فرهنگ در عهد ایلخانان
چهارشنبه 8 شهریور 1391 5:31 PM
چند با تو گویم که معلق زدن بیاموز و سگ از چنیبر جهانیدن رَسَنبازی تعلم کن تا از عمر خود برخوردار شوی. اگر از من نمیشنوی بخدا تُرا در مدرسه اندازم تا آن علم مرده ریگ ایشان بیاموزی و دانشمند شوی و تا زنده باشی در مذلت و فلاکت و ادبار بمانی و یک جواز هیچ جا حاصل نتوانی کرد.
رساله دلگشا، لطایف عبید زاکانی، ص 115
ورطه هولناکی که هجوم مغولان پدید آورد، جانکاه تر از همه، انحطاط عقلی و فکری جامعه ایرانی بود.
در حمله مغول، چنان که از مطالب نقل شده از مورخان زمان بر میآید، شهرهای بزرگی که مرکز اصلی علوم و عالمان بود، خالی از سکنه و ویران شد.
هجوم و تصرف بلاد و کشتار مردم و غارت و ویرانی به درجهای از سرعت و شدت و وسعت بود که جز معدودی از بزرگان و متفکران، فرصت گریز و رهایی نیافتند.
کتابخانههای بزرگی که در شهرهای پر جمعیت و آباد ماوراء النهر، خراسان و عراق بود، به سرعتی عجیب پایمال و یا در خرابهها مدفون شد و همراه صاحبان و خوانندگان راه دیار نیستی را در پیش گرفت.
بسیاری از خاندانهای حکومت و ریاست و دانش که غالب آنها مروجان علم و ادب و حامیان عالمان، ادیبان و دانشمندان بودند، به یکباره برافتادند و یا اگر بازماندگانی داشتند، به مرحلهای از فقر تنزل کردند که توان حمایت و نگهداری از حاملان علم و ادب برایشان میسر نبود.
فقر عمومی، از میان رفتن بسیاری از آبادیها، کوچک شدن شهرها، بر هم خوردن مراکز تحقیق و تعلیم و تعلم و افتادن کار به دست بیابانگردانی که علم و هنر را ارج نمینهادند و بدان توجهی نداشتند، مایه تنزل علمی و فکری محسوسی شد.