پاسخ به:تايپك شيعه شناسي
چهارشنبه 15 شهریور 1391 2:18 AM
|
تولد: 1307 قمرى محل تولد: دزفول وفات: 1392 قمرى مزار: حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه سلاماللّهعلیها عمر: 85 سال اساتید: حضرات آیات سید محمدکاظم طباطبایى یزدى، میرزا محمدحسین نایینى، شیخ محمدحسن انصارى، شیخ محمدمهدى بیگدلى، شیخ محمدرضا معزى دزفولى، شیخ محمد انصارى و....آثار: الوجیزة لعملالمقلدین، ذخیرةالآخرة، حاشیه بر ذخیرةالعباد سید ابوالحسن اصفهانى، حاشیه بر مختصرالاحکام و....ولادت و خاندان: آیةاللّه شیخ منصور انصارىدزفولى، فرزند علامه شیخ محمد و نوه آیةاللّه شیخ محمدحسن انصارى، معروف به (سبطالشیخ) از عالمان برجسته دزفول به سال 1307 قمرى در دزفول قدم به عرصه وجود نهاد. آلانصارى، از خاندان علمى و معروف دزفول در نجف اشرف و ایران، و از نوادگان دخترى شیخ مرتضى انصارى رحمةاللّهعلیه مىباشند. شایان ذکر است، مرحوم شیخ مرتضى انصارى فرزند پسر نداشت و نوادگان ایشان دخترى بوده و به «سبطالشیخ» معروف شدند.تحصیل: شیخ منصور از دوران کودکى در مسیر دانش و علمآموزى قرار گرفت. وى از هوش و استعداد بالایى برخوردار بود، و دروس مقدماتى حوزه را در پانزدهسالگى به پایان برد. ایشان از حوزه درسى جدش مرحوم شیخ محمدحسن انصارى استفاده فراوانى نمود و آنگونه که در احوالاتش نوشتهاند، در سن 24سالگى به مرتبه عالى اجتهاد نایل گردید. این عالم ربانى مدتى نیز در حوزه علمیه نجف از حضرات اعلام: میرزا محمدحسین نایینى و سید محمدکاظم طباطبایى یزدى استفاده و اجازاتى از آن بزرگان دریافت نمود.فعالیتهاى فرهنگى: مرحوم سبطالشیخ با سرمایهاى که از علم و عمل به دست آورده بود، خالصانه به تدریس و تربیت شاگردان و نشر معارف اهلبیت علیهمالسلام پرداخت و خدمات ارزندهاى از خود به یادگار گذاشت. آیةاللّه انصارى دزفولى در سال 1361 قمرى در پى دعوت جمعى از مردم شهر العماره عراق، که بر سکونت ایشان در آن شهر اصرار داشتند، عازم آن دیار گردید و اقشار مختلف از نور دانش و تقواى آن عالم ربانى بهرهمند شدند. البته پس از چند سال توقف و خدمتگزارى، بهخاطر ناسازگارى آبوهوا، ناگزیر به ترک منطقه و بازگشت به دزفول شدند.بینش سیاسى: این فقیه وارسته، عالمى آگاه و از بینش سیاسى بالایى برخوردار بود؛ زمانى که رضاخان به جنگ باارزشهاى دینى برخاست، ایشان چون دیگر عالمان دلسوز اسلام، شجاعانه به دفاع و احیاى شعائر دینى پرداخت، و همواره مردم را بر ضدیت با خاندان پهلوى فرا مىخواند. آیةاللّه انصارى دزفولى در موردى در انتقاد از سیاستهاى دینستیزى پهلوى مىفرمود: «زیانى که این پدر و پسر و خاندانش به شرافت و دیانت ایرانیان وارد آوردهاند، هیچ پادشاهى نیاورده است... خاندان پهلوى، براى خوشخدمتى به ارباب خود، یعنى انگلستان، آبرو و اعتبار ملت را بر باد دادند.»ضرب و شتم مأموران رضاخان: از فرزند سبط الشیخ (آقا ضیاءالدین سبطالشیخ) نقل شده: «در ایامى که رضاشاه مجالس روضهخوانى را ممنوع کرده بود، مردم مجالس عزادارى خود را در خانهها و پنهانى انجام مىدادند. روزى در مدرس و اتاق مشایخ بیگدلى دزفول، روضهخوانى همهساله برپا گردید. درب ساختمان، نیمهباز بود و مردم رفتوآمد مىکردند. پاسبانهایى که در کوچههاى شهر، به گشتزنى مشغول بودند از برپایى این مجالس عزادارى آگاه شدند. درب را باز کردند و به ضرب و جرح مردم پرداختند. مردم، پاسبانها را که دو یا سهنفر بودند گرفتند و به میان مجلس روضهخوانى آوردند. آیةاللّه آقا شیخ منصور سبطالشیخ، از میان عالمانى که در آن مجلس بودند، برخاست و فرمود: «این بىدینان اراذل را بزنید و از هیچکس نترسید!» مردم دست و پاى آنها را بستند. رئیس شهربانى دزفول، وقتى از این موضوع آگاه شد از ترس شورش مردم، با تواضعى ریاکارانه به آن مجلس آمد و از علما عذر خواست و با خفت و سرافکندگى تمام، پاسبانها را برد.»ویژگىهاى اخلاقى: آیةاللّه انصارى بر اثر تزکیه و تهذیب نفس، از اخلاقى متعالى و روحیهاى بزرگ و الهى برخوردار بود. انسانى وارسته، متواضع و بامحبت بود. کمحرف بود و جز به ضرورت سخن نمىگفت و به خاطر اشتیاق به درس و بحث علمى، از شبنشینى و بسیارى رفتوآمدها، دورى مىجست. از حضور در محافل و مجالس غیرضرور پرهیز مىکرد و انس با خدا و تهجد از برنامههاى ایشان بود. از فرزند ایشان نقل شده: «بابایم مىفرمود: من از سن طفولیت، نماز شب خواندهام، به طورى که هیچ وقت قضا نشد.»کرامات: این عالم ربانى عشق و ارادتى صادقانه به اولیاءاللّه داشت و از عنایات و الطاف آن انوار مقدسه برخوردار بود. فرزند ایشان در این رابطه مىگوید: «مرحوم آیةاللّه معزى، وفات کرده بود. من به اهل خانه گفتم: بابایم مریض است. فعلاً خبر وفات را به ایشان نگویید. بعد از دو ساعت که از تشییع جنازه برگشتم، خدمت بابا رسیدم. متوجه شدم خبر دارد. فرمود: دو نفر پیش من آمدند و احوالپرسى کردند. اول فکر کردم که براى عیادت آمدهاند، ولى بعد متوجه شدم نه؛ یکى از آن دو به دیگرى عرض کرد: یا حجةاللّه، ایشان را هم با خود ببریم؟ فرمود: فعلاً نه. متوجه شدم حضرت ولىعصر عجلاللّهتعالىفرجهالشریف است. بعد که به خود آمدم، آنها را ندیدم.»وفات: این فقیه پارسا، پس از عمرى مجاهدت در تحصیل، تهذیب و تبلیغ معارف اهلبیت عصمت و طهارت علیهمالسلام در 24 ربیعالثانى سال 1392 قمرى در تهران جان به جان آفرین تسلیم کرد و به دیار باقى شتافت. پیکر آن عالم گرانقدر، براى خاکسپارى به قم انتقال یافت و پس از تشییع، در جوار کریمه اهلبیت حضرت فاطمه معصومه سلاماللّهعلیها مدفون گردید.حشرهاللّه مع اولیائه منابع: ستارگان حرم |
کریمی که جهان پاینده دارد تواند حجتی را زنده دارد
دانلود پروژه و کارآموزی و کارافرینی