0

تايپك شيعه شناسي

 
mohamadaminsh
mohamadaminsh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1389 
تعداد پست ها : 25772
محل سکونت : خوزستان

پاسخ به:تايپك شيعه شناسي
چهارشنبه 15 شهریور 1391  2:18 AM



بررسي تاريخ تطوّر و اصول عقايد شيعيان بهره داوودي

قسمت اول

چكیده

فرقه بهره داوودی یكی از مذاهب منشعب از تشیع است كه در سطح جهان چند میلیون نفر پیرو دارد. اساس این فرقه بر انتخاب داوطلبانه‌ی آن قرار گرفته است، لذا افراد هر یك از جوامع بهره، آزادانه این مذهب را پذیرفته‌اند و در قبول و یا رد آن آزادند.
در این مقاله علاوه بر بررسی كلی تاریخ این فرقه، برخی از اصول اعتقادی و آداب و رسوم شیعیان بهره داوودی به طور مختصر مورد بررسی قرار گرفته، تصویری كلی از وضعیت دینی این مذهب ترسیم شده است.

مقدّمه

تاریخ بهره تا زمان امامت المستنصر باالله، خلیفه‌ی فاطمی با تاریخ اسماعیلیه مشترك است.
در زمان امامت امام‌ جعفر صادق علیه السّلام، اسماعیل، فرزند بزرگ امام‌ علیه السّلام به جانشینی پدر تعیین شد، ولی پس از مرگ نا بهنگام وی كه پنج سال پیش از شهادت امام ‌ششم شیعیان صورت گرفت، حضرت، نص امامت را بر موسی پسر دیگر خود قرار داد. با این ‌حال گروهی از یاران امام ‌صادق علیه السّلام با این انتصاب مخالفت نموده، با اصرار بر اینكه نص امامت رجوع قهقرایی نمی‌كند و بدا نیز محال است، بر امامت اسماعیل پای فشردند (هاچسن، 1354، ص16). گروهی از آنان حتی منكر مرگ اسماعیل شدند و مرگ او را تقیه‌ای برای مصونیت از سوء قصد دشمنان دانستند (پطروشفسكی، 1369، ص354). این انشعابیون سپس محمد پسر اسماعیل را امام بعدی دانستند و با عدم قبول امام موسی‌ كاظم علیه السّلام رسماً از سایر شیعیان جدا شدند (شهرستانی، 1350، ص152). بدین‌سان شاخه‌ی نوینی از تشیع پدید آمد كه پیروان آن خود را اسماعیلیان یا اسماعیلیه خواندند (مشكور، 1358، ص34). در زمان خلافت هارون‌الرشید، خلیفه‌ی عباسی به سبب خطری كه نسبت به حضور محمد بن اسماعیل در بغداد احساس می‌كرد، وی را مورد تعقیب قرار داد (لوئیس، 1363، ص97-98). محمد چندی زندانی شد و سپس به شرط آنكه از مركز حكومت عباسیان دور گردد، آزاد شد. وی چندی در ناحیه‌ی دماوند، نزدیك ری پنهان شد و سپس به دژی در نهاوند رفت و از آنجا رهسپار سابور و فرغانه شد و در همان مكان درگذشت.[1]
پس از مرگ محمد، اسماعیلیه به طور پراكنده تبلیغاتی را انجام می‌دادند تا سرانجام با روی كار آمدن حكومت فاطمیان مصر، این فرقه بسیار قدرتمند شد و مبلغانی را به سراسر مملكت اسلامی آن زمان، اعزام نمود. پس از مرگ المستنصر- هشتمین خلیفه‌ی فاطمی و امام اسماعیلی‌ها- اختلافی بین اسماعیلیان بروز نمود؛ زیرا گروهی از آنان نزار پسر بزرگ وی را رهبر اسماعیلیه‌ها دانستند و گروه دیگر مستعلی فرزند كوچك وی را پیشوای اسماعیلیان خواندند (مشكور، 1355، ص77). این امر سبب بروز درگیری سختی بین دو برادر شد و به انشعاب اسماعیلیه‌ها انجامید؛ به طوری‌ كه پیروان نزار نسل آقاخانیه‌های فعلی را تشكیل دادند (مشهورترین پیشوای آنان حسن صباح در قرن ششم هجری در زمان حكومت سلجوقیان در ایران قیام كرد و قلعه ی الموت را به عنوان پایگاه اصلی خود قرار داد) و پیروان مستعلی به «مستعلیون» معروف شدند كه باقیمانده‌ی آنان امروزه به «بهره» موسومند (دفتری، 1375، ص290).
مستعلیون در قرن ششم هجری ابتدا به یمن و از آنجا به هند مهاجرت كردند و در این سرزمین سكونت یافتند؛ به طوری‌ كه هنوز بخش اعظم بهره‌ها در هند سكونت دارند و پیشوای آنان (داعی مطلق نایب امام بیست‌ و یكم) نیز در شهر بمبئی اقامت دارد.
در این مقال، تلاش شده است دلایل جدا شدن بهره‌ها از اكثریت اسماعیلیه‌ها و تحوّلات پدید آمده در بین پیروان این مذهب با تكیه بر اطلاعات موجود و از طریق روش ساختارگرایی كاركردی مورد بررسی قرار گیرد. بدیهی است در این میان، نویسنده تلاش كرده است از طریق روش تاریخی متكی بر توصیف و تحلیل به سؤالاتی در مورد اصول عقاید، شیوه زندگی و نحوه ی سازماندهی داخلی پیروان فرقه‌ی بهره پاسخ دهد.

