قصد اشرف افغان به بازستانی سرزمین ها سواران از روس و عثمانی
پنج شنبه 9 شهریور 1391 12:52 AM
اشرف به عنوان پادشاه ایران، در صدد برآمد تمام شهرهایى را که ترکان عثمانى و روسها، از این سرزمین گرفته بودند، از آنها باز ستاند، اما توفیقى به دست نیاورد. عثمانى و روسیه هم، در اشغال شهرهاى مورد توافق با مقاومت مردم روبهرو شدند؛ به ویژه در تبریز که سپاه عثمانى با مقاومت مردانه بسیار شدیدى مواجه گردید. خود اشرف هم، چون موفق به جلب پشتیبانى عثمانى نشد، خویشتن را به مبارزه با آنها ناچار دید و بدینگونه یکچند عرصه کشاکش خونین و شدید بین افاغنه، عثمانیها و طوایف محلى شاه سون و قزلباش و همچنین تعداد چریک گرجى و ارمنى ضد عثمانى، واقع شد. چون قواى عثمانى متوجه اصفهان تختگاه ایران شد، چنان وانمود کرد که مىخواهد افغانها را از ایران بیرون کند و سلطان مخلوع را دوباره بر تخت بنشاند. اشرف از بیم این طرفند، شاه سلطان حسین را با عجله در زندان به قتل واداشت. با ترکان هم قرار صلح نهاد و سلطان عثمانى را «خلیفه عالم اسلام» شناخت و تمام اراضى را که در ایران و قفقاز اشغال کرده بود به آنها واگذاشت. بدین گونه سلطنت اشرف افغان، از سوى عثمانى به رسمیت شناخته شد «1141 ق / 1728 م» ، و بدین ترتیب از سوى دو قدرت روس و عثمانى به عنوان فرمانرواى ایران مورد شناسایى واقع گشت. با این حال سلطنت او چهار سال و نیم بیش نکشید و همچنان متزلزل و مواجه با تحریکات و اغتشاشهاى دائمى بود.
در تمام این مدت، مصادره و قتل و اسارت ایرانیان ادامه داشت، و قحطى و گرسنگى بیداد مىکرد. افاغنه در نظر مردم به عنوان عناصرى وحشى، خونخوار، و غارتگر مورد نفرت بودند. آنها و فرمانروایانشان هم، ایرانیان را که به نام رافضى مىخواندند، از همه اقوام مملکت حتى از مجوس، یهود و نصارى نیز پستتر مىشمردند و نسبت به آنها نفرت و خشونت نشان مىدادند. مدعیان و ماجرا جویان هم که خود را از اولاد صفویه مىخواندند از هر گوشه بر مىخاستند و عدهاى را بر ضد افاغنه به شورش وا مىداشتند. در بین این مدعیان، برخى خود را صفى میرزا، اسماعیل میرزا، و برخى دیگر محمود میرزا، پسران شاه سلطان حسین مىخواندند، و با آن که فرزندان شاه به حکم محمود و اشرف کشته شده بودند، قیام این مدعیان بارها موجب تزلزل حکمرانى اشرف یا استفاده مخالفان گشت. این قیامها در گیلان، کرمان، شوشتر، کوههاى بختیارى، مکران، بندر عباس، و بلوچستان، مدتها مشکلات عدیدهاى را براى افغانها به وجود آورد. اما شاه طهماسب دوم، در بحبوحه تمام این اغتشاشها، براى احیاى دولت از دست رفته صفوى کوشش داشت. وى که در آغاز جلوس اشرف، نزدیک بود به وسیله وى اغفال و توقیف یا مقتول شود، چون از آن توطئه جان سالم به در برد، از حوالى تهران به مازندران گریخت. فتحعلى خان سر کرده قاجار اشاقه باش، نیزکه در این ایام به فکر کسب قدرت افتاده بود، بعد از پارهاى سوءظن و تردید به شاه طهماسب پیوست. در حق او خوش خدمتیها کرد و او را به استراباد برد و به شدت تحت تأثیر و نفوذ خود قرار داد. چندى بعد، به تدارک سپاه پرداخت. در رکاب شاه طهماسب که وى را وکیل الدوله - نایب السلطنه - کرده بود با عدهاى بالغ بر سه هزار تن براى تسخیر خراسان از طریق دامغان و بسطام و قوچان، عزیمت کرد.