جذب و جمعآوری آثار پراکندة علوی وجود نداشت و از طرفی این جمعآوریها پس از پراکندگی به سفرهای مداوم و امکانات اقتصادی فراوانی نیازمند بود که در آن روزگاران، با هجرت و سرگردانی و انزوا و فقر و تهیدستی شیعیان، ممکن نبود. ۸. شعرای خودفروختهای بودهاند که برای اندک صله و جایزهای، صدها بیت شعر در وصف پادشاهان و امرا میسرودهاند و در مقابل، شعرای پاکباختهای بودهاند که به جرم حقگویی و دفاع از تشیع سر میباختند و بر دار میشدند؛ پس نه تنها تشویق و ترغیبی بر شعرای حسینی نبوده است، بلکه تهدیدها و تکفیرهای دشمنان، آنان را مأیوس میساخته؛ همان شعرایی که در همه جا برای سر مبارکشان جایزه تعیین میگشت و چوبة دارشان همه جا برافراشته بود. کوتاه سخن آنکه، دشمنان نه تنها اجازة کار فرهنگی و نشر آثار علوی را نمیدادند که اصل و اساس تشیع را مورد هجوم جدی قرار دادند و پس از آنکه شیعیان را تارومار نمودند و دانشمندان و ادیبان شیعه را به شهادت رساندند. آرام نگرفته، حتی به قبر حضرت ابیعبدالله الحسین(ع) نیز هجوم آوردند. متوکل دستور داد قبر امام حسین(ع) و منازل و بناهای اطراف را خراب کنند و پس از شخم زدن، گندم بکارند تا آثار ظاهری قبرها در کربلا از بین برود! و بخشنامه صادر کرد که زیارت کربلا ممنوع است. پیدایش زمینههای مناسب در قرن چهارم وقتی مجموعه تنگناها و مشکلات چهار قرن نخستین اسلام را مینگریم، ارزش اثر جاویدان و طبع والای اولین شعرای حسینی پارسیزبان بیشتر آشکار میشود. برای اینکه زمینههای مناسب را بهتر مورد شناسایی قرار دهیم، باید برخی از تحولات مهم قرن چهارم را دقیقتر مطالعه کنیم:الف) اوضاع اجتماعی ـ سیاسی شیعیان تغییر یافت و کمکم روی پای خود ایستادند. ب) دانشمندان و فرزانگان و ادیبان شیعه در عالیترین شکل ممکن رهبری مردم را به دست گرفتند. ج) قرن چهارم تبدیل به قرن تألیف و ترجمه و تدوین کتب اسلامی شد. د) شیعیان در برخی از کشورها، حکومت را به دست گرفتند و برخی دیگر در کادر حکومت و رهبری و هدایت جامعه حضور فعال و تعیینکنندهای پیدا نمودند. تحولات سیاسی در امور شیعیان پس از ظهور حوادث ناگوار در بغداد، سرانجام احمد پسر بویه ـ که کرمان و اهواز و واسط را تصرف کرده بود ـ به طرف بغداد لشکرکشی کرد و بغداد را در سال ۳۳۴ هجری فتح نمود. خلیفة عباسی (المستکفی) از او استقبال کرد و سمت امیرالامرایی و لقب معزالدوله را به وی داد و به نام او سکه زده شد. از آن پس، آلبویه که از شیعیان علی(ع) بودند، حکومت و قدرت را در ایران و عراق به دست گرفتند، شیعیان از انزوای سیاسی رهایی یافتند و از این پس، فرهنگ اصیل اسلام و قرآن را مطرح نمودند. این شرایط شیرین و پربار از سال ۳۳۴ تا ۴۴۷ هجری ادامه یافت. این دوران، عصر شکوفایی استعدادهای فرهنگی و هنری و علمی و فلسفی دانشمندان شیعه محسوب میشود.البته باید توجه داشت ترقی ادب فارسی در قرن چهارم و نیمة اول قرن پنجم با قدرت شاهان سامانی آغاز شد و این نتیجة مستقیم تشویق پادشاهان و امرا و وزیران آنان نسبت به گویندگان و مادحان خویش بوده است که بنا به گفتة دکتر صفا «علت عمدة این توسعه و رواج روزافزون شعر در عهد مورد مطالعة ما، تشویق بیسابقة شاهان نسبت به شعرا و نویسندگان است» (صفا، ۱۳۴۷ش، ج۱، ص۶۵ و ۱۳۶۶)؛ و ما را در این مقال با شعرای دربار سامانی کاری نیست؛ چرا که محیط آن دربار جایی برای شیعیان آزاده و قناعتپیشه نداشته است، چه رسد به شاعر