دولت ناصر کبیر
چهارشنبه 8 شهریور 1391 1:32 PM
حسن بن علی ملقب به اطروش و الناصر للحق به اختصار ناصر از عالمان و رهبران بلند پایه دولت علویان زیدی در طبرستان است.او به خاطر ضربه شمشیری که در یکی از نبردها به سرش اصابت کرد و یا به دلیل هزار تازیانه ای که رافع بن هرثمه بر او زده بود ناشنوا گشته و به همین جهت، ملقب به اطروش بود.وی مذهب زیدی داشت و خود از فقیهان و متکلمان این گرایش مذهبی بود.از میان سه پسرش، ابو الحسین احمد، شیعه امامی بود.
ناصر در رویدادهای زمان محمد بن زید حضور داشت.پس از آن که سامانیان بر طبرستان مسلط شدند، امکان اقدامی نیافت.وی در طول سیزده سال، در دیلم و گیلان به نشر اسلام مشغول بود.تا این زمان، اسلام در گیلان انتشار چندانی نیافته و مردم بر آیین کهن خود بودند .بر اثر اقدامات وی، و رفت و شد او در روستاهای مختلف، شمار فراوانی از مردم این ناحیه به اسلام گرویدند.نوشته اند: کسی در جبل و دیلم باقی نماند جز آن که به دعوت او به اسلام گروید.
در این زمان، شخصی با نام ابو العباس عبد الله بن نوح بر طبرستان حکومت می کرد که مردم نیز از وی راضی بودند.پس از عزلش در سال 301 بود که ناصر اقدام به دعوت مردم برای قیام کرد.وی امیر جدید طبرستان را که ابو العباس صعلوک بود شکست داد و بر طبرستان تسلط یافت .این زمان بود که علم های سفید که نشانه علویان و شیعیان بود در همه طبرستان و دیلم و جرجان، بر پا گردید.
احمد بن اسماعیل سامانی که نمی توانست شکست خود را در طبرستان بپذیرد، سپاهی فراهم کرد تا خود به طبرستان بیاید، اما در لشکرگاه خود به دست تنی چند از غلامانش کشته شد.
یکی از فرماندهان ناصر کبیر، حسن بن قاسم، عمو زاده او بود که بر وی شورید و ناصر را اسیر کرده به قلعه لاریجان فرستاد، اما چیزی نگذشت که ناصر بر اوضاع مسلط شد.او حسن را با کمال بزرگواری بخشید و به حکومت جرجان گماشت.وی در جرجان از سوی ترکان محاصره شد، اما با شجاعت توانست از آنجا بگریزد و به آمل بیاید.با آمدن وی به آمل، ناصر کبیر، حکومت را به او سپرد و به نوشته ابن اسفندیار «ناصر کبیر ترک ملک گفت و با خلایق به شریعت زندگانی پیش گرفت و از اطراف جهان برای استفاده پیش او آمدندی و اقتباس فنون علوم کردندی از فقه و احادیث و نظر و شعر و ادب.»
ناصر به تاریخ 25 شعبان سال 304 درگذشت و مزارش برای چندین قرن زیارتگاه خاص و عام شد .وی عالمی برجسته بود و چندین کتاب درباره مسائل فقهی و اعتقادی تألیف کرد که گویا هیچ کدام آنها بر جای نمانده است.