تاریخ شیعیان بهره، تاریخ اسماعیلیه‌های مصر و طیبی‌های یمنی

در سال487ه.ق/ 1094م پس از مرگ المستنصر باالله، شكافی در جامعه‌ی اسماعیلی‌ها به وجود آمد. گروهی از آنان از پسر بزرگ المستنصر، نزار تبعیت نمودند و گروهی دیگر از پسر جوان وی، احمد المستعلی پیروی كردند و از سایر اسماعیلی‌ها جدا شدند (همان، ص293). پس از آنكه المستعلی در سن 28سالگی مسموم شد و از دنیا رفت،[2] پسرش، الآمر رشته‌ی امامت را به دست گرفت، ولی او نیز در سال524هـ.ق/1130م طی توطئه‌ای از سوی دشمنان به قتل رسید. گفته می‌شود وی با پیش‌ بینی مرگ خود، پسرش الطیب را مدتی پس از تولدش به عنوان جانشین خویش معرفی كرده، در همان ز مان عموی خود، عبدالمجید را نائب‌السلطنه قرار داده بود، P. 25(Salvadori، 19984). عبدالمجید با تصاحب حقوق دیگران،خود را محق، حامی و نگهبان واقعی خط امامت دانست و حكمرانی خود را آغاز نمود. الطیب نیز از انظار پنهان گشت.[3]
عبدالمجید با عنوان الحافظ حكمرانی خود را شروع نمود و اگر چه جانشین اصلی و مستقیم الآمر نبود، ولی سازمان مركزی مستعلی‌ها (الدعوة) جانشینی بالفعل وی را پذیرفت. با این كار، شمار بسیاری از اسماعیلی‌های مستعلیه در ‌سوریه و مصر، الحافظ را به عنوان حكمران خود پذیرفتند و در نتیجه خلیفه‌ی فاطمی، حكمرانی خود را از مصر ادامه داد. با وجود به رسمیت شناخته شدن عبدالمجید از سوی الدعوة، برخی از اجتماعات مستعلیه در مصر، سوریه و یمن خط الآمر و الطیب را پیش كشیدند و از آن حمایت و طرفداری نمودند و اعلام كردند الطیب دهمین خلیفه ی فاطمی و بیست و یكمین امام اسماعیلی درسال1132 غیبت نموده است. (Ibid، 1998، P. 255)
در همان زمان، اسماعیلی‌های مستعلی كه به یمن مهاجرت كرده بودند، تحت حكمرانی زنی به نام المولاتنا حره الملكه بودند[4] كه توسط المستنصر و الآمر به عنوان حجت یمن منصوب شده بود. ملكه حره زنی مسن در عین‌ حال قدرتمند بود؛ لذا توسط سازمان مركزی اسماعیلی‌های مستعلی (الدعوة) به عنوان رهبر انتخاب شد و با این كار طرفدار و حامی الطیب پسر الآمر كه در غیبت به سر می‌برد، باقی ماند (Ibid). ملكه حره پیش از مرگ اولین داعی مطلق مستعلی‌ها، سیدنا، صاحب ذؤیب بن موسی را به این مقام منصوب نمود و از آن زمان، آنها به طیبی‌ها مشهور شدند (هولیستر، 1373، ص298).
در آن زمان اجتماعات امیریه در مصر و سوریه پراكنده بودند، ولی تحت رهبری داعی مطلق سوم- كه در نگاشتن جزوات مذهبی نقش مهمی داشت- توانستند نفوذ چشمگیری در كوه‌های هزار به وجود آورند و پس از مدتی، فعالیت آنها فراتر از مرزهای یمن گسترش پیدا كرد. طیبی‌ها همانند یمنی‌ها تاجرپیشه بودند؛ چرا كه این كشور در خط سیر تجاری اقیانوس هند قرار داشت و دارای ارتباطات تجاری زیادی با شمال ‌غربی هندوستان بود، لذا طیبی‌های تاجرپیشه، اجتماعات مذهبی متعددی در شهرهای ساحلی ایجاد كردند (Salvadori، Ibid).

اسماعیلی‌های طیبی در هندوستان

تاریخ حضور اسماعیلیان در هندوستان و دعوت اسماعیلی در این كشور به سال‌ها پیش از حمله‌ی سلطان محمود غزنوی به هند باز می‌گردد و پیش از آن نیز المعزالدین الله معد بن اسماعیل (319-365 هـ.ق) خلیفه‌ی فاطمی با داعی‌الدعاة اسماعیلی هند مكاتبه داشته است. در زمان همین خلیفه بود كه اسماعیلیان بر مولتان تسلط یافتند. خلیفه المستنصر باالله نیز به داعی‌گری اهمیت زیادی می‌داد و مبلغانی در زمان خلافت وی به هندوستان اعزام شدند (بنیاد دائرة‌المعارف تشیع، 1378، ص527).
پس از به وجود آمدن شاخه‌ی طیبی‌های مستعلیه نیز توجه به اعزام داعیان به هندوستان ادامه یافت. این امر، به تدریج سبب افزایش شمار پیروان این مذهب شد و در نتیجه‌ی تلاش‌های یكی از داعیان بزرگ طیبی و كراماتی كه به وی نسبت داده شد،[5] نخست‌ وزیر و پادشاه سید هاراج جیا سنگلیها و بهارمال نیز به این آیین روی آوردند (Salvadori، Ibid)
پس از آن به تدریج شمار بسیاری از گجراتی‌های هند نیز به آیین طیبی روی آوردند و تعدادشان روز به روز فزونی یافت. در قرن پانزدهم میلادی بهره‌ها تحت آزار و اذیت سلاطین سنی‌ مذهب گجرات قرار گرفتند؛ ولی در عین‌ حال این اذیت و آزار قابل مقایسه با كشتار آنها در یمن در سال‌های بعد از آن نبود (دفتری، 1375، ص341-343).
در آن دوره، مستعلی‌های هند و یمن با وجود فاصله‌ی جغرافیایی، همچون یك واحد عمل می‌كردند و تحت اوامر یك داعی كه در یمن بود، انجام وظیفه می‌نمودند. در سال1531 مقام داعی مطلق به یك هندی به نام یوسف نجم‌الدین بن‌ سلیمان واگذار شد. وی كرسی دعوت را در یمن نگاه داشت؛ ولی جانشین وی، جلال‌ بن حسن- كه او نیز هندی بود- ادارات مركزی دعوت را به شهر گجرات منتقل نمود و از آن پس طیبی‌های یمن توسط نماینده‌ی داعی مطلق در هند رهبری می‌شدند؛ همان‌طوری كه قبلاً طیبی‌های هند توسط نماینده داعی مطلق در یمن رهبری می‌شدند (History of Bohras، 200، P.8).
با این‌ حال، این ترتیب چندان دوام نیافت. درسال 1538 پس از مرگ داعی بیست ‌و ششم (داوودبن عجب‌شاه) بر سر جانشینی وی اختلاف افتاد و داوود برهان‌الدین ‌بن قطب‌ شاه در شهر "Sidhpur" هند به مقام داعی مطلق نائل آمد؛ ولی نائب داعی داوود بن عجب‌شاه در یمن كه سلیمان ابن‌الحسن نام داشت، ادعا كرد وی قبلاً توسط داعی بیست و ششم به این سمت انتخاب شده است و لذا هر دو خود را داعی مطلق خواندند. این اختلاف و شكاف از آن زمان ایجاد گشت و از آن عهد طیبی‌های یمنی به سلیمانی‌ها و طیبی‌های هند به داوودی‌ ها مشهور شدند (دفتری، 1375، ص344-345).
داوودی‌ها كه اكثریت مستعلی‌ها را تشكیل می‌دادند، به تدریج روابط تجاری و بازرگانی خود را با یمن قطع نمودند و سعی كردند جامعه‌ی خود را در هند تقویت كنند. آنها باوجود آزار و اذیت امپراتوری مغولِ هند، جامعه‌ی خود را گسترش دادند و جامعه‌ی بهره‌های مستعلیه، ستون‌های خود را در گجرات و اطراف آن استوار ساخت. كرسی دعوت نیز ابتدا برای چند سال در احمدآباد استقرار یافت و سپس به جمع نگار، ماندوی، موندار، اوجین، برهانپور و بالاخره شهر سورات منتقل گشت. ادارات مركزی بهره‌ها برای چندین‌ سال طولانی در سورت باقی ماند و در همین شهر بود كه مدرسه‌ی دینی «الجامعة السیفیه» در سال1814م بنا نهاد شده (Salvadori، 1998، P.256).
در سال‌های بعد كه فعالیت‌های تجاری از شهر سورات به بمبئی منتقل شد، اكثر داوودی‌ها نیز به بمبئی آمدند و از اوائل قرن بیستم (1920-1921) كرسی دعوت و سازمان مركزی نیز به بمبئی منتقل گشت. از آن ‌زمان تاكنون، مركز اصلی داعی مطلق بهره‌ها در هندوستان باقی مانده است و بهره‌ها برای دیدار رهبر خود رهسپار این كشور می‌شوند.
گفتنی است با توجه به آنكه داوودی‌ها بیشتر تاجرپیشه بوده‌اند، لذا به فرقه ی بهره مشهور گشته‌اند. كلمه "Vorhorvu" نیز در زبان گجراتی به معنی تجارت است (The Encyclopaedia of Islam، 1960، P. 1255) ؛ البته برخی از هندوها و مسلمانان سنی نیز بهره نامیده می‌شوند، ولی معمولاً در هندوستان، اسماعیلی‌های مستعلیه داوودی به بهره‌ها شهرت یافته‌اند، هر چند كه خود آنها ترجیح می‌دهند جامعه شیعیان اسماعیلی طیبی خوانده شوند.[6]

سلسله مراتب دعوت بهره‌های داوودی

استقرار جماعات شیعیان بهره داوودی در كشورهای مختلف جهان، اگرچه تا حدودی ناشی از تلاش افراد بهره بوده است، ولی نظم و انسجام موجود در سازمان و جوامع آنها از عوامل مهم پیشرفت این اقلیت مذهبی به شمار می‌رود. هریك از جماعات بهره‌ها سازمانی رسمی متعلق به آنها به شمار می‌رود و هر كدام از بهره‌ها عضو این جماعات محسوب می‌شوند. جماعت، كوچك‌ترین و پایین‌ترین واحد در سازمان تشكیلاتی بهره‌ها از نظر سلسله مراتب محسوب می‌گردد؛ و در حدود 470جماعت بهره‌های داوودی در سطح جهان وجود دارد (A Glance at Bohra Jimaat، 1995، P.3-4). داعی مطلق یا رهبر بهره‌های داوودی معمولاً اجازه ی ورود افراد به جماعات را صادر می‌كند و اساسنامه ی ویژه‌ای نیز برای جماعت تصویب می‌كند؛ البته وی مستقیماً افراد و مسئولان جماعت‌ها را منصوب نمی‌كند، بلكه در واقع اساسنامه ی انتخابات مسئولان جماعت و هیئت امنا را پیش‌بینی می‌كند. پس از انتخابات مشخص شدن افراد، فهرست آنان نزد داعی مطلق فرستاده می‌شود و او تصویب نهایی را به همراه دعای خیر برای آنان ارسال می‌كند (Salvadori، 1998، P.259) تشكیلات شاخه‌ی طیبی‌های بهره بر روی محور داعی می‌چرخد. آنها معتقدند نقش داعی مطلق در قرآن و همین طور در احادیث و روایات امامان اسماعیلی آمده است، ولی تفسیر این آیات باطنی است نه ظاهری و لذا داعی مطلق است كه می‌تواند آن را استدراك نماید. آنان همچنین معتقدند هر امامی می‌تواند در برهه‌ای از زمان از دیده‌ها پنهان گردد؛ همان‌طور كه امام بیست و یكم، مولانا طیب در عالم «ستر» به سر می‌برد؛ لذا به اعتقاد آنها، در حال ‌حاضر تنها یك امام در روی زمین به صورت ناپیدا زندگی می‌كند كه در واقع وصی و جانشین پیامبر اكرم صلَّی الله علیه آله است و مأموریت وی از طریق داعی مطلق انجام می‌گیرد (همان، ص259). امام در واقع منبع خیرات، قوانین و بالاخره قدرت نهایی است؛ لذا بهره‌ها معمولاً هر ملكی یا مالی را كه در راه خدا اهدا می‌كنند، به نام امام خود هبه می‌نمایند. از دیگر اعتقادات بهره‌ها این است كه تا زمانی ‌كه امام در غیبت به سر می‌برد، نماینده ی وی به نام داعی‌ المطلق از طرف وی كارها را انجام می‌دهد. سازمان مركزی بهر‌ه ها كه «دعوت» نام دارد نیز تعهد پیروی و اطاعت را از پیروان خود می‌گیرد و همان‌طور كه امام نمی‌تواند بدون تعیین جانشین بمیرد، داعی مطلق نیز قبل از مرگ باید جانشین خود را تعیین نماید (همان، 260)؛ البته این انتخاب كه همانا هدایت الهی را پیشه خود می‌سازد، براساس معیار تحصیلات، آموزش‌های معنوی و اخلاقی انجام می‌گیرد و لازم نیست داعی مطلقِ آینده، حتماً از بین خویشاوندان داعی مطلق انتخاب گردد.
از آنجا كه داعی مطلق، نماینده‌ی ویژه امام بر روی زمین است و قدرت مطلق را از وی اكتساب می‌كند، بنابراین موقعیت داعی مطلق و اعتقاد به آن از امور مهم اعتقادی و آیین دینداری در میان بهره‌هاست و حكمرانی داعی مطلق در بین بهره‌های داوودی از درجه‌ی اول اهمیت برخوردار است.[7]
بهره‌ها داعی مطلق را معصوم، لغزش‌ناپذیر و دارای دانش مذهبی لازم، یعنی علم می‌دانند؛ از این‌ رو داعی با اقتدار كامل و تولیت بر تمام وجوه زندگی جامعه‌ی بهره‌ها، رئیس عالی سازمان دعوت به شمار می‌آید و با خودمختاری مطلق، حكومت می‌كند.
مكان استقرار داعی مطلق، از نخستین دهه‌های قرن بیستم، شهر بمبئی هندوستان بوده است (دفتری، 1375، ص358)؛ با این‌حال، جایگاه دعوت داوودی كه به «ضرحی» شهرت دارد، در شهر سورات است (The Encyclopaedia of Islam، 1960، P. 1255).
دومین نفر، از نظر رتبه در جامعه ی بهره «مأذون» است[8] و سومین شخص در جامعه‌ی بهره‌ها از نظر تشكیلاتی، «مكاسر» است كه در واقع دستیار مأذون به شمار می‌رود (Salvadori، 1998، P.269). این افراد كه توسط داعی مطلق منصوب می‌شوند، در علم باطن نیز تبحر دارند كه در واقع عنصر تشكیل‌ دهنده ی ایمان بهره‌هاست. گفته می‌شود برای رسیدن به این درجه از علم باطن، 25 تا 30سال مطالعه لازم است (Bohra Believes، 1994، P.12).
مقام بعدی پس از «مكاسر» از آنِ مشایخ است. آنان كه به «حدود» نیز معروفند، هجده شیخ را تشكیل می‌دهند و با وجود دارا بودن درجات مختلف، جملگی با عنوان بهایی صاحب خوانده می‌شوند. این مشایخ معمولاً به تعالیم اسماعیلی و زبان عربی تسلط دارند و در جامعة السیفیه تحصیل كرده‌اند (دفتری، 1375، ص359). دیگر مقامی كه در سلسله مراتب دعوتِ بهره‌های داوودی قرار دارد، نماینده ی ویژه داعی، موسوم به عامل است. این عامل‌ها كه میان ‌صاحب نیز خوانده می‌شوند، ازسوی داعی در جامعه‌ای كه در برگیرنده ی بیش از پنجاه خانوار باشد، منصوب می‌شوند. عامل‌ها ریاست جماعت‌های خود را برعهده دارند و كلیه‌ی امور، اعم از مراسم دینی، ازدواج، تدفین، ختنه و مراسم اجتماعی با اجازه آنها انجام می‌شود.[9] عاملین شهرهای مهم بهره‌های داوودی، همچون برهانپور، كراچی، اوجین و بمبئی، معمولاً از بین بستان مورد اعتماد داعی مطلق برگزیده می‌شوند (بنیاد دائرة‌المعارف تشیع، 1378، ص528).
پایین‌ترین مرتبه در سلسله ‌مراتب دعوت داوودی‌ها «ملا» است. ملاها معمولاً از بین افراد جامعه‌ی خود انتخاب می‌شوند و تحت نظر عاملان انجام وظیفه می‌كنند و در برخی اوقات و در هنگام غیبت عامل، نمازجماعت بهره‌های داوودی را برگزار می‌كنند. گاهی‌ اوقات برخی از وظایف تبلیغی و دینی نیز به ملاها واگذار می‌شود.
مشایخ و ملاها معمولاً در زمینه ی خاصی به جامعه ی خود خدمت می‌كنند. اعطای این القاب توسط داعی صورت می‌گیرد و این مقامات پس از دریافت لقب‌های خود، صاحب عمامه‌های مخصوص سفیدرنگی می‌شوند كه طی مراسم مذهبی بر سر آنها نهاده می‌شود (Bohra Belives، 1994، P.14).

پی نوشتها :

[1].داستان زندگی محمدبن اسماعیل، پس از آنكه پیروان اسماعیلیه او را امام خواندند، بسیار مفصّل است. وی، پس از امام خوانده شدن، وارد استتار شد و نقش مهمی در تحكیم ساختار عقیدتی این مذهب ایفاء نمود. (هولیستر، 1373ش، ص233).
[2]. درخصوص امامت مستعلی و بر حق بودن وی، منازعات گوناگونی بین طرفداران دو فرقه صورت گرفته است. نزاری‌ها این امر را توطئه‌ای ازسوی مستعلی می‌دانند؛ ولی پیروان مستعلیه معتقدند هر چند نزار رسماً به امامت منصوب شده بود، ولی مستنصر پیش از مرگ بدا حاصل نمود و مستعلی را به امامت منصوب كرد(هاچسن، 1369ش، ص130)
[3]. طی توطئه‌ای كه برادرش جعفر برای او ترتیب داده بود، وزیر، پنج برادر و گروه زیادی از ملازمانش به قتل رسیدند. توطئه‌گران، در صدد بودند مأمون ابوعبدالله را كه یكی از پسران نزار بود، به امامت برسانند. الآمر در اواخر عمرش برای آنكه پایه‌های خلافت خود و فرقه المستعلیه را مستحكم نماید، كتاب الهدایة الآمریه را تألیف نمود و در این كتاب، نص مستعلی به جای نزار را به طور كامل شرح داد(هولیستر، پیشین، ص274).
[4]. دوره نیابت سلطنت عبدالمجید، دورانی پرآشوب بود. باوجود آنكه الآمر دارای فرزندی به نام طیب بود-كه مدت زمانی كوتاهی پس از مرگش به دنیا آمد- ولی عبدالمجید به ناحق در سال526 هـ.ق/1133 با لقب الحافظ‌الدین الله خود را خلیفه و امام فاطمی دانست. الحافظ، اولین خلیفه ی فاطمی بود كه امامت و خلافت را از پدرش به ارث نبرده بود؛ لذا براساس سجلی كه تهیه گردید، اینگونه وانمود شد كه كه آمر شخصاً نص خلافت و امامت را به پسرعمویش عبدالمجید قرار داده است (Salvadori، Ibid، P.P 255_256).
[5].در اكثر منابع، اعم از متقدم و متأخر این داعی معروف عبدالله نامیده شده است. دكتر فرهاد دفتری در كتاب تاریخ و عقاید اسماعیلیه، صفحة340، آصف فیضی در "Encyclopaedia of Islam"، جلد اول، صفحه 1255 و هولیستر در تشیع در هند، صفحه ی300-301 نیز وی را بنیانگذار فرقه مستعلیون هند، موسوم به بهره‌های داوودی دانسته‌اند.
[6].نویسنده به سبب جلوگیری از به درازا كشیده شدن كلام، از ذكر تاریخچه ی داوودی‌ها و سلیمانی‌ها اعم از جعفر شیرازی (بهره جعفریه)، سیدنا سیف‌الدین، علی‌ بن ابراهیم سیف‌الدین (بهره علیه)، بهره ی نگوشیه و... خودداری نموده است.
[7]. داعی دربین بهره‌ها با القاب متفاوتی خطاب می‌گردد كه عبارتند از: مولانا، حضور والا، پیشوای اعظام، آكامولا، ملاجی، صاحب و سیدنا صاحب كه همه به معنی اعلی‌ حضرت است. بهره‌ها وی را با پاپ مقایسه می‌كنند و خود را خدمتگزار داعی مطلق می‌كنند(مشاهدات میدانی پژوهشگر، 1375، دارالسلام).
[8].مأذون معمولاً از بین بستگان بسیار نزدیک داعی برگزیده می شود و پس از داعی مطلق جانشین او می شود(دفتری،پیشین،ص 358).
[9].بهره ها معتقدند:برای اخذ مقام عاملی، سیزده سال مطالعه در علوم اسلامی و عقاید اسماعیلیه الزامی است(بررسی های میدانی نگارنده،1375،درالسلام).

نویسنده: دكترامیربهرام عرب احمدی (دكترای تاریخ ایران و مدرس دانشگاه)
نشريه شيعه شناسي شماره 21

کریمی که جهان پاینده دارد               تواند حجتی را زنده دارد

 

دانلود پروژه و کارآموزی و کارافرینی

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها