0

تايپك شيعه شناسي

 
mohamadaminsh
mohamadaminsh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1389 
تعداد پست ها : 25772
محل سکونت : خوزستان

پاسخ به:تايپك شيعه شناسي
چهارشنبه 15 شهریور 1391  1:49 AM



آيت الله بهجت ، معلم عارفان

آيت الله بهجت يكي از اولياي الهي و از حلقه ماموران ولي الله اعظم(عج) بود كه در دوره خود مسئوليت بزرگي داشت. مدتي افتخار شاگردي ايشان نصيب نگارنده شد، هرچند كه مانند بسياري از كودكان ابتدايي از الفباي علم را نمي دانند، ولي به درس بزرگان مي روند، كمتر بهره اي برده شد؛ زيرا هركسي به قدر استطاعت از نور خورشيد بهره مي گيرد و هر كسي به سعه صدر خويش، جمال خورشيد و تاب آفتاب را برمي تابد. بنابراين، آنچه در اينجا گزارش مي شود تنها از نگاه كودكي است كه مشق عشق نكرده است و از علم و معرفت تنها اقل قليل را بهره خود مي داند و همواره «رب زدني علما» بر زبان جاري مي سازد.

مقام معلمي آيت الله

شبي آيت الله بهجت را در خواب ديدم. ايشان در نزدم بزرگ بود و براي تمجيد ايشان همواره عنوان عارف در ذهنم خطور مي كرد، به ويژه كه كتب چندي درباره عرفان ايشان نوشته شده و به چاپ رسيده بود. من كه از سال 61 با ايشان آشنا شده بودم و به خاطر دو چيز يكي حضور در مدرسه خان (مدرسه آيت الله بروجردي) و ديگري وجود شهيد ابوالحسن كريمي دادستان شهيد استان گيلان و مبارز زندان رفته و شكنجه شده دوره طاغوت و هم حجره اي خودمان، با مسجد فاطميه و نماز آيت الله بهجت كمي آشنايي داشتم، ايشان را به همين عنوان مي شناختم و او را از باقيماندگان حلقه درسي استاد كل آيت الله قاضي مي دانستم كه خليفه گري به ايشان انتقال يافته است.
اما آن شب در خواب وقتي اين عنوان به ذهنم خطور كرد و آن را به كار بردم و گفتم: ايشان عارفي بزرگ هستند، ندايي را شنيدم كه مي گفت: نه! ايشان معلم هستند. تعبير عارف درباره چنين شخصيتي، تعبيري نارساست. ايشان معلم هستند و اين آيه را خواند: و علم آدم الاسماء كلها؛ خداوند همه اسماي الهي را به او آموخت. پس نگوييد عارف بلكه بگوييد معلم.
من با تكرار اين نام از خواب برخاستم. پس از درس در خدمت ايشان بوديم و با گروهي به طرف منزلشان مي رفتيم. جلوتر رفته و به خود جسارت دادم و گفتم: خواب ديدم كه گفتند به شما عارف نگويم بلكه معلم بگويم. آيا اين عنوان از باب «و علم آدم الاسماء كلها (بقره، آيه 31) است. ايشان نگاهي به من كرد و به راه خويش ادامه داد. به گمانم سكوت كرد.

خانه اي براي آيت الله بهجت

مدتي در برخي از احوالات آقاي بهجت تشكيك مي كردم. به هر حال، از خصوصيات ما اين است كه هيچ كس را به طور مطلق نمي پذيريم و از مريد و مرادبازي گريزان هستيم. شبي در خواب ديدم كه براي آيت الله بهجت از سوي حضرت امام زمان(عج) خانه اي تهيه شده است. اين خانه دو طبقه در ادامه همين كوچه و گذر ايشان بود. به نظرم در سمت راست كوچه بود، در حالي كه پيشتر خانه اش در سمت چپ و يك خانه يك طبقه بود. در خواب، خانه اي را به من نشان دادند كه رو به روي خانه آيت الله بهجت بود. همسر آيت الله پيش آمد و گفت: اين منزل صاحب الزمان(عج) است و ايشان در اينجا ساكن هستند. هركس كه بخواهد ايشان را ببيند بايد با آقاي بهجت تماس بگيرد.
خانه ها دو طبقه بودند و شباهتي به خانه آقاي بهجت و كوچه تنگ ايشان نداشت. سپس شنيدم كه گفتند: آقا! براي ايراني ايراني است و براي هندي هندي و براي عرب عرب هستند. براي اينكه هر كسي با چهره اي كه مي شناسد با او روبه رو مي گردد تا وحشت و هراس نكند و يا حضرت براي ديگران شناخته نشود.
از خواب برخاستم و دانستم كه ايشان مورد عنايت حضرت(عج) است. ايشان هنوز در همان خانه خودش زندگي مي كرد. دو سالي گذشت. شنيدم به خاطر طرح گسترش حرم حضرت معصومه(س) خانه ايشان نيز در طرح قرار گرفته و مي بايست به جاي ديگر منتقل شود.
مدتي طول كشيد. يكي از دوستان در كنار دفتر تبليغات و موسسه در راه حق خانه اي را به من نشان داد كه در حال بازسازي و آماده سازي بود. گفت: اين را براي آيت الله بهجت آماده مي كنند. مدتي گذشت ولي خبري از انتقال ايشان نشد. برخي گفتند كه ظاهرا ايشان راضي نيست و براي خود علل و توجيهاتي دارد. من گفتم: ايشان به اين جا منتقل خواهد شد، چون از سوي كسي براي ايشان درنظر گرفته شده و شكي در اين ندارم. مدتي نگذشت كه ايشان به اين خانه منتقل شد.

سلام و سكوت بر جاهلان

مدتي پس از پايان درس، بايد از همان گذر ايشان مي رفتم تا به سر كارم برسم. از اين رو هرگاه تأخير مي كردم مي بايست پشت سر ايشان مي رفتم تا حق استادي را به جا آورم. من زياد دوست نداشتم كه دنبال استادان بروم و بدوم يا پرسشي را مطرح كنم. از اين رو سعي مي كردم كه با فاصله اي در پس ايشان باشم بي آنكه كوچه را ببندم و راه را بر كسي بند آورم. البته گاهي براي گوش دادن به پاسخ ها كمي جلوتر مي رفتم تا ببينم كه مردم چه مي پرسند و آيت الله چه پاسخي مي دهد.
هنگام عبور از گذر كه خيلي تنگ بود و يك ماشين به سختي از آن عبور مي كرد، گروه شاگردان همراه ايشان مي شدند و در كنار آن عده اي كه پرسشي داشتند و حتي برخي از اهل دفتر كه براي گرفتن پاسخ استفتائات مستقيم به سراغ ايشان مي آمدند تا بپرسند و به پرسش كنندگان برسانند.
البته هرگاه ماشيني عبور مي كرد و يا موتورسوار يا دوچرخه سواري مي گذشت راه را باز مي كردند؛ هر چند كه زنان كناره مي گرفتند يا برخي از دوچرخه سواران هم پايين مي آمدند و عرض ادبي و سلامي مي كردند.
روزي همراه ايشان بودم كه يك آخوندي جلوي آيت الله را گرفت و شروع به توهين و دشنام و جسارت كرد. گفت كه شما مريد و مرادبازي درآورده ايد و راه را بر مرد و زن بسته ايد و چنين و چنان...
ما همه به روحاني كه سن و سالي داشت همين طوري مي نگريستيم و آيت الله هم سر فرود آورده و گوش مي داد. آن مرد دقايقي جسارت كرد و سپس آيت الله بي آنكه جواب و پاسخي دهد سرش را پايين انداخت و ذكرگويان به راه خود ادامه داد. آنجا اين آيه در ذهنم آمد كه خداوند مي فرمايد: و عبادالرحمان الذين يمشون علي الارض هونا و اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما» گفت: بندگان خداي رحمان در زمين نرم مي روند و هنگامي كه جاهلان و بي خردان، ايشان را مخاطب خود مي سازند، مي گويند: «سلام. (فرقان، آيه 63)
البته بارها چنين حركاتي نسبت به ايشان و ديگران ديده شده است. مثلا روزي در حرم حضرت معصومه(س) جواني پيش آمد و آب دهان به صورت آن ولي الله انداخت كه با اعتراض برخي از همراهان مواجه شد ولي آيت الله بي هيچ واكنشي گذشت. آيت الله حسن زاده نيز هرازگاهي با مزاحماني از اين دست روبه رو بود و امام خميني(ره) نيز چه زجرها از اين نوع جاهلان كشيد كه معروف و مشهور است.

دستوري براي سير و سلوك

كساني كه ايشان را ديده اند و مي شناسند مي دانند كه آيت الله بهجت كتوم بود و هيچ سري را فاش نمي ساخت و راز سير و سلوك خويش را نمي گفت. ولي اگر خوب به زندگي و سنت و سيره عملي او مراجعه كنيد مي توانيد بفهميد كه ايشان نيز نه تنها كتوم نبود بلكه دستورهاي اجرايي براي سير و سلوك بيان مي كرد. از جمله چيزي كه خودم از ايشان پرسيدم و پاسخ و دستور عملي شنيدم.
روزي پس از درس از ايشان پرسيدم كه براي سير و سلوك چه بايد كرد، ايشان پاسخ داد: اينكه ايمان به خدا داشته و به تمام توضيح المسايل از اول تا آخر آن عمل شود.
هر چند كه ايشان به برخي ها روش ساده تري را مي گفت ولي اگر پرسشگر طلبه و روحاني بود دستور كمي سخت تر بود. به عموم مردمي كه دستور سير و سلوك مي خواستند مي گفت: عمل به واجبات و ترك محرمات؛ ولي به طلاب مي گفت: عمل به توضيح المسائل؛ چون در توضيح المسايل و رسائل عملي افزون بر واجبات و محرمات، مكروهات و مستحبات نيز بيان شده است كه بر طلبه است تا به آن نيز عمل كند تا مقامات را دريابد.
اين دسته از معلمان انسانيت و بشريت برخلاف عارفان، حقيقت معرفت و مقامات را در عبوديتي مي دانستند كه در شريعت بيان شده است. به نظر ايشان شريعت تنها راه واقعي و صراط مستقيم وصول به حقيقت است. فاعبد ربك حتي ياتيك اليقين؛ براي دست يابي به حق اليقين مي بايست عبادت شرعي كرد. (حجر، آيه 99) البته براي بيشتر مردم اين يقين پس از مرگ حاصل مي شود كه كشف الغطا صورت مي گيرد. (ق، آيه 22) اما براي عبادالرحمان و ربانيون (آل عمران، آيه 79) اين كشف الغطاء در همين دنيا با مرگ اختياري و قيامت كبراي ايشان حاصل مي شود.

خواندن پنجاه آيه با صوت در شبانه روز

روزي با حضرت آيت الله از درس به سمت خانه ايشان مي رفتيم. جواني تبريزي پيش آمد و گفت: حضرت آيت الله من گرفتار جنيان هستم و آرامش از زندگي ام رخت بسته است. بفرماييد چه كنم؟
آيت الله گفت: هر روز پنجاه آيه را در خانه با صداي بلند بخوان. خواندن آيات با صداي بلند جنيان شيطاني را از شما دور مي كند.

سكوت و ذكر به دوام در درس

كساني كه به درس ايشان رفته باشند مي دانند كه ايشان گاه سكوت چند دقيقه اي تا ده دقيقه در درس هايش داشت. برخي به مزاح مي گفتند: مطلب را فراموش كرده يا دارد مرور مي كند. اما ايشان در اين دقايق چنان در خود فرو مي رفت كه مجلس نيز به سكوت و تماشاي ايشان مي گذشت. ايشان هرگز در درس از ذكر الهي باز نمي ايستاد.
برخي مي گفتند: آقا باز هم رفته است. مدتي طول مي كشيد تا دوباره باز مي گشت و مطلب را از همان جا كه باز ايستاده بود ادامه مي داد. ميان عاشق و معشوق رمزي است، چه داند آن كه اشتر مي چراند.

منبع :روزنامه کیهان
خليل منصوري

کریمی که جهان پاینده دارد               تواند حجتی را زنده دارد

 

دانلود پروژه و کارآموزی و کارافرینی

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها