0

شعرهای کوچولو

 
ali_81
ali_81
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1388 
تعداد پست ها : 10633
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:شعرهای کوچولو
دوشنبه 13 شهریور 1391  4:16 PM

 

 نان تازه

 

نان

 
 
 

دانيد من كه هستم؟
من نان تازه هستم

خوش عطرم و برشته

عطرم به جان سرشته

 

زينت سفره هايم
قوت دست و پايم

 

حاصل كار ياران

خوراك صد هزاران


حكايتم دراز است
در من هزار راز است

 

بشنو تو سرگذشتم

چه بودم و چه گشتم

 

 

 


گندم بودم در آغاز
گندم ناز و طناز

 

دهقان پير مرا كاشت

زحمت كشيد تا برداشت

 

 

هر روز و شب داد آبم
ببين چقدر شادابم

 

از رنج و كار دهقان

كم كم شدم شكوفان

 

 


قدم بلند شد كم كم
بوسيد رويم را شبنم

 

به به به خوشه هايم

گندم با صفايم

 

 

شد ساقه ام طلايي
آي برزگر كجايي؟

 

پيشم بيا شتابان

با داس تيز و بران

 

 


دروم كرد مرد دهقان
برد پيش آسيابان

 

آردم كرد آسيابان

خمير شدم پس از آن

 

 

 

گذاشت رو پاروش نانوا

چيد تو تنور خمير را

 

 

 

گرفتم از آتش جان

يواش يواش شدم نان

 

 


ده ها تن گرم كارند
شب تا سحر بيدارند

 

تا نان شود مهيا

آيد به سفره ما

 

 

اي كه می خوري نان را
بدان تو قدر آن را.

 

 

تشکرات از این پست
mohammad_43
دسترسی سریع به انجمن ها