شیعه مذهب و محب اهلبیت(ع). در آن روزگار، محیط و مرکز ادبی در مشرق ایران بیش از مراکز غربی بوده است و گویا اصلاً در مراکز غربی تا اوایل قرن پنجم شعر و نثر فارسی رونق و رواجی شایسته نداشته است؛ چنانچه دکتر صفا بدان اشاره کردهاند: غیر از بخارا که مهمترین مرکز ادبی ایران در قرن چهارم بود، در عهدی که مورد مطالعة ماست، مراکز مهم دیگری مانند سیستان و غزنین و گرگان و چغانیان و نیشابور و ری و سمرقند برای ادب فارسی وجود داشت و در مراکز ادبی مشرق، رونق شعر و نثر پارسی بیش از سایر مراکز بوده است و بر رویهم، در مراکز غربی ایران تا اوایل قرن پنجم، شعر و نثر فارسی رونق و رواجی چنانکه باید، نداشت؛ زیرا اولاً هنوز زبان و ادبیات دری در آن نواحی کاملاً انتشار نیافته بود و ثانیاً رقابتی که میان امرای [آل] بویی و سامانی وجود داشت، مانع آن بود که زبان ادبی دربار آلسامان در قلمرو حکومت آلبویه رونق بسیار یابد (همان، ص۳۵۸). از مجموع این نظریهها و گفتارها میتوان چنین جمعبندی و نتیجهگیری کرد: در دربار آلسامان که در آن، رواج و رونق ادب پارسی فزونی میگرفت، تشویق و ترغیب زیادی برای سرودن شعر در مدح و رثای ائمة شیعه و بالاخص سالار شهیدان صورت نمیگرفته و در قلمرو حکومت آلبویه که از دوستداران دانش و بینش اسلامی بودند و از مشوقان شعر و ادب به شمار میآمدند، اثری به زبان پارسی دیده نمیشود؛ اگرچه به زبان عربی از این دوره آثار فراوانی در مدح و رثای ابیعبدالله(ع) به چشم میخورد. بخشی از آن مدایح و مراثی را میتوان در کتاب وزین ادب الطّف مشاهده نمود. در ادامه به برخی از شعرای عربزبان که در این دوره در رثای حسینی(ع) اثری داشتهاند، اشاره میشود: ابوفراس الحمدانی، صاحب اسماعیل بن عباد، بدیعالزمان همدانی، سید رضی، سید مرتضی، ابوالعلاء معرّی، احمد بی ابیمنصور القطان و... (شبر، ۱۴۰۹ق، ج۲). نوحهسرایی بر امام حسین(ع) در زمان سلاطین آلبویه (۳۳۴ ـ ۴۴۷ هـ ق) بررسی کتب تاریخی نشان میدهد آلبویه اولین کسانی بودهاند که نوحهسرایی و عزاداری را از خانهها و مجالس خصوصی به خیابانها و بازارها کشاندند و آشکارا عزاداری کردهاند. در کتاب مدینة الحسین در سلسله دوم، آنجا که خدمات آلبویه را در عراق و عتبات مقدسه ذکر میکند، آمده است: آلبویه اولین کسانی بودند که پایدار کردن یاد حسین را در عاشورا شروع کردند، چون سلطان معزالدوله که در سنة ۳۳۴ در عهد خلیفه مستکفی به بغداد مستولی شد، بعد در سنة ۳۵۲ دستور داد بازار را تعطیل و حرکت داد و ستد را فلج کنند و با گذاشتن سقاخانهها در بازار، مردم را سیراب کنند؛ و زنها از خانه بیرون میآمدند، سیلی به صورتشان میزدند و بر حسین(ع) نوحهسرایی میکردند و این عادت و رویه، هر سال روز عاشورا استمرار داشت و تا اواسط قرن ششم که عهد سلجوقیها بود، [بدان] عمل میکردند (قمی، بیتا، ص۳۹۶). اگرچه سلاطین آلبویه اول کسانی نبودند که مجالس نوحهسرایی و عزا و سوگواری بر امام شهید(ع) اقامه کردند، ولی آنان اولین کسانی بودند که آن را وسعت دادند و از دایرة تنگ نوحهسرایی در خانهها و مجالس خصوصی و [مرثیهسرایان و] خوانندههای آرام بر سر قبر امام شهید(ع) به دایرة بازارهای آشکارا [کشاندند] و با حرکت به خیابانها و کشاندن مردم، [آن را] به سینهزنی مبدل کردند... (شهرستانی، ۱۴۰۳ق، ص۲۱۳). در برخی منابع، اشارهای به انجام مراسم عزاداری و مرثیهسرایی بهطور آشکارا در عهد آلبویه شده است (فقیهی، ۱۳۶۵، ص۴۶۷) یافعی در اینباره میگوید: در سال ۳۵۲ در روز عاشورا معزالدوله به اهل بغداد دستور داد ماتم به پا دارند و نوحهگری کنند، دکانها را ببندند و در جلوی آن پلاس بیاویزند، طباخان را از پختن طعام منع کرد، زنها مویهکنان بیرون آمدند. گویند این نخستین روزی بود که بر شهدای کربلا سوگواری شد (یافعی، ۱۳۷۲ش، ج۳، ص۲۴۷) و مقصود عزاداری آشکار است و الا سوگ شهدای کربلا همواره نهانی به پا میشده است. از سال مزبور به بعد تا اواخر آلبویه در بیشتر سالها در روز عاشورا مراسمی کم و بیش برپا میشد و اگر روز عاشورا با عید یا مهرگان مطابق بود، مراسم عید یک روز به تأخیر میافتاد؛ از جمله در سال ۳۹۸ که روز عاشورا با عید مهرگان مطابق بود، مراسم عید را به تأخیر انداختند. (ابوالمحاسن بلادی بوشهری، ۱۳۷۹ش، ج۴، ص۲۱۸) قدیمیترین مرثیه فارسی در رثای حسین بن علی(ع) قدیمیترین مرثیهای که تاکنون به دست آمده و مستقیماً به امام حسین(ع) و وقایع روز عاشورا اشاره دارد، از کسایی مروزی است؛ البته در کتاب اشعار حکیم کسایی مروزی از دکتر مهدی درخشان اشارهای به آن نشده، اما دکتر ریاحی در تحقیق خود، تمام قصیده را آورده است. (ریاحی، ۱۳۷۳، ص۲۵)قصیدة کسایی مروزی با وصف طبیعت آغاز میشود و پس از ابیاتی، شاعر از مدح و غزل خسته و رویگردان شده، میگوید: مدح و غزل نگویم، مقتل کنم تقاضا: باد صبا درآمد فردوس گشت صحرا آراست بوستان را نیسان به فرش دیبا آمد نسیمِ سنبل، با مشک و با قرنفُل آورد نامة گل باد صبا به صهبا دست از جهان بشویم عز و شرف نجویم مدح و غزل نگویم، مقتل کنم تقاضا میراث مصطفی را فرزند مرتضی را مقتول کربلا را تازه کنم تولا آن نازش محمد پیغمبر مؤبّد آن سید ممجد شمع و چراغ دنیا آن میر سر بریده در خاک خوابنیده از آب ناچشیده گشته اسیر غوغا تنها و دلشکسته بر خویشتن گِرسته از خان و مان گسسته وز اهلبیت آبا از شهر خویش رانده وز ملک برفشانده مولی ذلیل مانده بر تخت ملک مولی مجروح خیره گشته ایام تیره گشته بدخواه چیره گشته بیرحم و بیمحابا بیشرم شمر کافر، ملعون سنان ابتر لشکر زده برو بر، چون حاجیان بطحا آن کور بسته مطرد بیطوع گشته مرتد بر عترت محمد چون ترک غز و یغما صفین و بدر و خندق، حجت گرفته با حق خیل یزید احمق یک یک به خونش کوشا پاکیزه آلیاسین گمراه و زار و مسکین و ان کینههای پیشین آن روز گشته پیدا آن پنج ماهه کودک، باری چه کرد ویحک کز پای تا به تارک مجروح شد مفاجا بیچاره شهربانو مصقول کرده زانو بیجاده گشته لؤلؤ بر درد ناشکیبا مؤمن چنین تمنّی هرگز کند؟ نگو، نی! چونین نکرد مانی، نه هیچ گبر و ترسا آن بیوفا و غافل، غرّه شده به باطل ابلیسوار و جاهل، کرده به کفر مبدا رفت و گذاشت گیهان، دید آن بزرگ برهان وین رازهای پنهان پیدا کنند فردا تخم جهان بیبر این است و زین فزونتر کهتر عدوی مهتر نادان عدوی دانا بر مقتل ای کسایی برهان همی نمایی گر هم بر این بپایی بیخار گشت خرما مؤمن درم پذیرد تا شمع دین بمیرد ترسا به زر بگیرد، سمّ خر مسیحا تا زندهای چنین کن دلهای ما حزین کن پیوسته آفرین کن بر اهلبیت زهرا پس از کسایی مروزی به سرودههایی از ناصر خسرو قبادیانی میرسیم که اشاراتی به امام حسین(ع) و واقعة کربلا دارد؛ هرچند بیان چنین مطالبی در آن روزگاران بسیار دشوار بوده است: ناصر خسرو در زمانی میزیسته که خلفای عباسی از طرفی و پادشاهان غزنوی و سلجوقی از طرف دیگر شیعیان را تحت فشار کوبندهای