0

تايپك شيعه شناسي

 
mohamadaminsh
mohamadaminsh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1389 
تعداد پست ها : 25772
محل سکونت : خوزستان

پاسخ به:تايپك شيعه شناسي
چهارشنبه 15 شهریور 1391  2:16 AM




آزادترین مرد جهان اشاره: به تازگی کتاب «آزادترین مرد جهان» به قلم آقای «راشد جعفرپور» که درباره‌ی شخصیت و زندگی‌نامه‌ی «سید حسن نصرالله» است توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی چاپ و روانه‌ی بازار شده است. با هم برش‌هایی از این کتاب زیبا را می‌خوانیم:

سیدحسن نصرالله در ایران

قبل از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، چیزی به نام مدرسه یا حوزه‌ی علمیه‌ی مخصوص لبنانی‌ها در چارچوب حوزه‌ی علمیه‌ی قم وجود نداشت. تعداد طلاب لبنانی حوزه‌ی علمیه‌ی شهر مقدس قم اندک بود. پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و به دلایلی چون کاهش امکانات تحصیل طلاب علوم لبنانی در حوزه‌ی علمیه‌ی نجف اشرف و امیدوار شدن جوانان شیعه به حوزه‌ی علمیه‌ی قم در نتیجه‌ی پیروزی انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی ـ رضوان الله تعالی علیه ـ این وضع تغییر یافت. و طلاب لبنانی به تدریج عازم حوزه‌ی علمیه‌ی قم شدند تا از علوم و معارف سرشار اهل بیت(ع) سیراب شوند. در سال‌های نخست برپایی نظام جمهوری اسلامی ایران، تعداد طلاب لبنانی در حوزه‌ی علمیه‌ی قم افزایش یافت. آن روزها برخی از اندیشمندان و علمای بزرگ لبنانی از جمله علامه محقق «سید جعفر مرتضی عاملی» درصدد تأسیس مدرسه‌ای برآمدند تا حوزه‌ی علمیه و مرکز طلاب علوم دینی لبنانی باشد. به همین دلیل «منتدی جبل‌عامل الاسلامی» تأسیس شد. این مرکز قریب به سی سال است که فعالیت دارد و مرکز اصلی طلاب لبنانی است.
قبل از اینکه علامه سیدجعفر مرتضی عاملی منتدی جبل‌عامل را در سال 1364 تأسیس کند، مدرسه‌ی واقعی و سازمان‌یافته‏ای برای طلاب لبنانی در حوزه‌ی علمیه‌ی قم وجود نداشت. برخی از علمای لبنانی یا ایرانی همچون مرحوم سیدرضا صدر و دیگران، خانه‌هایی را اجاره می‌کردند و به عنوان خوابگاه در اختیار طلاب لبنانی قرار می‌دادند، زیرا تعداد طلاب لبنانی اندک بود و بیشترشان مجرد بودند. فراموش نکنیم که در گذشته، علمای بزرگ لبنانی همچون علامه محقق، مرحوم شیخ محمدجواد مغنیه به قم می‏آمدند و چند روزی را در حوزه‌ی علمیه می‎گذراندند. آنان بیشتر در دارالتبلیغ اسلامی تدریس می‎کردند.
در آغاز دهه‌ی 1990 و پس از آرامش نسبی لبنان، سیدحسن نصرالله احساس کرد که همچنان تشنه‌ی علوم و معارف اهل بیت(ع) است لذا شرایط را مناسب دید و خود را آماده‌ی سفر به قم نمود. البته در این مسیر آقای محتشمی‌پور سفیر وقت ایران در دمشق نیز خاطره‌ی جالبی دارند؛ آقای محتشمی‌پور می‌گوید:
«سیدحسن نصرالله در اواخر مأموریت من در سفارت جمهوری اسلامی ایران در دمشق با من مشورت کرد که چه کند؟ آنجا بماند یا به کار دیگری مشغول شود؟ با توجه به عملیات کیفی که آن زمان به وقوع پیوست و با توجه به عملیات استشهادی که رزمندگان حزب‌الله انجام می‎دادند و قابلیت‌ها و شایستگی‌هایی که در این مرد و سیمای او می‎دیدم، حیفم آمد که در همین محدوده قرار بگیرد و حداکثر در آن موقع عضو شورای مرکزی حزب‌الله بشود، در حالی که او می‎توانست مدارج بالاتر از این را به عهده بگیرد. به ایشان پیشنهاد کردم که چند سالی در حوزه‌ی علمیه‌ی قم دروس پیشین خود را تکمیل و مبانی علمی خود را تقویت کند. استدلال خود را برای ایشان گفتم که اگر با این استعدادی که دارد، پنج یا شش سال در قم باشد، قطعاً به مدارج بالای علمی می‏رسد، و از موضعی بسیار فراتر از حالا در لبنان نقش‌آفرینی می‌کند. آقای سیدحسن نصرالله پذیرفت و به ایران آمد».
ایشان با توجه به شرایط حزب به آسانی نمی‌توانست به قم سفر کند اما با تلاش زیاد توانست برادران خود را در شورای مرکزی حزب‌‌الله (بر خلاف اراده و خواست آنان) متقاعد کند و عازم شهر مقدس قم شود. او خوب می‌دانست که با فراگیری هرچه بیشتر علوم اهل بیت(ع) می‎تواند قوی‎تر و با دست پر به میدان جهاد و مقاومت بازگردد تا مسئولیت خود را به نحو احسن ادامه دهد و این بار نقشی بین‏المللی را ایفا کند.
البته این موضوع، موضوع دور از انتظاری هم نبود، زیرا سیدحسن از همان اوان کودکی علاقه‌ی وافری به مطالعه‌ی کتب دینی داشت. هرگاه فرصتی به‌دست می‌آورد به مطالعه می‌پرداخت. با توجه به اینکه به علت درگیرشدن در کارهای حزب مدتی از تحصیل جدی محروم شده بود، اما شدت علاقه‌ی ایشان به تحصیل او را برخلاف تعهدی که به حزب داشت و بیشتر وقت خود را صرف پویایی و گسترش آن می‌کرد، او را به ادامه‌ی تحصیل در قم کشانید تا تحصیلات نیمه تمامش را در علوم دینی ادامه دهد.
با آنکه او پس از حمله‌ی اسرائیل به جنوب لبنان در سال 1982 تحصیلات خود را متوقف کرده بود تا همه‌ی تلاش خود را وقف حزب‌الله و مقاومت کند، اما در سال 1989 احساس کرد که می‌تواند تحصیلات علوم دینی خود را از سرگیرد؛ بنابراین با موافقت شورای مرکزی حزب، عازم حوزه‌ی علمیه‌ی قم شد تا تحصیلاتش را که در حوزه‌ی علمیه‌ی نجف و حوزه‌ی بعلبک آغاز کرده بود، ادامه دهد.
آمدن سیدحسن نصرالله به حوزه‌ی علمیه‌ی قم شایعات بسیاری را برانگیخت؛ برخی از افراد وانمود کردند که نصرالله با کارکردهای حزب‌الله اختلاف پیدا کرده و به قم آمده است. نصرالله هنگام سفر به قم برای اینکه پست حزبی‌اش خالی نماند، مسئولیت اداره‌ی شورای اجرایی حزب‌الله را به معاون خود شیخ نعیم قاسم واگذار کرد.
آمدن سیدحسن نصرالله به حوزه‌ی علمیه‌ی قم با ماه‌های آخر پایان جنگ‌های داخلی لبنان مصادف بود. سیدحسن نصرالله قبل از تصمیم‌ برای آمدن به حوزه‌ی علمیه‌ی قم، حدود ده سال را در حزب‌‌الله گذرانده بود و از اوضاع وتحولات آن روز لبنان آگاهی کامل داشت.
ایشان حدود یک دهه در میدان کارزار و مقاومت لبنان جهاد کرده بود. مقاومت اسلامی از فکر و ذکر او دور نمی‏شد و اوضاع لبنان همواره خاطر او را به خود مشغول می‏کرد، زیرا او یکی از فرزندان لبنان و یکی از پدران و بنیانگذاران مقاومت اسلامی بود.
ارتباط سیدحسن نصرالله با اوضاع لبنان، با آمدنش به قم قطع نشد. با آنکه وی در حوزه‌ی علمیه‌ی قم حضور داشت، اما اوضاع لبنان و حزب‌‌الله را با دقت پیگیری می‌کرد. انگیزه‌ی آمدن ایشان به قم، کسب دانش بیشتر و فراگیری بحث خارج فقه و شرکت در کلاس درس شاگردان امام خمینی(ره) بود تا از این طریق هم بتواندجنبش مقاومت اسلامی لبنان را غنی‌تر سازد.
سیدحسن نصرالله هنگام آمدن به قم با مشکلی جدی مواجه شد که همواره از آن رنج می‎برد. او قصد داشت دو سه سالی را با خدای خود خلوت کند، دانش و عرفان بجوید و با روحی سرشار از علم و معرفت به بیروت بازگردد، ولی متأسفانه برخی از اعضای شورای رهبری حزب‌‌الله در بیروت و برخی از مسئولان جمهوری اسلامی ایران، سیدحسن نصرالله را به حال خود نگذاشتند و به او اجازه ندادند که به آرزوی دیرینه‌ی خود برسد. ویژگی‌ها و توانمندی‌های سرشاری که ایشان داشت به مسئولان جمهوری اسلامی و حزب‌‌الله اجازه نداد که از استعدادها و توانمند‏ی‌های او چشم‌پوشی کنند و به‌دلیل رفت و آمدهای زیادی که به تهران داشت برخی از شب‌ها در تهران در مسجد سیدالشهدا (ع)، واقع در خیابان جشنواره‌ی تهرانپارس به عنوان امام جماعت حضور می‌یافت و از نزدیک با مردم ارتباط برقرار می‌کرد. سید در ماه‌های اول آمدن به قم، می‏خواست همه‌ی وقت خود را صرف فراگیری علم کند و با برخی از طلاب لبنانی قرار گذاشت که در کلاس درس علمای مشهور شرکت کند. او تنها در کلاس‌های درس فقه و علم اصول شرکت نمی‎کرد، بلکه در دروس تفسیر قرآن آیت‌الله جوادی آملی نیز حضور می‌یافت.
ایشان در کلاس‌های بحث آیت‌الله العظمی فاضل لنکرانی و آیت‌الله سید کاظم حائری شرکت می‌کرد، اما در ارتباط با بحث آیت‌الله العظمی بهجت باید گفت که سیدحسن نصرالله از ابتدای پیوستن به صنف طلبگی علاقه‌ی وصف‌ناپذیری به علمای عارف و سالک داشت اما به دلیل ضیق وقت در کلاس‌های درس ایشان به‌طور نامنظم شرکت می‌کرد.
سیدحسن نصرالله همچنین سراغ آیت‌الله العظمی سید عبدالکریم کشمیری(ره) را می‌گرفت و در محضر ایشان حضور می‌یافت. پس از پایان مدت اقامت سیدحسن نصرالله در حوزه‌ی علمیه‌ی قم و بازگشت به بیروت، هر وقت به ایران می‌آمد، از برادران مسئول می‎خواست که ملاقات او را با آیت‌الله العظمی بهجت و آقایان کشمیری و حسن‌زاده آملی تدارک ببینند. با علمای بزرگ دیگری که در عرفان و سلوک شهرت داشتند و ساکن تهران و مشهد بودند، ملاقات می‌کرد و اصول عرفان عملی و سلوک الی‌الله را از آنان جویا می‌شد.
بی‌تردید فروتنی سیدحسن، نتیجه‌ی مطالعه‌ی کتب عرفانی عارفانی چون، حضرت امام خمینی(ره)، آیات عظام بهجت و سید عبدالکریم کشمیری می‌باشد.
آقای نصرالله در مدت اقامت دو ساله‌اش در حوزه‌ی علمیه‌‌ی قم به برقراری روابط گسترده با طلاب غیرایرانی توجه خاصی داشت. در ارتباط با طلاب لبنانی کوشید آنان را منسجم و هماهنگ کند. روزی که آقای نصرالله به قم آمد تعداد طلاب لبنانی حدود سیصد تن بود. اما در حال حاضر حدود 170 طلبه‌ی لبنانی در حوزه‌ی علمیه‌ی قم حضور دارند. علت کاهش این رقم آن است که در شهرهای گوناگون لبنان حوزه‌های علمیه دایر شده است. طلاب لبنانی ترجیح می‏دهند که در حوزه‌های علمی کشورشان علوم‌اسلامی را فرا گیرند.
نصرالله در ابتدای ورود به قم کوشید برخی از اختلافات سیاسی میان طلاب لبنانی را برطرف کند. بیشتر طلاب طرفدار حزب‌‌الله بودند، اما میان آنان انسجام و هماهنگی وجود نداشت. سیدحسن نصرالله کوشید تا میان طلاب لبنانی قدیم و جدید حوزه ارتباط و هماهنگی به وجود بیاورد. او جلسات فرهنگی را برای آنان دایر کرد و از برخی از شخصیت‌های ایرانی دعوت شد تا برای طلاب لبنانی سخنرانی کنند. در آن مرحله آقای محتشمی‌پور و آیت‌الله مصباح‌یزدی دعوت شدند.
آقای نصرالله با سایر طلاب خارجی حوزه‌ی‌ علمیه‌ی قم نیز ارتباط برقرار کرد. نظر به اینکه دبیرکل حزب‌‌الله یک چهره‌ی حوزوی نبود و در حقیقت میهمان حوزه محسوب می‎شد، برخی از مدارس طلاب غیر ایرانی از ایشان دعوت می‎کردند تا در مناسبات‌های سیاسی سخنرانی کند. برای مثال، طلاب مدارس عراقی به مناسبت شهادت جمعی از روحانیون عراقی در عراق از آقای نصرالله دعوت کردند که برای آنان سخنرانی کند. سیدحسن نصرالله افزون بر منسجم کردن طلاب لبنانی و طلاب کشورهای عربی، با طلاب پاکستانی و افغانی هم روابط دوستانه برقرار کرد و کوشید تجربه‌ی انقلاب اسلامی لبنان و تأسیس حزب‌‌الله لبنان را به آنان منتقل کند. هر چند طلاب کشورهای اسلامی حوزه‌ی علمیه‌ی قم از فضای جهاد و مقاومت فاصله ندارند. حضور سیدحسن نصرالله در حوزه‌ی علمیه‌ی قم بیش از دو سال طول نکشید.
ناگفته نماند از اقامت سیدحسن نصرالله در قم چند ماهی نگذشته بود که طبق معمول، بحران‌های سیاسی لبنان دوباره آغاز شدند. مسئولان حزب‌‌الله به تهران و قم آمدند و خواهان بازگرداندن سیدحسن نصرالله به بیروت شدند. او در ابتدای امر با بازگشت مخالفت کرد و هنگامی که شهید سید عباس موسوی از بازگرداندن نصرالله ناامید شد، به «سید» گفت به این شرط اجازه می‌دهم در قم بمانید که موضوع روابط حزب‌‌الله با جمهوری اسلامی ایران را اداره کنید. آقای نصرالله به اهمیت و حساسیت این پرونده آگاهی کامل داشت، اما جز اینکه پیگیری این پرونده را بپذیرد، چاره‌ی دیگری نداشت و لذا این دستور را برخلاف میل باطنی خود پذیرفت. پس از عهده‌دار شدن این مسئولیت، ایشان بیشتر وقت خود را در تهران می‌گذراند و روابط حزب‌‌الله را پیگیری می‌کرد. او مرتباً به تهران می‏رفت تا مأموریت جدید خود را ادامه دهد. در روزهای آخر اقامتش در قم، مشاغل او آن‌قدر زیاد شدند که از درس باز می‎ماند. برای او فرق نمی‏کرد که در قم زندگی می‎کند یا در لبنان. به هر حال پس از گذشت حدود دو سال اقامت در قم و درگیری‌های کاری و مشغله‌ی فراوانی که حزب برایش ایجاد کرده بود اما ایشان همچنان مصمم به ادامه‌ی تحصیلات خویش بود تا اینکه با فشار حزب و توصیه‌ی مقام معظم رهبری ایشان تصمیم گرفت به لبنان بازگردد.

آقای محتشمی‌پور در خصوص نحوه‌ی بازگشت سیدحسن می‌گوید:

«تصور می‎کنم که دو سال بیشتر طول نکشید که شورای مرکزی حزب، ایشان را به بیروت فراخواند. در آن موقع من وزیر کشور جمهوری اسلامی بودم. آقای سید عباس موسوی به ایران آمد و با من ملاقات کرد و گفت: «شما به ما کمک کنید تا سیدحسن نصرالله به لبنان برگردد، زیرا به‌شدت به او احتیاج داریم». بنده به شهید سیدعباس گفتم اجازه دهد ایشان مدت بیشتری در قم باشند و حیف است که سیدحسن نصرالله با استعدادی که دارد به لبنان برگردد و او می‎تواند دو یا سه سال دیگر، اما با تفاوت و امتیازات بیشتری برگردد. در دو یا سه مرحله آقای سیدعباس موسوی به ایران آمد و اصرار داشت که نصرالله برگردد. در مرحله‌ی دوم یا سوم بود که ایشان گفت: «اگر سیدحسن نصرالله نیاید، ما نمی‎توانیم نیروهایمان را اداره کنیم و تنها کسی که قدرت جذب این نیروها و مدیریت نظامی و رهبری آنها را دارد، سیدحسن است». پیشنهاد ایشان این بود که سیدحسن بیاید و فرماندهی نظامی حزب‌الله در سراسر لبنان را به عهده گیرد. آقای سیدعباس موسوی چون می‏دانست که سیدحسن گوش به حرف او نمی‏دهد و تنها یک نفر است که اگر دستور دهد، سیدحسن می‏‎پذیرد و او مقام معظم رهبری است، خدمت ایشان رسید و این موضوع را مطرح کرد که حزب‌الله شدیداً به وجود سیدحسن نصرالله احتیاج دارد و ایشان را قانع کرد که از وی بخواهند به لبنان برگردد و سید سرانجام به لبنان برگشت».
بازگشت ایشان به بیروت باعث شد که بار دیگر از ادامه‌ی تحصیل علوم دینی محروم شود و باز هم سیدحسن نتوانست از فرصت پیش آمده استفاده کند و دروس را به اتمام برساند و امروز هم تأکید می‌کند که بزرگ‌ترین آرزویش این است که برادران حزبی‌اش کار را سبک کنند و او را از «دبیر کل حزب‌الله» معاف کنند تا به طلبگی خود برگردد.
بازگشت ایشان، در پی تشدید بحران در روابط حزب‌الله و جنبش امل و بروز درگیری‌های پراکنده در مناطق اقلیم التفاح در جنوب لبنان بود. پس از مراجعت به بیروت، ضمن اینکه عضویت خود را در شورای رهبری حفظ کرد، مسئولیت‌های دیگری نیز بر عهده‌ی او گذاشته شد. هنگامی که سیدعباس موسوی به دبیرکلی حزب‌الله انتخاب شد، شیخ نعیم قاسم را به عنوان معاون خود برگزیده و سیدحسن نصرالله به مسئولیت‌های خود در شورای مرکزی حزب‌الله ادامه داد.

مرکز اسناد انقلاب اسلامی
راشد جعفرپور

کریمی که جهان پاینده دارد               تواند حجتی را زنده دارد

 

دانلود پروژه و کارآموزی و کارافرینی

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها