نفوذ اسماعیلیان در خراسان
چهارشنبه 8 شهریور 1391 2:19 PM
در دفتر نخست گذشت که اسماعیلیان فرقه ای از شیعه هستند که اسماعیل، فرزند امام جعفر صادق علیه السلام را به امامت برگزیدند.از آنجا که اسماعیل پیش از پدر درگذشت، پیروانش به امامت فرزندانش معتقد شدند.آنان در پنهانی، در گوشه و کنار سرزمین های اسلامی در ایران و شمال افریقا به کار دعوت اشتغال داشتند.در اواخر قرن سوم هجری توانستند در شمال افریقا دولتی تأسیس کرده و از آنجا، کار تبلیغ دعوت خویش را در تمامی بلاد اسلامی دنبال کنند.خراسان، به دلیل پیشینه اش در داشتن زمینه دعوت شیعی، مورد توجه آنها قرار داشت.حضور دعوت اسماعیلی، تا به امروز در برخی از مناطق ماوراء النهر، در افغانستان و تاجیکستان باقی مانده است.
به هر روی، زمان نصر بن احمد سامانی، فرصت مناسبی برای اسماعیلیان پیش آمد تا کار دعوت خویش را جدی بگیرند.زمانی که منصور فرزند عموی احمد بن اسماعیل سامانی در نیشابور بر نصر بن نوح شورید و سرکوب شد، شخصی با نام حسین بن علی مروزی فرماندهی شورش را به عهده گرفت.حسین مروزی از سران دعوت اسماعیلی در خراسان بود.قیام حسین در سال 306 هجری به دست یکی از اشراف بخارا با نام احمد بن سهل سرکوب شد.در این نبرد، وی به اسارت درآمد و سپس به بخارا برده شد و در زندان آنجا درگذشت.
اندکی بعد، در شورش دیگری که سه برادر نصر بن احمد در آن شرکت داشتند، فرزند حسین مروزی نیز حضور یافت.رهبری این شورش را ابو بکر خباز بر عهده داشت.بلعمی وزیر شورش را فرو نشاند و ابو بکر که به اسارت در آمده بود، زیر صدها تازیانه جان سپرد.
حرکت دعوت اسماعیلی، حرکتی منظم بود.زمانی که مروزی اسیر شد، شخصی دیگری، رهبری داعیان اسماعیلی را عهده دار شد.وی محمد بن احمد نخشبی نسفی بود.او مرکز دعوت را به ماوراء النهر منتقل کرد تا بتواند نو مسلمانان را به خود جذب کند.نخشبی در نسف و بخارا، کسانی را به مرام خویش دعوت کرد و حتی از درباریان نصر، گروهی به او علاقمند شدند.از آن جمله، حاجب آیتاش و دبیر ابو بکر بن ابی اشعث و نیز ابو منصور چغانی و شماری دیگر.نفوذ نخشبی در دربار سامانی، تا به آنجا رسید که بنا به برخی نقلها، امیر نصر نیز به مذهب اسماعیلی گروید! وی پذیرفت تا به خاطر مرگ حسین مروزی در زندان، یک صد و نوزده هزار دینار به القائم بامرالله خلیفه فاطمی بپردازد.این اوج پیشرفت کار اسماعیلیان در ماوراء النهر بود.
مخالفان این جنبش، طرحی را تنظیم کردند تا نصر را بکشند.نوح فرزند نصر، با آگاه شدن از این توطئه سر رئیس آنان را از بدن جدا کرد.با این حال، نصر به نفع فرزندش نوح از امارت کناره گرفت.نوح که سخت مخالف جریان اسماعیلی بود، به کار تعقیب آنان پرداخت.روشن است که توده های مردم و اشراف شهر از اهل سنت بوده و قدرت سامانیان، بدون چنین اقداماتی بر ضد اسماعیلیان بر جای نمی ماند.نخشبی اعدام شد، گر چه پیروانش نعش او را از سر دار ربودند.
در اواخر دوره سامانی نیز تبلیغات اسماعیلیان که به طعنه آنها را قرمطی می گفتند اشاره به فرقه قرامطه که در بحرین قدرتی یافته بودند و در اصل از فرقه های اسماعیلی مذهب بودند فراوان شده بود.جوزجانی نوشته است که در لشکر ابو علی سیمجور که زمانی از سپهسالاران سامانی بود و بر آنها شوریده بود «اکثر معارف ولایات او در دعوت قرامطه در آمده بودند» .البته این می تواند اتهامی باشد که سامانیان به دشمنان خود می زدند، اما به هر روی اسماعیلیان، در خراسان اواخر قرن چهارم، نفوذ گسترده ای داشته اند.