پاسخ به:تايپك شيعه شناسي
چهارشنبه 15 شهریور 1391 2:14 AM
|
محمد باقر سبزواري، معروف به محقق سبزواري، در سال 1017 ق. در قريه نامن سبزوار به دنيا آمد. وي فرزند محمد مؤمن خراساني است كه پس از وفات پدر به اصفهان آمد و در آنجا سكني گزيد. محقق سبزواري در اندك زماني سرآمد عالمان عصر خود شد و به درخواست شاه عباس دوم سمت امامت جمعه و جماعت و منصب شيخالاسلامي را پذيرفت. از اين زمان اولاد و اعقاب او به شيخ الاسلام مشهور شدند. محقق سبزوارى نزد شاه عباس دوم و وزير عالم او خليفه سلطان بسيار عزيز و محترم بود. خليفه سلطان او را بسيار دوست مى داشت و وى را بر نزديكان خويش مقدم مى داشت به گونه اى كه تدريس در مدرسه ملاعبدالله شوشترى از طرف وى به محقق سبزوارى واگذارشد. اين عالم جليل القدر پس از يك عمر تلاش و مجاهدت علمى در سن هفتاد و سهسالگى، در هشتم ربيع الاول سال 1090هـ. ق. در اصفهان ديده از جهان فروبست. سبزواري از زواياي مختلف به جامعه، هستي و انسان مينگريست، هر چند هيچ گاه بحث مستقلي درباب اصالت جامعه ارائه نداد؛ اما مي توان از طريق تحليل محتوا ديدگاه وي را به جامعه و انسان تصوير نمود. سبزواري براي جامعه و تاريخ اصالت و هويت حقيقي قائل است و ماهيت تاريخ را نه صرفاً مادي و نه صرفاً معنوي بلكه طبيعت آن را مزدوج (نه جبر و نه تفويض بلكه امر بين الامرين)تلقي ميكند. به عبارت ديگر، به هويت و اصالت فرد و جامعه هر دو اعتقاد دارد و اراده انسان را در طول اراده الهي مطرح ميكند بنابراين اعتقاد وي به اراده الهي به معناي نفي اراده انسان نيست، بلكه قرار دادن اراده انسان در طول اراده خداوند را از سخنان وي ميتوان استنباط كرد. او در روضة الانوار جبر را به طور كلي انكار كرده و اراده انسان را نيز با توجه به مشيت الهي در نظر ميگيرد، يعني به اصالت فرد بدون اصالت جامعه اعتقادي ندارد. محقق سبزواري در روضة الانوار سنتهايي را براي جامعه ذكر ميكند، از جمله سنت ظهور و سقوط تمدنها و زوال دولتها و سنت امهال (مهلت دادن تمدنها ودولتها)كه بيان اين سنتها و قوانين در جامعه نشان دهندة اعتقاد او به اصالت حقيقي جامعه و تاريخ است. همچنين بيان هدايت انسان توسط انبيا و لزوم امر به معروف و نهي از منكر و نيز اعتقاد به معاد و انتخاب راه بهشت يا دوزخ توسط انسان، در مطالب سبزواري، نشان دهندة اين نظرگاه در اوست كه انسان اختيار دارد كه افعال خود را به سوي درست يا نادرست سوق دهد و در راه صحت اعمال خود مختار است. سبزواري حركت تاريخ، نحوه پيدايش و از بين رفتن دولت را مورد مطالعه قرار ميدهد. از نظر او، تحول دولتها و چگونگي ايجاد آنها با چگونگي حركت تاريخ دو مقوله جدانشدني است. به عبارتي، گردش ايام با ايجاد و انحطاط امتها ارتباط دارد و ممكن است امتي در زمان حياتش به نوعي به سعادت هم برسد، ولي همان طوري كه دوام دولتها گردش مينمايد سعد و نحس نيز در ميان آنها در حال گردش است. سبزواري عامل و مبادي حصول يك دولت را \"اتفاق\" ذكر ميكند و با اين عامل چگونگي ايجاد يك دولت را تشريح ميكند. سپس به شرايط و عواملي كه به اتفاق و وحدت بين افراد در ايجاد يك دولت لطمه زده و منجر به سقوط آن ميگردد اشاره نموده است. وي در اين باره مي نويسد: \"اكثر دولتها، مادام كه صاحبان آن با عزيمتهاي ثابت بودهاند و شرايط اتفاق مرعي ميداشتهاند و سيرت عدل شعار خود ميساختهاند و هركس را بر اندازه خود ميداشتهاند و راضي به حدود و حقوق خود ميگردانيده و تعدي وتنازع و جور و تخاصم در ميان ايشان مفقود بوده، دولت ايشان را قوامي و مُلك ايشان را انتظامي بوده و روز به روز اعلام دولت ايشان در تزايد و ارتفاع بود. اين انديشمند مسلمان از ميان رفتن اتفاق بين مردمان كهن با عادات قديم و روي كار آمدن نسل جديدي كه فاقد اتفاق و عادت گذشتهاند را عامل اضمحلال يك دولت معرفي ميكند كه در نهايت اين ضعف داخلي به واسطه يك تهاجم خارجي به سقوط نهايي آن منجر ميشود. وي در اين باره چنين اظهار نظر مي کند: \"سبب وقوف و انحطاط دولتها آن بوده كه رغبت آن قوم به مال و جاه بسيار شده و مردم ضعيف العقول نيز به آن رغبت نمودهاند و با ايشان مخالط شده و سيره ايشان به ديگران سرايت كرده، تا آنكه سيرتهاي اول گذاشتهاند، و به جمع اموال و كثرت متعه و نفايس تحف و در غايت مشغول شده... پس اگر در اين اثنا خصمي قاهر قصد ايشان كند به آساني استيصال جماعت او را ميسّر گردد. والّا كثرت اموال و ارتقاي مناصب، ايشان را بر تجبر و تكبر و غرور دارد. و از آن منازعات و خصومات تولد كند. و به مهتر و اضرار يكديگر مشغول شوند و ايشان را ضعف و سستي تمام عارض شود. و همچنان كه در مبادي دولت، هر كه با پادشاه مخاصمت مينمود بر وجهه اسهل مغلوب ميشد، در اين حال كه زمان انحطاط است، قضيّه منعكس گردد. و لهذا حكما گفتهاند كه تدبير حفظ دولت به دو چيز است: يكي تأليف اولياء و ديگر تنازع اعدا\" سبزواري با اعتقاد به مفهوم \"الناس علي دين ملوكهم\"، بر اين باور است كه پادشاه و دستگاه حاكمه اگر به رفاه، تجمل، ظلم و ناعدالتي و به طور جامع به رذايل يا فضايل اخلاقي روي آورند طبعاً افراد جامعه نيز به همان سو رو آورده و اين گونه جامعه به سوي خير و سعادت يا شر منتهي خواهد شد. سبزواري به نقش عوامل مابعد الطبيعه و متافيزيك، وحي و نصرت الهي و امدادهاي غيبي در حركت تاريخ معتقد بوده و در قسمتهايي از روضة الانوار اشاراتي به آن كرده است و مينويسد: \"حفظ دولت و پادشاهي بر سه چيز است. سپس آن را به سه دسته تقسيم ميكند: 1. عوامل باطني در حفظ دولت؛ 2. عوامل ظاهري در حفظ دولت؛ 3. عواملي كه در ظاهر و باطن در حفظ يك دولت مؤثرند. \"سبزواري دولت ها را در دو گروه طبقه بندي مي کند: 1ـ سلطنت فاضله و 2 ـ سلطنت ناقصه. وي در مورد سلطنت فاضله مي نويسد: \"که بناي سير و اطوار ملک بر قواعد عقل و مناهج شرع بوده، از سلوک منهج توسط و اعتدال که موافق ميزان عدل است، قدم بيرون نگذارد. و غرض از آن تکميل نفس خود و ديگران باشد پادشاهي که بر منهج اول باشد، تمسک به عدالت کند و رعايا را به جاي دوستان و اصدقا دارد و بلد را از خيرات عامه مملو سازد و عنان شهوات خود را به دست عقل دهد و مالک خود باشد و مراد به خيرات عامه امن بود و سکون و آرام و مودت و دوستي با يکديگر و عدل و عفاف و لطف و احسان و وفا و امثال آن. \"جالب توجه اينکه محقق سبزواري در خصوص آنچه اکنون سياست خارجي ناميده مي شود اظهار نظر نموده است وي در اين زمينه معتقد بود: \"اصل آن است که تا ممکن و مقدور شود دشمن انگيزي نکني. \" و نيز در مورد صفات سفير و نمايند سياسي مي نويسد: \"مرد عاقل، دانا، فصيح، سخندان، حاضرجواب، شجاع، حميده خصال، قاعده دان، عارف رسوم و قواعد مجالس ملوک باشد و سفر بسيار کرده باشد و از دانش بهره يافته باشد و پيش بين و عاقبت انديش و قد و قامت و منظر نيکو داشته باشد و اگر مردي پير و عالم باشد نيکو باشد و نرمي و درشتي در موضع خود به کار برد. \"از نظر سبزواري نمايندگان سياسي، در اصل، به دنبال اهداف و منافع ملي هستند و نه آنچه در ظاهر وانمود مي کنند. در اين باره مي نويسد: \" و ببايد دانست که پادشاهان که به يکديگر رسول مي فرستند، نه مقصود همان باشد که در نامه و پيغام مذکور مي شود، بلکه غرض افتاده که به قدر امکان برتمامي حالات آن پادشاه و ملک او اطلاع حاصل شود. و بداند که لشکر آن پادشاه و آلت و عدت او به چه اندازه و کيفيت است و در خوان و مجلس چگونه است و ترتيب درگاه و بارگاه و نشست و برخواست و چوگان و شکار و خلق و سيرت و بخشش و کوشش و ديدار و کردار چگونه است؟ ظالم است يا عادل؟ پير است يا جوان؟ ولايتش آباد است يا خراب؟ لشکر از او خشنودند يا نه؟ لشکر او همه بر دين اويند يا نه؟ سيرت او محمود با سپاه و رعيت است يا نه؟ لشکرش توانگرند يا درويش؟ بخيل است يا سخي؟ در کار بيدار و هوشيار است يا غافل؟ وزيرش صاحب عقل و کفايت و ديانت و حسن سيرت است يا نه؟... \"
نويسنده: محمدرضا - احمدوند |
کریمی که جهان پاینده دارد تواند حجتی را زنده دارد
دانلود پروژه و کارآموزی و کارافرینی