قرار داده بودند و هر کس به نوعی دم از این خاندان طیب و طاهر میزد، بلافاصله برچسب فاطمی و رافضی و قرمطی به او میزدند و او را به نوعی شکنجه و آزار و مقتول و مصلوب میکردند... (اشرفزاده، ۱۳۶۳، ش۳، ص۲۲۳). و این فشار و اختناق در زمان فردوسی و اسدی طوسی به مراتب دشوارتر و بیشتر است؛ فردوسی و اسدی طوسی در زمانی میزیستهاند که «شیعه» رافضی بود و حاکمان زمان، «انگشت در کرده بودند و رافضی میجستند» و دربارة فردوسی نزد سلطان محمود غمز کردند که «مردک رافضی است» و این تهمت مساوی بود با از دست رفتن جان و مال که با کمتر از این تهمت «حسنک وزیر را بر دار کرده بودند»؛ از این جهت است که این دو عزیز ـ اسدی طوسی و فردوسی ـ از ترس کشته شدن یکی سرانجام سر از طبرستان به در آورد و یکی از آذربایجان. (اشرفزاده، همان، ش۲، ص۲۱۷) نمونهای از شعر ناصر خسرو: از کین بتپرستان در هند و چین و ماچینپر درد گشت جانت، رخ زرد و روی پُرچین باید همیت ناگه یک تاختن بر ایشان تا زان سگان به شمشیر از دل برون کنی کین هر شب ز درد و کینه تا روز برنیاید خشک است پشت کامت ترست روی بالین نفرین کنی بر ایشان از دل و گر کسی نیز نفرین کند بگویی از صد دل که آمین و اگه نه ای که نفرین بر جان خویش کردی ای وای تو که کردی بر جان خویش نفرین! بتگر بتی تراشد، او را همی پرستد زو نیست رنج کسی را نه زان خدای سنگین تو چون بتی گزیدی کز رنج و شرّ آن بت برکنده گشت و کشته یکرویه آلیاسین؟ آن کز بت تو آمد بر عترت پیمبر از تیغ حیدر آمد بر اهل بدر و صفّین لعنت کنم بر آن بت کز امت محمد او بود جاهلان را از اول بت نخستین لعنت کنم بر آن بت کز فاطمه فدک را بستد به قهر تا شد رنجور و خوار و غمگین لعنت کنم بر آن بت کو کرد و شیعت او حلق حسین تشنه در خون خضاب و رنگین پیش تواند حاضر اهل جفا و لعنت مردار گنده گشته پوشیده بهبه سرگین گویی «مکُنش لعنت» دیوانهام که خیره شکر نهم طبر زد در موضع تبرزین؟ گر عاقلی چو کردی مجروح پشت دشمن مرهم منه بدو بر، هرگز مگر که ژوپین هرگز ازین عجبتر نشنود کس حدیثی بشنو حدیث و بنشان خشم و ز پای بنشین باغی نیکو بیاراست از بهر خلق یزدان خواهیش گوی بستان خواهیش نام کن دین پر میوهدار دانا درهای او حکیمان دیوار او زحکمت وز ذوالفقار پرچین وانگه چهار تن را در باغ خویش بنشاند دانا به کارِ بستان یکسر همه دهاقین تقویم صورت ما کردند باغبانان بر خوان اگر ندانی آغاز سورة التّین خوگی بدو درآمد در پوست میش نهان بگریخته ز شیران، مانده ذلیل و مسکین سنایی غزنوی، شاعر بلندمرتبه و مشهور در قرن پنجم و ششم نیز مرثیهای جانسوز در سوگ مظلومان و شهیدان کربلا میسراید: حبذا کربلا و آن تعظیم کز بهشت آورد به خَلق نسیم و آن تن سر بریده در گِل و خاک و آن عزیزان به تیغ دلها چاک و آن تن سر به خاک غلطیده تن بیسر بسی بر افتاده و آن گُزین همه جهان کشته در گِل و خون تنش بیاغشته و آنچنان ظالمان بدکردار کرده بر ظلم خویشتن اصرار حرمت دین خاندان رسول جمله برداشته ز جهل و فضول تیغها لعلگون ز خون حسین چه بود در جهان بتر زین شَین آلیاسین بداده یکسر جان عاجز و خوار و بیکس و عطشان مصطفی جامه جمله بدریده علی از دیده خون بباریده فاطمه روی را خراشیده خون بباریده بیحد از دیده حَسن از زخم کرده سینه کبود زینب از دیدهها برانده دو رود شهربانوی پیر گشته حزین علیاصغر آن دو رخ پرچین عالمی بر جفا دلیر شده رو به مرده شرزه شیر شده کافرانی در اول پیکار شده از زخم ذوالفقار فگار همه را بر دل از علی صد داغ شده یکسر قرین طاغی و باغ کین دل بازخواسته ز حسین شده قانع بدین شماتت و شین هرکه بدگوی آن سگان باشد دان که او شاه آن جهان باشد موقعیت خاص شیعه در قرن چهارم «وضع شیعه در قرن چهارم و اوایل قرن پنجم هجری از میان سایر قرون ممتاز است؛ زیرا در این دوره بر اثر غلبة سادات طالبیه و امرای آنان از قبیل اسفار و ماکان و مرد اویج و آلبویه، قسمت بزرگی از ایران تحت تسلط دولتهای طرفدار تشیع یا دولتهای غیر مزاحم نسبت به شیعه قرار داشت.آلسامان هم بر اثر بیآزاری خود به اهل ادیان و مذاهب مختلف با شیعه از در مخالفت در نمیآمدند... . در بغداد و ممالک تابعة آلبویه، شیعیان در اقامة مراسم مذهبی خود آزاد بودند و حتی در لعن و سبّ مخالفان خاندان رسالت و غاصبان حق و قتلة آنان جنبة افراط میپیمودند. و قرن چهارم مصادف است با دورة غیبت امام منتظر و این امر از چند جهت در عالم تشیع مؤثر واقع شد. نخست، از ادامة تشعب شیعیان جلوگیری کرد و دوم از آن روی که با غیبت امام(ع) مسئلة اجتهاد و موضوع انتخاب کسی از میان علمای شیعه که اعلم و اتقی از دیگران باشد به عنوان نائب امام پیش آمد، همین امر باعث تکامل علوم مذهبی شیعه مانند حدیث و فقه و کلام شد...» (صفا، ۱۳۴۷، ج۱، ص۲۲۴). رفتار بنیعباس با عزاداران حسین بن علی(ع) پس از آنکه حکومت اموی از بین رفت، فاصلة کوتاهی برای نفس راحت کشیدن شیعه پیش آمد و برای آنان مجال و فرصتی باز شد که برای زیارت قبر شریف به کربلا بروند و اطراف حرم سیدالشهدا(ع) مجالس نوحهسرایی به پا کنند و در دهة اول محرم بهخصوص روز عاشورا، حزن و اندوهشان را بر ملا سازند و یاد آن روز دردناک را بازگو نمایند؛ ولی متأسفانه این فرصت کوتاه به حکومت عباسی ملحق شد و رو در رو شدن آنان با نهضت حسینی، بیشتر از مقاومت حکومت اموی در برابر آن بود و حکومت عباسی دربارة قبر شریف در کربلا و زائرین و واردین کاری کردند که امویان در زمان سلطنت خود نکرده بودند. نگاهی کوتاه به دورة خلفای عباسی میافکنیم تا وضعیت شیعه و شعرای آن دوره بهتر شناخته شود:اولین خلیفة عباسی که دستور داد قبر امام حسین(ع) را خراب کنند و زوار را از زیارت و عزاداری و نوحهسرایی منع کرد، ابوجعفر منصور دوانیقی بود و رفتار او برخلاف خلیفة قبل از خودش، سفاح بود. ـ ابوالعباس سفاح: با شیعیان همراهی میکرد تا به وسیلة آنان بر باقیماندة امویین چیره شود. ـ منصور دوانیقی: اولین خلیفهای بود که دستور داد قبر امام حسین(ع) را خراب کنند. ـ مهدی عباسی: دستور داد سقف قبر امام(ع) دوباره ساخته شود و عزا و نوحهسرایی بر امام(ع) اقامه گردد. ـ معتصم و واثق: در زمان آنها تا اندازهای علویین آزاد بودند و مجالس عزا و نوحهسرایی را اقامه میکردند. ـ جعفر متوکل (نوة هواپرست هارون): شیعیان را آواره کرد و چند مرتبه قبر امام(ع) را ویران کرد و شخم زد و کاشت. ـ منتصر (پسر جعفر): دوباره قبر سیدالشهدا(ع) را به حال اول برگرداند و به شیعیان در مراسم عزا آزادی داد. ـ خلفای بعد از منتصر در اثر ضعف و ناتوانی، در امور دولتی دخالتی نمیکردند و با نفوذ ترکها بعد از عباسیان اقامة عزاداری تابع مذهب و سیاست آنان شد (قمی، [بیتا]، ص۲۲۶ به بعد). موقعیت شیعه در نیمه قرن پنجم تا قرن هفتم این دوره مصادف بود با خلافت بنیعباس و سلجوقیان (۴۴۷ ـ ۵۷۵ هـ ق) و ما، در دو بخش، نحوة برخورد خلفای بنیعباس با شیعه و کیفیت اوضاع شیعه در زمان سلجوقیان را به اختصار پی میگیریم:الف) رفتار خلفای بنیعباس با شیعه در این دوره الناصر الدین الله (۵۷۵ ق): در عهد او که میخواست شئون خلافت را عزیز و محترم نگاه دارد و تسلط و قدرت را از دست سلجوقیان بگیرد، شیعه مقداری نفس راحت کشید و در اقامة عزا و نوحهسرایی بر حسین(ع) آزادی به آنان داده شد. این خلیفه عاطفه و مهربانی به علویان نشان میداد.الظاهر بامرالله و المستنصر بالله (۶۲۳ق): او هم مانند جدش، الناصر بالله در اقامة عزا و نوحهسرایی با شیعه همگام بود. معتصم عباسی (۶۵۶ ق. انقراض بنیعباس): گاهی با شیعه همراهی میکرد و زیارت و عزاداری آزاد بود و گاهی تحت فشار علمای متعصب اهلسنت و اطرافیانش بهخصوص پسرش، ابوالعباس احمد قرار میگرفت و برای جلوگیری از عزاداری اقدام میکرد؛ البته این شدت و ضعفها به علل مختلفی بستگی داشته، ولی در مقایسه با سایر فرق، شیعه در این دوره وضع بهتری داشته است (قمی، [بیتا]، ص۲۳۰ به بعد). ب) شیعه امامیه اثنیعشریه در زمان سلجوقیان در دوره اول سلطنت سلجوقیان و اصولاً از دورة سلطنت سلطان محمود غزنوی به بعد، سیاست ضد شیعی بسیار شدیدی در مشرق ایران اتخاذ شده بود و شیعیان را آزار میداد. هنگامی که سلجوقیان بر ایران غلبه یافتند، دورة غلبة امرای شیعه بر طبرستان و دیلمان و عراق عجم و عراق عرب و... بود؛ ولی با فتح بغداد، شروع به آزار فرق مختلف شیعه و طرد آنان از دستگاههای دولتی نمودند. رافضیان (شیعیان) در این روزگاران در ردیف گبران و ترسایان بودند و یارای تظاهر به دین و ورود در خدمات عمومی را نداشتند. این سیاست ضد تشیع اگرچه نتوانست مدت زیادی دوام آورد، اما به هرحال مانعی بر سر راه شاعران شیعه بود. در اواخر سلطنت ملکشاه با سقوط نظامالملک، شیعیان کمکم در امور سیاسی و مملکتی نفوذ پیدا کردند. این نفوذ در اواخر قرن ششم و اوایل قرن هفتم تا به آنجا کشید که سلطان محمد خوارزمشاه یکی از علویان به نام علاءالملک را از ترمذ برای خلافت نامبرد کرد و ائمة مملکت را وادار نمود بر عدم استحقاق آلعباس به خلافت فتوا دهند و به مستحق بودن سادات حسینی اعتراف کنند. در اواخر دورة سلجوقی که شیعیان آزادی عمل نسبی یافتند و حتی آمادة تبلیغ در بلاد مختلف شدند، چون به تقیه کمتر نیاز داشتند، منقبتخوانان را تربیت کردند و به کار گماشتند؛ و از همین زمان است که استفاده از مناقبخوانان یا «مناقبیان» برای نشر و ترویج شیعه اوج میگیرد (قزوینی، ۱۳۸۱، ص۷۷، ۲۵۲). شعرا و تجربههای تازه در مراثی مذهبی مناقبخوانان، اشعار را از آثار شاعران شیعه مذهب انتخاب میکردند و شاعران مرثیهگو با احساس این نیاز، به مرثیهسرایی میپرداختند. سرودن مراثی مذهبی در قرن ششم گامهای تازهای بود که میتوانست نیاز «منقبتخوانان» و «مرثیهگویان» را تأمین کند و به گونهای باشد که به کار تبلیغ و جلب قلوب و احساس تودهها آید.به تعبیر زیبای نصرالله امامی، در تاریخ مرثیهسرایی فارسی، قرنهای ششم تا هشتم هجری را باید «قرون تجربههای تازه در مراثی مذهبی» شناخت؛ چنانچه در دورههای بعد به شعرایی خواهیم رسید که مراثی مذهبی را به اوج بلاغت و فصاحت رساندند؛ ضمن آنکه محور اصلی موضوع مراثی هم «حسین بن علی(ع)» و ماجرای «نینوا و عاشورا» میباشد. از شعرای مشهوری که در قرن ششم درباره امام حسین(ع) شعر سرودهاند، قوامی رازی است (امامی، ۱۳۶۲ش، ص۷۶)؛ اگرچه سنایی غزنوی نیز (نمیة اول قرن پنجم تا اواسط نیمة اول قرن ششم، [۴۳۷ ـ ۵۲۵ق]) با قوامی همدوره و معاصر بوده است. مقایسهای که بین شعرای این عصر صورت میگیرد، بیانگر سیر صعودی و اوج رواج مرثیهسرایی از آغاز تاکنون بوده است. شعرای حسینی این عهد عبارتند از: سنایی غزنوی (۴۳۷ ـ ۵۲۵ق)، قوامی رازی (م. نیمة اول قرن ششم هجری)، انوری ابیوردی (م. ۵۸۳)، جمالالدین عبدالرزاق (م. ۵۸۸) و ظهیر فارابی (م. ۵۹۸). وضع شیعه در قرن هفتم و هشتم هجری مذهب تشیع در قرن هفتم و هشتم هجری به سرعت راه قوت میپیمود و از مقدماتی که در قرن ششم و اوایل قرن هفتم برای نیرومندی آن فراهم آمده بود، مدد میگرفت تا به تدریج به صورت مذهب غالب در ایران درآید (صفا، ۱۳۴۷، ج۱، ص۱۴۲ ـ ۳۳۶).تظاهرات عادی اهل تشیع در ایام سوگواری و ساختن و خواندن اشعاری در مرثیة امامان و شهیدان هم در این دوره بر رواج خود برقرار بود؛ از نمونههای خوب اینگونه اشعار، قصیدهای است از سیف فرغانی عارف و شاعر بزرگ (اواخر قرن هفتم و اوایل قرن هشتم هجری) که برای «کشتة کربلا» ساخت؛ قصیدهای بسیار روان و حزین با این مطلع: ای قوم در این عزا بگریید بر کشتة کربلا بگریید اشک از پی چیست تا بریزید چشم از پی چیست تا بگریید در قرن هفتم و هشتم یکی از موضوعات مطرح در سرودههای شاعران مسلمان، ذکر مناقب یا مراثی اهلبیت(ع) میباشد. از شعرای حسینی این دوره سیف فرغانی، اوحدی مراغهای، سلمان ساوجی، خواجوی کرمانی و ابنیمین فریومدی میباشند و شعرایی همچون عطار و مولوی و کمال اسماعیل اصفهانی نیز، اشاراتی به وقایع کربلا دارند (همان، ص۱۴۲). وضع شیعه در قرن نهم هجری (عصر تیموریان) ذکر مناقب آل رسول و ائمه اطهار(ع) در اشعار این عهد نیز امری رایج است؛ چه اینکه نه تنها در قصاید غرّائی از شاعران این زمان، مانند ابنحسام و کاتبی و لطفالله نیشابوری و امیر شاهی و امیر حاجحسینی جنابدی و کمالالدین غیاث شیرازی و نظام استرآبادی و فغانی شیرازی و لسانی و جز آنان مدایحی در ذکر مناقب حضرت علی بن ابیطالب(ع) و اولاد ایشان داریم، بلکه از سنیان متعصبی مانند جامی هم، اظهار احترام وافر در اشعار، و خاصه در مثنویات نسبت به اهلبیت(ع) دیده میشود... و اینها همه علایم و نشانههای تمایلی است که طرفداران سنت و جماعت به تدریج به طرف تشیع و پیروان آن پیدا میکردند.شیعیان که در طول قرن نهم هجری بر قوت خود میافزودند، گویا همین مایه نفوذ و پیشرفت را کافی نمیدانستند و بر آن بودند تا رسمیت مذهب خود را مسجل سازند و میبینیم که وقایع قرن نهم هجری مقدمة سودمندی شد برای قیام نهایی و غلبة قطعی آنان در آغاز قرن دهم هجری و قدرت قاطع تشیع. دکتر صفا در مورد رسمی شدن تشیع چنین میگوید: «کوشش مداوم شیعه در تحصیل برتری بر سنیان، با ضعف قطعی تیموریان به جایی کشید که تنها یک نهضت مساعد جدید میتوانست آن را به نتایج قطعی برساند و این همان قیام دلاورانة شاه اسماعیل صفوی بود برای تشکیل حکومت واحد و متمرکزی در سراسر ایران و برانداختن همة عوامل مخالف دیگر...» (همان، ج۴، ص۴۰). در این عهد، نمونههایی از اشعار ابنحسام خوسفی، داعی شیرازی و جامی آوردهایم، اما اشعار زیبای ابنحسام، در این بین، جلوهای دیگر دارد. ابنحسام بیشترین اشعارش را در ذکر اوصاف و مناقب و کرامات پیشروان تشیع و فضائل و خصایص علی بن ابیطالب(ع) به ویژه، اختصاص داده است؛ به حدی که از مجموع نعوت و مناقب و مراثی پیشوایان دین دیوانی خاص به وجود آورده است. ابنحسام یک دیوان کامل از قصاید و ترجیعات و ترکیبات و تربیعات و تخمیسات و تسدیسات و تثمینات در توحید و ستایش رسول و اهلبیت(ع) یا در مراثی بعضی از آنان دارد که در آغاز اشعار ابنحسام به آنها اشاره میشود. ذکر مراثی کربلا و اشعاری در مدح و رثای حسین بن علی(ع) را چه او و چه شاعران دیگری که یاد خواهیم کرد، در قصاید خود به تفصیل آوردهاند؛ چنانکه این کارشان را میتوان مقدمة شیوع همین نوع شعر در عهد صفوی دانست (همان، ص۱۸۶). و با وضوح میبینیم که در عهد صفوی «کمتر شاعری را میتوان یافت که قصیده یا ترکیب و ترجیعی در ستایش پیامبر اسلام(ص) و امامان شیعه نسروده باشد. چنین به نظر میآید که شاعران، این کار را زکات طبع و قریحة خود به شمار میآوردند و از گزاردن آن به عنوان یک وظیفة محتوم دینی، غفلت نداشتند» (همان، ج۱/۵، ص۶۲۴). در همین عهد، محتشم کاشانی(ره) سمبل مرثیهسرایی میشود و در رثای حسین بن علی(ع)، دوازدهبند معروف خود را اقتفای «هفت بند حسن کاشی» میسراید؛ چنانکه از میان مرثیههای شهیدان کربلا، شأنی دیگر و شرف قبولیتی بالاتر (قدرتالله، [بیتا]، ص۶۲۲) یافت و اگرچه چند تن از شاعران بعد از او کوشیدند تا نظیر آن را بیاورند، لیکن هنوز ترکیب بند محتشم بهترین و مؤثرترین آنها شناخته میشود. منقبت و مرثیت در دوره صفویان «بعد از استقرار صفویان (۹۰۷ ـ ۱۱۴۸ق) و رسمیت یافتن مذهب تشیع در ایران، زمینة ایجاد و انتشار مدح و رثا بیش از پیش فراهم شد و بازار منقبگویی و مرثیتسرایی و به طور کلی سرودن هر نوع شعر مذهبی رونقی تمام یافت و دربارهای پادشاهان که تا این زمان شعر و هنر و علم و ادب را برای تبلیغ حشمت و شوکت و قدرت خویش، بهترین وسیله از وسایل رسانههای گروهی میشمردند، همین کار را از راهی و به روشی دیگر در پیش گرفتند... . سرانجام در عصر صفوی کار شعر و شاعری و رسم تألیف و تصنیف تا حدی زیاد، گونهای دیگر گرفت و از هر سوی، شاعران و نویسندگانی پیدا شدند که دیگر برای ادامه کار خویش چندان به دربارها و دستگاههای حکومتی در مدحگستری امید نمیبستند و ظاهر آن است که در این دوره به مناسبات عدیده با رفاه نسبی که پدید آمده بود، اهل فضل و کمال هم بیشتر شدند... و از همین زمان است که دیوانها و کتب و رسائل در مناقب معصومان و مراثی شهیدان کربلا و فضائل و بزرگمنشیها و خلقیات پیغمبر اکرم(ص) و ائمه طاهرین(ع) پرداخته آمد؛ ولی بسیاری از این آثار و اشعار، فاقد جنبههای والای ادبی و مستندات تاریخی است و نمیتوان همة آنها را در زمرة ذخایر گرانبهای فرهنگی و هنری زبان شیرین و معنیآفرین فارسی به حساب آورد...» (سادات ناصری، ۱۳۷۰، ص۹).ساختن مرثیة اهلبیت(ع)، [به ویژه مراثی سیدالشهدا(ع)] پس از این نیز در ادب فارسی گسترش پیدا کرد و بهویژه در عهد قاجار توسعه یافت (صفا، ۱۴۰۳، ج۱/۵، ص۶۲۴) و پس از آن به حد وفور بالنده شد و در عصر جمهوری اسلامی درخششی نوین و فروغی بیپایان یافت و کثرت شعرا و سرایندگان به حدی رسید که «لا یعدّ و لا یحصی» و ما نیز فقط به برخی از آنان اشاره میکنیم؛ چرا که تتبع و استقصای آثار معاصران، کاری عظیم و دشوار است؛ بهخصوص منابع آن در قلوب شیعیان و دور از دسترس محققان و مؤلفان باشد؛ پس باید زمانی بگذرد و آثارشان به منصة ظهور برسد تا بتوان دربارة آن سخن گفت.
نویسنده: دکتر سید علیرضا حجازی |
کریمی که جهان پاینده دارد تواند حجتی را زنده دارد
دانلود پروژه و کارآموزی و کارافرینی