0

تاریخ ایران- سلسله هخامنشیان

 
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

اسكندر مقدوني پيش آپيش سپاه خود بي باكانه مي تازد جنگ سوم
چهارشنبه 8 شهریور 1391  12:49 AM

حنگ گوگامال آخرین نبرد داریوش سوم و اسکندر

 

اسكندر مقدوني پيش آپيش سپاه خود بي باكانه مي تازد

 

شـــــرح

 

از مصر اسکندر به طرف فرات عزيمت نمود ( 331 ق . م . ) و از رود مزبور گذشته وارد بين النهرين شد . پس از آن از دجله گذشته متابعت ساحل يسار آن را كرد تا در گوگامل نزديك نينواي سابق و آرْبلْ ( اَرْبيل كنوني ) به لشگر داريوش برخورد . اززمان عبور قشون اسكندر از فرات تا ورود آن به گوگامل فرصت هاي خوبي براي داريوش پيش آمد ولي او از اين مواقع هيچ استفاده نكرد . اولاً جلگه بين النهرين براي عمليات سواره نظام ايران بسيار مساعد و با ترتيب دستجات ممكن بود به سبك جنگ گريز صدمات زياد به قشون اسكندر وارد و حركت آن را كُند و بلكه مختل نمود چنان كه پارتي ها در همين جاها با همين ترتيب چند قرن بعد قشون رومي را بيچاره كرده فاتح شدند . ثانياً آب دجله در اين موقع تند و عبور از آن مشكل بود و قشون ايران با داشتن تيراندازهاي ماهر مي توانست مانع از عبور قشون اسكندر گردد يا لااقل تلفات زياد به آن وارد آرد . در گوگامل جنگي در مرتبه سوم بين قشون ايران و اسكندر روي داد . سپاه ايران را يك ميليون نوشته اند وليكن بايد اغراق باشد * - * - كليةً ارقامي را كه مورخين يوناني و شرقي ذكر مي كنند بايد هميشه با احتياط تلقي كرد . يكي از جهات آن اين است كه خدمه بار و بنه و عمله و كارگر و هزاران نفر ديگر را كه در اين موارد جزو قشون و يا عقب آن حركت مي كنند در عده مردان جنگي محسوب مي دارند - * - * اين جا چند فيل جنگي هم تهيه كرده بودند . قشون ايران در اين دفعه ورزيده تر بود و وقتي كه جنگ درگرفت ايراني ها در بعضي از قسمت ها عرصه را بر مقدوني ها تنگ كردند ولي فرماندهي داريوش در اين جا هم باعث هزيمت لشگر ايران شد . توضيح آن كه چون اسكندر پافشاري قشون ايران را ديد حمله بدانجايي كرد كه داريوش روي عرابه جنگي قرار گرفته بود و داريوش همين كه ديد در حوالي او جنگ مي شود فرار كرد و فرار او باعث فرار قسمتي گرديده متدرجاً به قسمت هاي ديگر سرايت نمود و جنگ به شكست ايراني ها منتهي شد و حال آن كه در بعضي از قسمت ها پيشرفت با قشون ايران بود . بعد از اين جنگ اسكندر داريوش را تا آربل كه در مسافت 17 فرسخ از دشت نبرد بود تعقيب كرده بعد به بابل رفت و مانند كوروش بزرگ دست مجسمه بل مَردوك را گرفت و حكم كرد معابدي را كه در زمان خشيارشا خراب كرده بودند تعمير نمايند . پس از آن به شوش درآمد و 50000 تالان طلا كه در خزانه شوش بود تصرف كرد * - * - به پول امروزي تقريباً 60 ميليون تومان - * - * بعد به طرف پِرْسْ پُليسْ ( تخت جمشيد امروزي ) و پاسارگاد ( مشهدمرغاب كنوني ) از راه بهبهان روانه شد . كيسّي ها ( اوكسيان يوناني ها ) باج از اسكندر خواستند زيرا در اواخر دوره هخامنشي معمول شده بود كه شاهان انعامي به آنها مي دادند . بعد از راندن آنها اسكندر به دربندپارس ( كوه گيلويه كنوني ) رسيده دچار مقاومت شديد آرِيُ بَرْزَنّ و سپاهيان او گرديد و چون مقدوني ها از جبهه نتوانستند بر آنها فايق آيند ، اسكندر مجبور شد همان كار كند كه ايراني ها در ترموپيل كردند و بنابراين قسمتي از قشون يوناني از كوره راه ها حركت كرده پشت سر مدافعين را گرفت و آنها را قلع و قمع نمود . اين يگانه مدافعه مرتب و صحيحي بود كه در اين زمان به عمل آمد . بعد از ورود به پرس پليس اسكندر كشتاري در شهر راه انداخت و قصر شاهان هخامنشي را آتش زد و اهالي را بَرده كرده بفروخت * - * - ديو دور و كَنْتْ كورس و پلوتارك چنين نوشته اند ولي آرّيِنْ ساكت است - * - * تا مردم ايران بفهمند كه سلطنت هخامنشي ها خاتمه يافته و نيز از ايراني ها در ازاي آتشي كه به شهر آتن در زمان خشيارشا زده بودند انتقام كشيده باشد . در اين جا علاوه بر ذخاير خزانه ، 120000 تالان به تصرف اسكندر درآمد * - * - به پوي امروزي ، 144 ميليون تومان - * - * . پس از تسخير پرس پليس اسكندر به همدان رفت ( 330 ق . م . ) و در آنجا خزانه خود را كه بالغ بر 180000 تالان بود گذاشته ، 6000 مقدوني براي محافظت آن بگماشت و خودش از راه ري براي تعقيب داريوش حركت كرد چه او با وجود شكست هاي پي در پي هنوز از پاي ننشسته و در صدد تهيه سپاه جديدي بود . وقتي كه اسكندر به نزديكي دامغان امروزي رسيد ، شنيد كه بسْ سوس ( BESSUS ) والي باختر و بَرَسُنْتِسْ ( BARASANTES ) والي رُ ّخج داريوش را گرفته اند . اسكندر بشتافت تا به آنها برسد اما بس سوس همين كه از آمدن اسكندر مطلع شد به داريوش زخم مهلكي زده فرار كرد و اسكندر وقتي رسيد كه داريوش فوت كرده بود . به امر اسكندر نعش او را با تشريفات به پاسارگاد برده دفن كردند . پس از آن اسكندر حركت كرده به مملكت تَپوري ها ( طبرستان ) و از آنجا به وَركان ( گرگان امروزي ) رفت . موافق روايات پارسي هاي زرتشتي اسكندر بعد از تسخير ايران آوستا را از گنج شاپيكان به دست آورده امر كرد بعضي از قسمت هاي آن را كه راجع به طب و نجوم بود به زبان يوناني ترجمه نمايند و باقي را در آتش انداخت . محققين نتوانسته اند معلوم نمايند كه گنج شاپيكان كجا بوده است.

 

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها