0

تاریخ ایران- سلسله گورگانیان

 
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

جنبشهای فکر ی مذهبی دورات تیموریان- قسمت دوم
چهارشنبه 8 شهریور 1391  6:53 PM

يكي ديگر از فرقه‌هاي مذهبي – صوفيانه عصر تيموريانه، فرقه «نوربخشيه» است. سيد محمد نوربخش رهبر اين فرقه، در سال 795 در قائن مركز بخش قهستان تولد يافت. پدرش عبدالله از اهالي احساء بحرين بود كه براي سياحت و زيارت مدفن حضرت علي بن موسي‌الرضا(ع) به توس آمده و بعدها در قائن مقيم شده بود. او چنان تيزهوش بود كه در هفت سالگي قرآن را از بر كرد و بسرعت در همه علوم تبحر يافت و مريد خواجه اسحاق ختلاني، شاگرد سيد علي همداني گرديد. مرشد از استعدادهاي وي چنان به شگفت آمد كه او را «نوربخش» لقب داد.


يكي از مميزات نوربخشيه، سياهپوشي بود. آنها اين اشعار سياه را علامت تعزيت شهداي كربلا مي‌شمردند و يا اين رنگ را نماد نور مي‌دانستند. اين رنگ، نوربخشيان را از حروفيان كه لباس سفيد مي‌پوشيدند، جدا مي‌كرد. بعدها پيروان نوربخش، اين شعار را به عمامه سياه بدل كردند. اين امر مبدل به شعار نهضت شدو مايه افزايش هيجان مردم در پيوستن بديشان گرديد. تأثير اين شعار در عامه مردم چندان بود كه دولت وقت، نوربخش را از به كارگيري آن منع كرد. طرفداران اين فرقه تنها گروهي از شيعيان بودند كه در قرن نهم به نوعي قيام متوسل شدند. خواجه اسحاق كه خود درصدد قيام عليه شاهرخ بود، در محمدنوربخش صفاتي را ديد كه به او جرأت داد تا از وي براي تحقق آرزوهايش سود جويد. از اين جهت اصرار زيادي داشت كه علوي بودن او را از طريق مكاشفه صوفيانه موكد سازد تا بتواند به عنوان مهدي، عامه مردم را به دور او جمع كند. همانندي نامش، يعني محمد بن عبدالله، با نام پيغمبر (ص) او را در توجيه اين دعوي كمك مي‌كرد.


جنبش نوربخشيان در سال 826 در كوه تيري از قلاع ختلان آغاز شد. با اينكه او از خروج و اظهار دعوت خود امتناه مي‌ورزيد و مي‌گفت: «حاليا استعداد اين كار چنانكه مي‌بايد نيست و با پادشاهي مثل شاهرخ ميرزا كه بر ايران و توران و هند و عرب و عجم مسلط است، بي‌استعداد تمام مقاومت نمي‌توان نمود»، اما خواجه اسحاق و مريدانش او را به اين كار وادار كردند. قيام سيد محمد نوربخش پيش از آنكه آغاز شود، شكست خورد. نوربخش با گروهي از هوادارانش دستگير شدند و شاهرخ امر به كشتار خواجه اسحاق و مريدان نوربخش داد و خود او را در هرات به زندان انداخت. شاهرخ قبلاً از انتشار دعوت حروفيه به اندازه كافي برآشفته بود و با پديد آمدن اين حركت تازه درصدد برآمد هر دو را ريشه كن سازد. ولي نوربخش به اندازه‌اي مورد علاقه مردم بود كه شاهرخ جرأت كشتن او را به خود نداد، بلكه فرمان داد تا او را به شيراز تبعيد كنند و در آنجا وي را در انتخاب تبعيدگاه جديد آزاد گذاشتند. نوربخش، به گردش در شوشتر، بصره، حله و بغداد پرداخت و عتبات مقدس شيعه را زيارت كرد و پس از آنكه چندي در بلاد مختلف به سر برد به كردستان رفت و عده‌اي را دور خود جمع كرد. چنانكه مدتي سكه و خطبه آن ديار به نام وي بود. شاهرخ مجدداً مضطرب شده، فرمان دستگيري وي را صادر كرد. او در هرات زنجير به پاي، بر روي منبر، از دعوي خود استنكاف كرد و در نتيجه اين اعتراف آزاد شد. سپس به گيلان رفت و پس از مرگ شاهرخ در سال 851 به طرف ري حركت كرد و در آنجا به ترويج طريقه خود مشغول شد تا سرانجام در سال 869 درگذشت. از محمد نوربخش آثاري بر جاي مانده است.


تأثير جنبش سيد محمد نوربخش چنان قوي بود كه طرفدارانش وي را «امام و خليفه همه مسلمانان» لقب دادند. خود نوربخش، نهضت خويش را جامع تصوف و تشيع مي‌دانست و در بيانيه‌اي كه ضمن آن مردم را به طرفداري خود فرا خواند، ذكر كرده بود كه ولايت و نبوت را با هم دارد.


پس از مرگ نوربخش، پسرش قاسم فيض بخش، جانشين وي شد. او در ميان ايران و عراق رفت و آمد مي‌كرد. فيض بخش و ديگر بازماندگان نوربخش، در عهد پادشاهان اواخر عصر تيموري محترم بودند و اين احترام و نفوذ مشايخ سلسله نوربخشيه در عهد صفويه نيز حفظ شد.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها