شـــــرح
درابتدا بايد گفت که برخي از محقيقن معتقد هستند كه كوروش اصلا به فكر حمله به مصر نيافتاد ، چون حدود مرزهاي ايران بسيار وسيع بود وكوروش نيازي به كشور گشايي بيشتر نداشته است. حدود مرزهاي ايران ازطرف غرب شامل بحر الجزاير (درياي اژه) و درياي مديترانه –از طرف شرق تا حدود رود سند-از سمت شمال به درياي سياه ، كوه هاي قفقاز ، درياي مازندران و رود سيحون-از سمت جنوب به خليج فارس و درياي عمان مي رسيده است. برخي ديگر از تاريخ نگاران مي گويند كه كوروش به فكر حمله به مصر افتاد ولي رسيدگي به كارهاي شمال شرق و شرق ايران اين فرصت را به او نداد كه به مصر حمله كند. با تمام اين احوال كبوجيه از روزي كه به حكومت رسيد نقشه تسخير مصر را در سر مي پروراند.
هرودوت به نقل از مصري ها در كتاب تاريخ خود نوشته است كه كمبوجيه سفيري را به مصر مي فرستد و دختر آمازيس ، فرعون مصر را خواستگاري مي كند. اين اقدام كمبوجيه بر اثر تحريك يك چشم پزشك (كحال) مصري مقيم دربار ايران بوده است. چون كوروش وقتي از آمازيس پادشاه مصر خواست كه بهترين چشم پزشك مصر را انتخاب كند و به پارس بفرستد ، او اين شخص را انتخاب مي كند. او را از زن و فرزندانش جدا مي كند و به پارس مي فرستد. از اين نظر اين چشم پزشك سخت از آمازيس مي رنجدو از كبوجيه مي خواهد كه دختر آمازيس را خواستگاري كند. بر اثر اين تقاضا ، فرعون مصر تصميم مي گيرد به جاي دختر خودش ، دختر پادشاه سابق مصر را نزد كمبوجيه بفرستد. مدتي كمبوجيه در اشتباه بود تا اينكه دختر راز خود را فاش مي كند و به كمبوجيه مي گويد كه من دختر «آپري يس» هستم. به همين دليل كمبوجيه بسيار ناراحت مي شود و تصميم مي گيرد كه به مصر حمله كند. ولي به نظر نمي رسد اين گفته مصريها صحت داشته باشد، چون حمله كمبوجيه به مصر بر اثر ميل به جهانگيري بوده است. از آنجايي كه تاريخ نشان مي دهد ، وقتي ملتي به فكر گسترش قلمرو و متصرفاتش بود ، هر پادشاهي كه به تخت سلطنت مي نشيند آن راه را ادامه ميدهد تا به متصرفات موروثي مقداري افزوده شود و ازنظر شهرت از نياكان خود عقب نماند.
هرودوت در مورد شروع سفر جنگي كمبوجيه به مصر مي نوسد شخصي بنام فانس از آمازيس فرعون مصر بسيار رنجيده مي شود و از مصر مي گريزد. او خود را به پارس مي رساند و اوضاع مصر را براي شاه بيان مي كند. او به كبوجيه توصيه ميكند از راه خشكي وارد مصر شود ، به اين منظور كمبوجيه سفيري را نزد پادشاه عرب در عربستان مي فرستد و از او اجازه مي خواهد كه از كشورش عبور نمايد. پادشاه عرب هم موافقت مي كند و آب انبارهايي را در صحراي عربستان و شبه جزيره سينا (عربستان سنگي عهد قديم) براي استفاده سپاهيان كمبوجيه مي سازد.
آمازيس فرعون مصر از شنيدن خبر لشكركشي كمبوجيه بسيار نگران مي شود. چون او در موقع لزوم هيچ كمكي به ليديه و بابل نكرده بود حالا كه اين خبر را شنيده بود ، فكر مي كرد ، كمبوجيه با داشتن نيروي دريايي قوي كه از فنيقني ها و يوناني هاي آسياي صغير تشكيل داده بود ، از راه دريا به مصر حمله خواهد كرد. بنابراين با جزاير يونان و قبرس كه تابع دولت ايران نبودند وارد مذاكره شد تا كشتي هاي خود را به كمك نيروي دريايي مصر بفرستند. از خوش شانسي كمبوجيه آمازيس كه شخصي مدير و فعال بود درميگذرد و پسامتيك (فستميخ) سوم جانشين او مي شود. اين پادشاه آدمي نبود كه بتواند مصر را از دست دشمني نيرومند مانند كمبوجيه نجات دهد.