نزاع طولانی مدعیان تاج و تخت و دوران افول
چهارشنبه 8 شهریور 1391 6:50 PM
در واقع نزاع اولیه بین مدعیان تاج و تخت تیموری، پس از مرگ وی که قریب سی سال به طول انجامیده بود تا آن که در نهایت شاهرخ، بر تمامی قلمرو تیموری چیره شد و دورانی هر چند کوتاه از ثبات و امنیت را به ارمغان آورد. شاهرخ به سن هفتاد و دو سالگی و به سال ۸۵۰ ق / ۱۴۴۶ م درگذشت با مرگ شاهرخ، تنها فرزندش الغ بیگ میرزا در قید حیات بود، که او هم بیشتر یک محقق و عالم ریاضی بود تا یک فرمانروا. از این رو انحطاط خاندان تیموری دوباره آغاز شد که این بار با سرعت بیشتری هم رو به تلاشی و اضمحلال رفت. نزاع بین بازماندگان شاهرخ ده سالی به طول انجامید تا این که ابو سعید، نواده میرانشاه و پسر میرزا سلطان محمد مدتی تفوق یافت، اما دیری نپایید که دوران فرمانروایی او نیز به پایان رسید به طوری که در یک دهه بعد، به دست میرزا یادگار محمد، نواده بایسنقر که به اردوی آق قویونلو پیوسته بود به قتل رسید. به این ترتیب با مرگ ابو سعید، دوران فرمانروایی تیموریان به سر آمد «رجب ۸۷۲ ق / فوریه ۱۴۶۸ م».[۳۴]
در این دوره ، ثبات و آرامش نسبی و رونق اقتصادی که در قلمرو تیموریان ، بخصوص در شرق ایران فراهم شده بود، از میان رفت. منازعات داخلی بیشتر شد و حریفان قدرتمندی همچون ازبکان از شمال و قراقوینلوها و آق قوینلوها از غرب ، حکومت تیموریان را تهدید میکردند. شاهرخ، بر خلاف تیمور، جانشینی برای خود انتخاب نکرد؛ دو فرزندش، بایسنقر و جوکی میرزا در زمان حیات او درگذشته بودند [۳۵][۳۶] و فرزند دیگرش، الغ بیگ، بیشتر اوقات در سمرقند بود و به عنوان مهمان به دربار پدر دعوت میشد و در امور سلطنت دخالتی نداشت [۳۷]. بجز الغ بیگ و فرزندش عبداللطیف، دیگر مدعیان جانشینی عبارت بودند از: ابراهیم سلطانق، پسر دیگر شاهرخ که در زمان پدر حاکم فارس بود؛ علاءالدوله و سلطان محمد، فرزندان بایسنقر. ابتدا سلطان محمد توانست بر دیگر حریفان چیره شود و علاءالدوله را که از حمایت گوهرشادآغا برخوردار و قائم مقام شاهرخ در هرات بود، از این شهر فراری دهد [۳۸].
در این دوره قلمرو تیموری به سه بخش تقسیم گردید: ۱-الغ بیگ و عبداللطیف میرزا در ماوراءالنهر، ۲-ابوالقاسم بابِر در خراسان ۳-سلطان محمد در عراق عجم ، فارس ، کرمان و خوزستان
آذربایجان همچنان در اختیار قراقوینلوها بود. دیری نپایید که کشمکشهای خونینی میان مدعیان حکومت در گرفت. الغ بیگ، پس از دو سال درگیری با پسرش، عبداللطیف، عاقبت در ۸۵۳ به دست او کشته شد؛ عبداللطیف هم سال بعد با توطئهٔ امیرانش به قتل رسید و عبداللّه پسر ابراهیم، فرمانروای ماوراءالنهر شد ولی حکومت وی هم دوامی نداشت و در ۸۵۴ ابوسعید گورکان، نوهٔ میرانشاه ، او را کشت و سرزمین او را گرفت [۳۹][۴۰].
در همین زمان، جهانشاه قراقوینلو با بهرهگیری از درگیری امیرزادگان تیموری، همدان و قزوین را گرفت و سپس برای مقابله با سلطان محمد به اصفهان رفت ، اما پیش از رسیدن به آنجا در جُربادقان (گلپایگان) متوقف شد. با وساطت گوهرشادآغا ـ که به سبب استیلای ابوالقاسم بابر بر خراسان به سلطان محمد پناه آورده بود ـ غائله بدون جنگ خاتمه پذیرفت و حکومت سلطانیه و قزوین و همدان به جهانشاه تعلق گرفت. سلطان محمد نیز پس از توافقی ناپایدار با ابوالقاسم بابر، گرفتار برادر شد و به دستور او در ۸۵۵ به قتل رسید [۴۱] [۴۲][۴۳]. با مرگ سلطان محمد، قلمرو تیموریان کوچکتر شد، جهانشاه، یزد و عراق عجم و فارس را نیز گرفت و ابوالقاسم بابر به حکومت خراسان بسنده کرد [۴۴]. در این مرحله، در خاندان تیموریان، دو مدعی جدید سر بر آوردند: سلطان ابوسعید که با کمک ابوالخیرخان ازبک و حمایت نقشبندیان بر ماوراءالنهر مسلط شد [۴۵] و سلطان حسینِ بایقرا که در مرو حکومت تشکیل داد.
ابوالقاسم بابر، پس از ده سال حکومت ، در ۸۶۱ درگذشت و پسر یازده سالهاش ، میرزا شاه محمود، در هرات جانشین او شد اما با حملهٔ ابراهیم، پسر علاءالدوله، از آنجا گریخت. جهانشاه در ۸۶۲، هرات را فتح کرد و ابراهیم را فراری داد، اما حکومت او در هرات هشت ماه بیشتر دوام نیاورد و با شنیدن خبر شورش فرزندش، حسنعلی قراقوینلو، ناگزیر در ۸۶۳ هرات را به سلطان ابوسعید واگذار کرد و به آذربایجان بازگشت [۴۶] [۴۷] [۴۸].
سلطان ابوسعید در ۸۶۳، پس از غلبه بر لشکریان مشترک علاءالدوله و ابراهیم سلطان و سنجرمیرزا (نوهٔ عمرشیخ) توانست به استقلال بر خراسان حکومت کند و با مرگِ این مدعیانِ حکومت ، سلطان ابوسعید از فتنهٔ آنان آسوده شد و تا ۸۷۳ که به آذربایجان لشکر کشید، از بازماندگان خاندان تیموری، کسی قدرت مقابله با او را نداشت [۴۹]. با کشته شدن جهانشاه به دست سپاهیان اوزون حسن آق قوینلو، اقتدار سلطان ابوسعید با خطری جدّی مواجه شد. اوزون حسن ، یادگارمحمد (نوهٔ بایسنقر) را اسماً در آذربایجان بر تخت نشانده بود و خود به نام او حکومت میکرد. سلطان ابوسعید در ۸۷۲ با لشکریان بسیار و امید دریافت کمک از شروانشاه (فرخ یسار)، به آذربایجان لشکر کشید، ولی به سبب خیانت اطرافیان، اسیر اوزون حسن گردید و در ۸۷۳ کشته شد [۵۰] ؛ [۵۱] ؛ [۵۲]. با مرگ سلطان ابوسعید و پایان حکومت هجده سالهٔ او و نیز با قدرت گرفتن اوزون حسن در غرب ایران و عراق عجم ، خاندان تیموری با سرعت بیشتری رو به زوال رفت. از سلطان ابوسعید ده پسر باقی ماند اما هیچکدام اقتدار او را نداشتند[۵۳].
بازماندگان تیموریان
هرچند پس از شاهرخ حکومت تیموریان به عنوان یک حکومت بزرگ و فراتر از یک منطقه خاص، دیگر وجود نداشت اما حکومت محلی در منطقه هرات و اطراف آن برقرار ماند. این حکومت که توسط سلطان حسین بایقرا اداره میشد، تا سال ۹۱۲ هجری ادامه یافت. سلطان حسین بایقرا، هرات را از مناطق مهم و تأثیر گذار در تاریخ ایران و تاریخ هنر ایرانی نمود و باعث شد تا مکتب هرات در نقاشی و خطاطی نامی ماندگار بیابد.[۵۴]