حکومت شاه طهماسب ، سلطنتی آرام و بی دغدغه
پنج شنبه 9 شهریور 1391 1:01 AM
شاه طهماسب پس از انعقاد پیمان صلح، تقریبا" تا اواخر مدت فرمانروایى خویش دیگر با هیچ خطر و تهدید عمدهاى در خارج و داخل روبهرو نشد. فرمانروایى وى پنجاه و دو سال به طول انجامید. شاه صفوى با وجود توفیقى که در دفع تاخت و تاز ازبک عثمانى عایدش شد، روى هم رفته، بخش عمده آن بى حاصل و تقریبا" خالى از افتخار بود. دامنه هیجان آورى که در نیمه اول این مدت، براى او تا حدى موجب شهرت و آبرو شد، در نیمه آخرش با استرداد شاهزاده پناهنده عثمانى به ترکان لطف و تأثیر آن تا حدى از میان رفت. هر چند رفتار جوانمردانه او با همایون پادشاه تیمورى تبار هند که پس از پدرش ظهیرالدین بابر - هم پیمان سابق شاه اسماعیل اول در جنگ ازبکان - به تخت سلطنت نشست و به سبب شورش سردار افغانى خود شیر خان لودى که بر وى شوریده بود، به درگاه طهماسب پناه آورد در 951 ق / 1544 م، تا حدى توانست خاطره آن شیوه ناجوانمردانه در استرداد شاهزاده عثمانى را از خاطره ها بزداید. همایون شاه، هر چند در آغاز چندان به گرمىپذیرفته نشد، سرانجام بعد از یک سال اقامت در ایران به دستور شاه و با کمک یک دسته از سپاه قزلباش به هند بازگشت و موفق شد مدعى تاج و تخت خود را برکنار و سلطنت را اعاده کند. در پى این ماجرا، قندهار به ایران تعلق گرفت و رابطه دوستى بین صفویه و تیموریان هند که از عهد شاه اسماعیل آغاز شده بود، بیش از پیش استحکام یافت و حتى نتایج هنرى و ادبى قابل ملاحظهاى هم به بار آورد.
شاه طهماسب در زمینه ترویج مذهب شیعه مساعى پدر را دنبال کرد. در همین راستا بود که وى محقق کرکى، شیخ على جبل عاملى را «نایب امام» خواند و ضرورت اجراى احکام شرعى او را به همین عنوان بر همه حکام و عمال الزام نمود. شاه طهماسب، تمام اکابر و امیران درگاه و حکام و سایر ارکان دولت را در جمیع امور الزام به اطاعت شیخ على کرکى مجتهد معروف عصر کرد. حضور شیخ کرکى در لشکرکشیهاى شاه، نه تنها به جهت مشورت با پادشاه در مواقعى که اخذ تصمیم مستلزم رجوع به فتواى شرع مىشد، بوده است، بلکه در عین حال متضمن توهم جلب برکت و عنایت الهى بوده است. خود او هم که سالها به شراب و بنگ و سایر انوع لهو و لعب عادت داشت به اقتضاى این حکم از تمامىمناهى توبه کرد «950 ق / 1543 م» و در کار امر به معروف و نهى از منکر نیز گه گاه خشونت نشان داد. با آن که بیشتر اوقاتش در حرمسرا و در صحبت با زنان مصروف مىشد، در امر طهارت و غسل وسواس فوقالعاده به خرج مىداد. در رعایت فتاوى و مراعات خاطر علما هم افراط مىکرد و گاه توجه فوقالعادهاى که به برخى از آنها اظهار مىکرد، موجب بروز حسادت و کدورتهاى طولانى و ناروا در بین آنها مىگشت. اوقات فراغتش را صرف خطاطى، نقاشى و شاعرى مىکرد و دراین سه هنر، قریحهاى متوسط داشت. یکچند هم چنان علاقه جنون آمیزى به خر سوارى نشان داد که این کار، نزد سایر بزرگان نیز رواج فوق العاده یافت؛ بعد از وى نیز، تنها فقها به خاطر مفهوم رمزى که در آن بود، همچنان آن را ادامه دادند.
در فرصت جویى از ارتباط با دشمنان اروپایى بر ضد عثمانى قدرت تشخیص شاه اسماعیل و دور اندیشى اوزون حسن را نداشت. در حالى که سواحل خلیج فارس معروض دست اندازى پرتغالیها بود، شریعت پناهى و تظاهر به دیندارى او مانع از استفاده درست او از مخالفان آنها شد. اهمیت ایجاد و روابط بازرگانى با دولتهاى اروپایى را هم که در عین حال متضمن دست یابى به بعضى امتیازات نسبت به دولت متخاصم و متجاوز عثمانى مىشد، درک نکرد. گزارش سفر آنتونى جنکینسون انگلیسى که از جانب ملکه الیزابت و فرمانرواى مسکو به دربار قزوین آمد، این بى خبرى او را از اوضاع عصر نشان مىدهد. پادشاه قزلباش که این نماینده پادشاهان مسیحى را به حضور پذیرفت و اعتنایى هم به پیشنهادهاى او نشان نداد، هنگام خروج او از دولتخانه، فرمان داد تا هر جا را که او قدم گذاشته و «آلوده» کرده بود، طاهر نمایند! با این حال پادشاه قزلباش فرصت طلبى ماکیاولى خود را در برخى از مواقع به خاطر شریعت پرورى خویش مىتوانست از یاد ببرد یا نادیده بگیرد.