0

تايپك شيعه شناسي

 
mohamadaminsh
mohamadaminsh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1389 
تعداد پست ها : 25772
محل سکونت : خوزستان

پاسخ به:تايپك شيعه شناسي
چهارشنبه 15 شهریور 1391  2:16 AM



نه خسته از کار

در سال‌1309شمسي‌، در اوج‌ اخـتنـاق‌‌ سنگيـن‌وشيطـاني‌ رضاخـان‌ ودردوراني‌ كه‌ اين‌ نوكـر استـعـمـار مي‌رفت‌ تا حاكـمـيّـت‌ بلامُـنازع‌ استعمـارانگليـس‌ را بر ايـران‌ حاكـم‌ كرده‌ و روحانـيّـت‌، اين‌ قشـر پيش‌تـاز وسـازش‌ناپذيرامّـت ‌اسـلامي‌ را سـركوب‌ گرداند، در بيت‌ بزرگ‌مردي‌ كه‌ به ‌جرأت‌ مي‌توان‌ گفت‌ كه ‌ازاستوانه‌هاي‌ عرفان ‌و فقاهت‌ و سياست‌ بود، دربيت‌عالمي‌ فقيه‌ كه ‌علاوه‌ بر مدارج‌ والاي ‌علمـي‌، از مسائل ‌اجـتماعـي‌ و تحـقـق ‌احكام‌ اسلام‌ در جامعه غافل‌ نبود و در مقابل‌رضـاخان‌ با قامتي‌استـوار ايستـاده‌ بود، و در دامان‌ مـادري‌ كه‌در اوج عـلـم‌ ومعـرفـت‌ وكـمـال‌ومـهرباني‌ قرار داشت‌، فرزندي‌ چشم‌ به‌ جـهـان‌گـشـودكه‌ نام‌ او را «مَـهـدي‌»گذاردند.
در چنين‌ خانواده‌اي‌ كه‌ گرماي‌ عرفان‌ و جهاد موج‌ مي‌زد، مَهدي‌ چيزي‌ جز زمزمه‌ي‌ عشق‌ و شهادت‌ نمي‌شنيد. و جز فداكاري‌ در راه‌ اسلام‌ و اعتلاي‌ كلمة‌الله چيزي‌ نمي‌آموخت‌.
از دامان‌ پر مهر و عطوفت‌ مادر، چيزي‌ جز مهرباني‌، و ازمصاحبت‌ با چونان‌ پدري‌، چيزي‌ جز شيفته‌ي جمال‌ حق‌ گرديدن‌ و در‌هاله‌اي‌ ازتقدّس‌ و تقوا و عرفان‌ زيستن‌ فرا نمي‌گرفت.
در سال‌ 1334 يعني‌ در 25 سالگي‌، سطوح‌ عالي‌ حوزه‌ را به‌ اتمام‌ رسانيده‌ و در دروس‌ خارج‌ فقه‌ و اصول‌ آيت‌الله‌العظمي‌بروجردي‌ و امام راحل‌ و آيت‌الله‌العظمي‌گلپايگاني‌ و آيت‌الله‌العظمی اراكي‌ و آيت‌الله محقـق‌ داماد و نيزدرس‌ اسفار علامه‌ طباطبايي‌ حاضر شد و در 35 سالگي‌ به‌ مرتبه‌ي‌ اجتهاد نائل‌ آمد و پس‌ از آن‌ به‌ تدريس‌ در حوزه‌ پرداخت.

زمزمی از حیات طیبه ی شهید:

اعتقاد داشتند از هر چیز باید به بهترین وجه استفاده شود و از اسراف به شدت پرهیز شود. در مصرف غذا، کاغذ، آب و.... به شدت هم خودشان صرفه‌جو بودند و هم دیگران را به صرفه جویی و پرهیز از اسراف توصیه می‌کردند. معتقد بودند گردش و تفریح باید باشد. اگر از غذای قبل چیزی باقی مانده بود، هرگز حاضر نبودند غذای جدیدی بخورند. بیشتر با عمل و نوع رفتارشان امر به معروف و نهی از منکر می‌کردند و اتفاقاً این شیوه ایشان تأثیرگذاری فراوانی داشت. تحرک ایشان به گونه‌ای بود که جوان‌های ما متحیر می‌شدند!

امام خامنه ای در مورد ایشان فرموده اند:

عالم جلیل و مبارز صمیمی و خستگی ناپذیر حجت الاسلام والمسلمین حاج شیخ مهدی شاه آبادی به شهادت رسید و پاداش سالها مجاهدت در راه خدا و تلاش برای حاکمیت اسلام را با رحلتی چنین افتخارانگیز که موجب رضوان الهی و مجاورت اولیاءالله است به دست آورد.
بعد از اين‌كه انقلاب پيروز شد، اين انسان گویى كه برايش خواب و استراحت، معنى ندارد، چقدر شب‌ها اتفاق مى‏افتاد كه ساعت دوازده و يا يك و دو بعد از نيمه شب بلند مى‏شدند با بعضى از دوستانشان راه مى‏افتادند و به سراغ بيمارستان‌ها مى‏رفتند، به عيادت مجروحين و جانبازان و رسيدگى به وضع بيمارستان‌ها، كه برود ببيند بيمارستان‌ها چه جورى است؟ آيا به مريض‏ها كسى رسيدگى مى‏كنند يا نمى‏كنند و اگر نقصى وجود دارد پيگيرى كرده، بامسئولين تماس بگيرند.
شهيد شاه آبادى يك انسان نمونه و استثنائى بود. يك‌بار من يادم نمى‏آيد كه در طول اين دوستى چندين ساله‏اى كه با اين شهيد عزيز داشتم، ببينم از كار خسته شده،و آثار كسالت و انزجار از كار را من هرگز در چهره‌ی اين مرد عزيز و بزگوار نديدم.
شهيد شاه آبادى به‌طور خلاصه يكى از افتخارات روحانيت مبارز ما بود، يك انسان پاكباز، با اخلاص، فداكار كارى، نستوه و خستگى‏ناپذير و خوش روحيه، من به خوش روحيه گى اين انسان، كم آدم ديدم.
شهید عزیزمان آقای شاه آبادی برای ما برادر بسیار ارجمندی بود. روابط ما فقط روابط فکری نبود بلکه روابط عاطفی دوستانه و صمیمانه بود. ایشان چه قبل و چه بعد از انقلاب در خدمت انقلاب بوده و بالاخره در میدان جنگ با شقی‌ترین دشمنان خدا به شهادت رسید و این پاداش بزرگی بود که خداوند به این بزرگوار عطا فرمود گرچه این حادثه برای ما و شما تلخ بود اما برای خود شهید یک حادثه شیرین به حساب می آید.

دلتنگی همراه با صلابت و استواری

اسناد ساواک را که ورق می زنیم، نامه‌ای توجّه‌مان را به خود جلب می‌کند ؛ نامه‌ای که «شهید آیت‌الله شاه‌آبادی» از تبعیدگاه خود، شهرستان بانه خطاب به پسر بزرگش نوشته است. دلتنگی را می‌توان در این نامه دید، اما بیشتر از دلتنگی، صلابت و استواری مشاهده می‌شود. ایمان نهفته در تک تک جملات این نامه، شورانگیز و غرورآفرین است. او را تبعید کرده بودند تا رنج غربت باعث کوتاه آمدن وی از مواضع انقلابی‌اش شود اما این خیالی باطل بیش نبود و این نامه گواهی صادق براین مدّعاست. فرازهایی از نامه را مرور می‌کنیم تا بیشتر بدانیم او که بود و چه کرد.
بسمه تعالی
نورچسم عزیزم سعید
روی ماه تو و برادرانت و خواهر مهربانت را می‌بوسم و همواره از خداوند متعال خواستارم تا درخشش نور توحیدی را در رخسارتان برتر و بیشتر بنگرم . از خداوند متعال مسئلت دارم تا یکایک شما را در راه حقّ ثابت قدم و به هر گونه خیر و نیکی موفّقتان فرماید. اکنون که شما همانند من دچار این گونه شکنجه شده‌اید، خدای را سپاسگزار باشید که در راه اهداف عالیۀ اسلام و انجام وظیفه و به ثمر رسیدن خواسته‌های جامعۀ توحیدی رسول اکرم(ص) چنین رنجی پُر طاقت می پذیرید؛ آری خداوند بشارتش را مخصوص کسانی نموده است که در این رویدادهای طاقت فرسا و این گونه مصیبت‌ها صبر و شکیبایی را از دست نداده و برای رضای حقّ پایداری می‌کنند، گرچه خود اذعان دارم که پدر خوبی برای شما نبودم و اکنون که در آتش فراقتان می‌سوزم جریمۀ گذشته را می‌پردازم . آری اکنون که حدود ساعت 10 صبح روز چهارشنبه است و دیگر نتوانستم مطالعه کنم بی‌اختیار دست روی کاغذ گذاردم و اکنون هیچ پناهی جز حضرت حقّ جَلّ و عَلا نمی بینم «و انّما اشکو بثّی و حزنی الی الله و اعلم من الله مالا تعلمون». آری آنان که در دوران قدرت‌های پوشالی و ضدّ انسانی خود، به من و همۀ کسانی که به خاطر حقّ و به حقّ سخن گفته اند، ستم روا می دارند هرگز از خشم پروردگار در امان نیستند، خشمی که همۀ دودمانشان را همانند بنی امیّه خواهد سوخت . گرچه آن زمان به دست مختارها ولی این اوان که انتظار ظهور و فرج ولی الله الاعظم امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف به نهایت رسیده، امید است به دست انسان های شایسته تری که لیاقت رکاب آن حضرت را دارا باشند، انجام پذیرد. من از خداوند بزرگ چنین روزی را هر چه زودتر آرزو و مسئلت دارم. در این ایام که مکرر به خود وعدۀ دیدارتان را می‌دادم با محرومیّت از آن دچار تأثر بیشتری می‌شدم و همیشه آرزو می‌نمودم ای کاش لااقل یک نفر از شما ولو چند ساعت می‌آمدید. البته هرگز رنج شما را نمی‌خواهم ولی فکر می‌کنم که اگر مسعود و نسرین می‌توانستند تا من این جا هستم نزد من باشند در پاره ای از رنج ها شریک من بودند. در عین حال حاضر نیستم برای من بیشتر از این صدمه بخورند. از درگاه احدیّت برای همۀ شماها خیر و سعادت می‌طلبم. از طرف من خدمت والده جون سلام رسانیده دست ایشان را ببوس و سلام گرم مرا به مامان جون برسان. سعید جان از خدا می‌خواهم که وجود تو و برادران و خواهرت آرام بخش روحیات مادر باشد، زیرا ایشان به آرامش سخت نیازمند است. از هیچ گونه فداکاری فروگذار نکنید. اکنون که وضع شما به حالت خاصّی درآمده بکوشید تا برترین انسان ها باشید که تنها شادی من همین است. مطمئن باش کسی بیشتر از لطف خداوند بهره‌مند است که مفیدتر به حال انسان ها باشد، شما نیز بکوشید تا برای شایسته‌ترین انسان ها بی‌نهایت مفید باشید و این درس بزرگ را که از مکتب وحی به شما عرضه می‌کنم در خانۀ کوچک خود تمرین کنید. به امید شکوفاتر شدن وجود پُر ارج شماها فرزندانم. از پیشگاه حضرت ربّ جلّ و علا، توفیق و سعادت هر چه بیشتر را خواهانم. از قول من خدمت مستطاب حجه الاسلام آقابزرگ و خانم‌جان و آقا دائی‌ها و خاله جان‌ها و عمّه جان‌ها و همه و همه سلام ابلاغ کن و باز از مامان جان خواهش کن که همۀ نور دیدگان را ببوسند . والسلام علیکم و رحمته الله و برکاته.

آخرين‌ سنگر

آخرين‌ سنگر شهيد سعيد ما، نمايندگي‌ دوره‌ي‌ دوم‌ مجلس‌شوراي‌ اسلامي‌ بود كه‌ علي‌رغم‌ عدم‌ تمايلش‌، به‌ اصرار جامعه‌ي‌ روحانيت‌ مبارزو حزب‌ جمهوري‌ اسلامي‌، از سوي‌ آنان‌ و تمامي‌ احزاب‌ و گروه‌هاي‌ اسلامي ‌كانديدا مي‌گردد و مردم‌ تهران‌ نيز به‌ پاس‌ خدمات‌ صادقانه‌اش‌، او را با اكثريت‌مطلق‌ آراء در همان‌ مرحله‌ي‌ اول‌، با قريب‌ يك‌ ميليون‌ و دويست‌ هزار رأي‌ به ‌نمايندگي‌ خود در دومين‌ دوره‌ي‌ مجلس‌ شوراي‌ اسلامي‌ فرستادند تا بار ديگر ازخدمات‌ پر فيض‌ او بهره‌ها گيرند، لكن‌ تأكيدات‌ مكرر امام‌ (ره‌) نسبت‌ به‌جبهه‌هاي‌ نبرد و رفتن‌ روحانيون‌ به‌ آن‌ خطه‌ از يك‌ طرف‌، و عشق‌ زايدالوصف‌ خود آن‌ شهيد سعيد به‌ رزمندگان‌ جان‌بركف‌ از طرف‌ ديگر، ايشان‌ را وامي‌داشت‌ كه‌ بطور مكرر به‌ جبهه‌ها برود.
خدمت در کمیته انقلاب اسلامی، سنگر هدایت و ارشاد، دوره اول مجلس شورای اسلامی و نمایندگی امام در مجلس شورای اسلامی از جمله فعالیت‌های این شهید بزرگوار بود.
شهيد شاه‌آبادي‌ كه‌ اصرار زيادي‌ به‌ حضور در جبهه‌ها داشت‌، مرتباً با به ‌دست‌ آمدن‌ كوچك‌ترين‌ فرصتي‌ رو ‌به‌ سوي‌ جبهه ‌مي‌گذاشت‌. تعطيلي‌هاي ‌مجلس‌ را حاضر نبود با استراحت‌ بگذراند و حتي‌ اگر يك‌ فرصت‌ 2 روزه‌ هم‌ مي‌يافت ‌در جبهه‌ها حضور پيدا مي‌كرد و آن‌ دو روز را در كنار رزمندگان‌ جبهه‌ها سپري‌ مي‌نمود و بالاخره‌ در يكي‌ از همين‌ دفعات‌ كه‌ جهت‌ سركشي‌ و ديدار با رزمندگان‌ به ‌جبهه‌ها رفته‌ بود، خداوند تبارك‌ و تعالي‌ به‌ وعده‌ي‌ خود عمل‌ كرد و او را به درجه‌ي‌ رفيعه‌ي‌ شهادت‌ مفتخر فرمود..

شمیم عشق

کریمی که جهان پاینده دارد               تواند حجتی را زنده دارد

 

دانلود پروژه و کارآموزی و کارافرینی

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها