0

تايپك شيعه شناسي

 
mohamadaminsh
mohamadaminsh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1389 
تعداد پست ها : 25772
محل سکونت : خوزستان

پاسخ به:تايپك شيعه شناسي
چهارشنبه 15 شهریور 1391  2:16 AM



علامه محمد تقی جعفری

باران آنقدر شديد بود که آب جوي زده بود بالا. توله هاي يک سگ از ترس به هم چسبيده بودند و مي لرزيدند. ماده سگ با اضطراب خودش را به آب مي زد و يکي يکي توله ها را از آب مي گرفت. علامه از ديدن اين صحنه بي تاب شد و رو کرد به آدمهايي که داشتند اين صحنه را تماشا مي کردند که جلوي آب را ببندند تا توله ها غرق نشوند. کسي اعتنا نکرد.صداي علامه به اعتراض بلند شد، چند نفري به اجبار با يک چوب بزرگ مسير آب را منحرف کردند و توله ها جان سالم به در بردند.

**

سمينار " اسلامي شدن دانشگاه "بود. آمفي تئاتر دانشگاه شهيد چمران پر از جمعيت بود . عده زيادي پشت درهاي بسته مانده بودند. به درخواست علامه در سالن نشستند ولي عده اي سرپا ايستادند. علامه مشغول سخنراني بود که يک باره مکثي کرد و گفت:" من از ديدن اين عزيزان معذبم که با اين فشار اينجا ايستاده اند. بياييد روي سن بنشينيد".با اشاره او ، همه کساني که ايستاده بودند به روي سن هجوم آوردند و دورش نشستند. استاد عباي سفيدش را از دوش برداشت و زير پاي دانشجويان انداخت و گفت : " کثيف است روي اين بنشينيد".

**

بعد از سکته مغزي نمي توانست صحبت کند. سه ساعت قبل از فوت، به فرزندش اشاره مي کرد. چيزي ميخواست و او متوجه نمي شد. خيلي سعي کرد تا فهميد منظورپدر چيست. علامه پلاکي داشت که اسماء خداوند و نام ائمه روي آن حک شده بود و پارچه اي هم داشت که به ضريح امام حسين تبرک کرده بود.پسر تا آنها را پيدا کند و بياورد، يک ساعتي طول مي کشد.وقتي برگشت پدر تمام کرده بود. کنار تخت پدر رفت و پارچه سفيد را کنار زد. پدر چشمان خود را براي لحظاتي باز کرد و لبخندي زد و دوباره چشم بست.او را در دارالزهد حرم امام رضا(ع)دفن کردند.

همشهري جوان شماره 237

کریمی که جهان پاینده دارد               تواند حجتی را زنده دارد

 

دانلود پروژه و کارآموزی و کارافرینی

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها