اوضاع حکومت و سپاه در عهد شاه سلطان حسین
پنج شنبه 9 شهریور 1391 12:59 AM
در نواحى سر حدى و دور دست، دولت نفوذى نداشت. حکام محلى هم براى جبران مبلغى که مستمراً براى حفظ منصب خود به وزرا و درباریان مىپرداختند، از هر گونه اجحاف و ایمان زور و اخاذى از مردم دریغ نمىکردند؛ از این رو، شورش در این مناطق، هم عادى بود و هم گوش شنوایى به دولتخانه صفوى براى آگاهى و اطلاع از آن مظالم وجود نداشت؛ حتى غالباً شورشهایى که ناشى از اوضاع برآمده از ظلم و تعدى حکام محلى این نواحى را دستخوش طغیان و ناامنى مىساخت، به دستور دولت توسط همان حکام جابر فرو مىنشست یا در بهترین حالت، حاکم ولایت مجاور مأمور سرکوب و تأمین «نظم» و «امنیت» مىشد. آنان نیز هیچ وسیلهاى جز خشونت براى رفع این شورشها و برطرف کردن اسباب ناخرسندیها نمىشناختند. سپاه شاه، که سالها بى کار، بى نظم، بى تمرین و فاقد امیران لایق بود، از عهده هیچ کارى جز آزار و اذیت مردم بى دفاع و زورگویى و اجحاف بر نمىآمد؛ البته انتظارى بیش از آن هم از سپاه دولت صفوى نمىرفت؛ چه بسیارى از مقامات بلند پایه سپاه، توسط شخصیتهاى فرومایهاى اشغال شده بود که نه بر اساس لیاقت و کاردانى شان بلکه با خرید منصب و پرداخت رشوه و یا چاکر منشى و اظهار «وفا دارى» بى چون و چرا به شاه و خواجه سرایان به دست آورده بودند. این دسته از فرماندهان، نمىتوانستد زیر مجموعه تحت الامر خود را از دریافت رشوه و باج خواهى جلو گیرند که هیچ، در غارت مردمان منافع مشترک هم داشتند. از این رو، نیروى نظامى و انتظامى از استقرار امنیت و برخورد با راهزنان و دزدان و جنایتکاران که نیازمند صرف هزینه و وظیفه شناسى و قبول خطر بود، به کلى ناتوان مىماند و تنها در اقداماتى که نتیجه مادى ملموس داشت و منجر به غارت رعیت مىشد «خطر» مىکرد.