شاه سلیمان در فکر راحت طلبی و آرامش
پنج شنبه 9 شهریور 1391 12:56 AM
به امور مملکت که تقریباً زمام آن در دست وزیرش بود، به کلى بى اعتنایى مىکرد. غیر از وى، خواجه سرایانش، کارگزاران واقعى او محسوب مىشدند. از مُلک و دولت چیزى بیش از آسایش خود و امکان ادامه عیشهاى بى بنیاد طلب نمىکرد. وقتى درباریانش به وى خاطر نشان ساختند که هر گاه سپاه عثمانى به ایران هجوم آورد، تمام قلمرو او از دست خواهد رفت؛ گفته بود: که اگر تنها اصفهان باقى بماند برایش کفایت مىکند! همچنین وقتى به شاه توضیح دادند که اتحاد با اروپا بر ضد عثمانى، بغداد و کربلا را متعلق به ایران خواهد ساخت، جواب داد که ترجیح مىدهد مناسبات دوستانهاش را با عثمانیها همچنان حفظ کند و خود را درگیر جنگ و لشکرکشى ننماید. اگر چه این رأى شاه، ناشى از راحت طلبى و بى مسوؤلیتى او بود، در واقع، نظر اغلب سردارانش هم محسوب مىشد، چرا که ارتش صفوى در آن ایام چنان بى انضباط، راحت طلب، و فاقد روحیه جنگى بود که نمىتوانست با هیچ کشورى هم پیمان یا با هیچ ارتشى وارد جنگ شود و تنها به درد سرکوب مردم و باج ستانى و جنایت مىخورد.
شاه سلیمان با این تن آسایى و آسایش طلبى، هر روز، بیش از پیش در لذت و فراغت زندگى حرم خانه غرق مىشد و هر لحظه فاصلهاش را با نظارت در امور بیشتر مىکرد. آن گونه که شاردن، شاید با قدرى مبالغه مىگوید، مىگسارى تقریباً تنها کارى بود که هیچ کس در آن باب به اندازه او توانایى نداشت. با این همه هر فرمانى را که در حال مستى صادر مىکرد، اطرافیانش از ترس عربده جوییهایش بلافاصله به موقع اجرا در مىآوردند؛ خود او نیز وقتى مستى از سرش مىپرید، براى اطمینان از اجراى فرمان، درباریان را مورد بازجویى و پرس و جوى دقیق قرار مىداد؛ وسواس در اجراى فرامین جنایتکارانهاش، تنها دقت نظرى بود که شاه در امور مملکت از خود نشان مىداد? درباریان و مجلسیان را هم به اصرار بسیار به باده گسارى الزام مىکرد و ظاهراً مىپنداشت که با این طرفند، بر اسرار آنها وقوف بیشترى مىیابد. با این حال، به تحریک رؤساى عوام و ملایان، فرمانى مبنى بر تعقیب و آزار یهودیان و ارامنه صادر کرد. عدهاى از بزرگان یهود به علت مقاومت کشته شدند و ارامنه بیشتر با پرداخت هدیه و جزیه از تبعات آن جان به در بردند.