پاسخ به:آسیب شناسی مهدویت
سه شنبه 7 شهریور 1391 9:20 PM
واحد دین واندیشه تبیان زنجان-
موضوع بحث, اثبات وجود مقدس حضرت بقيت الله الاعظم, امام عصرـ ارواحنافداه ـ بر اساس دلايل عقلي است. روشي را كه براي اثبات اين مطلب از نظر عقل برگزيده ايم, روش معروف منطقي به نام روش ((سبر و تقسيم)) است كه آن را روش ((ترديد)) نيز گفته اند.
از اين روش, متكلمان اماميه در كتاب هاي كلامي خود بهره برده اند; از جمله شيخ طوسي, در كتاب الغيبه بر اساس اين روش, بر وجود حضرت امام عصر ـ ارواحنافداه ـ استدلال كرده است. قبل از ايشان, سيد مرتضي در كتاب الذخيره و ديگر كتاب هاي مربوط به مسئله ي امامت اين روش را به كار گرفته است و قبل از سيد مرتضي, شيخ مفيد در آثار مربوط به مسئله ي مهدويت و امام عصر(عج) از اين روش استفاده كرده است.
در اين جا چند نكته را به عنوان پيش درآمد بحث يادآور مي شوم:
نكته ي اول اين است كه از ديدگاه شيعه, مسئله ي امامت از مسائل كلامي است و تحت عنوان ((وجوب علي الله)) مطرح مي شود; مانند مسئله ي نبوت از ديدگاه متكلماني كه به حسن و قبح عقلي اعتقاد دارند.
قائلان به حسن و قبح عقلي متكلمان اماميه, معتزله و ((ماتريديه))اند. متكلمان ((ماتريديه)) از نظر فقهي, حنفي مذهب اند و از نظر كلامي, پيرو ابومنصور ماتريدي(2) مي باشند و به قاعده يحسن و قبح عقلي اعتقاد دارند.(3)
اشاعره چنين اعتقادي ندارند; به ((وجوب علي الله)) معتقد نيستند; به استثناي بعضي از متفكرانشان مانند شيخ عبده. اماميه معتقداند كه امامت از صغريات حسن و قبح عقلي و وجوب علي الله است.
نزاع بين اماميه و معتزله و طرف داران حسن و قبح عقلي, نزاع كبروي نيست, نزاع صغروي است. آن ها قبول دارند كه نبوت از مصاديق آن قاعده است, اما امامت را از مصاديق آن نمي دانند. ما فعلا از ديدگاه شيعه سخن مي گوييم.
بنابراين نكته ي اول اين شد كه امامت از ديدگاه شيعه, مسئله اي كلامي و تحت عنوان ((وجوب علي الله)) است و از مصاديق حسن و قبح عقلي مي باشد.
نكته ي دوم اين كه همان گونه كه نبوت به دو گونه ي: نبوت عامه و نبوت خاصه تقسيم شده است. امامت نيز به امامت عامه و امامت خاصه تقسيم مي شود.
مقصود از امامت عامه بحث هاي كلان و كلي امامت است; اين كه امامت امري است بايستني و لازم, حسن امامت, چيستي و يا فلسفه ي امامت, غايات امامت و صفات و بايستگي هايي كه امام بايد داشته باشد و راه شناخت امام, اين ها مباحث مربوط به امامت عامه است.
اما اين كه مصاديق و اشخاص و كساني كه منصب امامت در آن ها تعين و تجلي پيدا مي كند چه كساني اند اين مي شود بحث امامت خاصه; همان گونه كه در نبوت نيز نبوت خاصه به اين مسئله يعني مصاديق و موارد مي پردازد. همه ي مذاهب اسلامي در اصل وجوب امام و امامت اتفاق نظر دارند; جز يك قول شاذ و نادري كه به برخي از خوارج و معتزله نسبت داده شده است; فرقه ي اباضيه (خوارج امروزي) به چنين مطلبي اعتقاد ندارند.
كتاب هاي آن ها را من نگاه كرده ام و با علماي آن ها از نزديك تماس داشته ام, آن ها به وجوب امامت معتقدند. به قول سيد مرتضي در كتاب الذخيره هر چند نخستين فرقه خوارج يعني محكمه به لحاظ تئوري اصل امامت و لزوم امامت را منكر شدند, اما در زندگي خود عملا بدون رهبر و امام زندگي نكرده اند.
بنابراين هيچ يك از مذاهب منكر اصل وجوب امامت نيست. اختلافي كه بين شيعه و ساير مذاهب اسلامي است, در صفات امام است. عصمت يكي از صفات مهم يا مهم ترين صفت در مسئله ي امامت است كه شيعه به آن عقيده دارد و ديگران آن را لازم نمي دانند.
نكته ي سوم اين كه اگر ما بخواهيم از زاويه ي ابزار و راه شناخت, يك بحث معرفت شناختي به مسئله ي امامت بنگريم, بايد بگوييم امامت مسئله اي است عقلي و نقلي; يعني هم مي توانيم از ابزار عقلي استفاده كنيم و هم ابزار نقلي.
اصولا مسائل اعتقادي سه دسته اند: يك دسته مسائل عقلي محض اند و از راه نقل نمي توان آن ها را اثبات كرد مانند وجود خداوند, علم خداوند, حكمت خداوند و مانند هر عقيده اي كه مبناي شريعت و وحي باشد. اين گونه عقايد را نمي توان از راه شرع اثبات كرد; زيرا به دور و مصادره ي به مطلوب مي انجامد.
دسته اي از عقايد, نقلي محض اند و عقل در آن جا هيچ راهي ندارد; مانند مسائل جزئي مربوط به معاد. به قول ابن سينا در مسئله ي معاد جسماني, يعني جزئيات و مسائل مربوط به اين قسم معاد, دست عقل كوتاه است. چگونگي عذاب, نعمت هاي بهشتي, صراط, ميزان و مانند آن, مسائلي است كه از راه نقل به ما رسيده و عقل تنها مي تواند مبناي نقلي را اثبات كند كه همان وحي باشد.
دسته ي سوم, مسائل اعتقادي است كه هم از راه عقل و هم از راه نقل قابل اثبات است. توحيد و اصل يگانگي خداوند از اين گونه مسائل است. مسئله ي امامت از آن دسته مسائل اعتقادي است كه هم با عقل مي توان آن را بررسي كرد و هم از طريق نقل.
بحث ديگر اين است كه ما وقتي مي خواهيم با كساني كه در مسئله ي امام عصر(عج) سخن دارند گفت وگو كنيم, بايد جايگاه مخاطب خود را از نظر ايدئولوژيكي و از نظر مكتبي و مذهبي بيابيم. با همه نمي توان يك سان سخن گفت.
در مسئله ي مهدويت و وجود مقدس امام عصر(عج) اگر بخواهيم با يك ماترياليست بحث كنيم, بايد به شيوه اي وارد بحث شويم كه با مباني كلي عقلي از ره گذر اثبات دين, وجود خدا و نبوت, راه را براي بحث مربوط به امام عصر(عج) هموار كنيم; زيرا اين يكي از مسائل اعتقادي است كه متفرع بر اصل امامت و توحيد است.
با هر فرقه اي بايد مطابق عقايد و تفكراتشان سخن را آغاز كنيم. من الان با مسلم گرفتن اصل اعتقاد به خدا سخن مي گويم. اگر كسي اين اعتقاد را نمي پذيرد, حاضريم برگرديم و آن بحث را از نو شروع كنيم. من به عنوان يك مسلمان و با جهان بيني اسلامي سخن مي گويم و مي خواهم وجود امام عصر(عج) را از راه عقلي اثبات كنم.
وجود امام و خليفه ي پيغمبر و امام مسلمين, مورد قبول همه ي مذاهب اسلامي اعم از شيعه و سني و اشعري و ماتريديه و ... است. اين مسئله به قدري اهميت دارد كه وقتي به اهل سنت درباره ي ماجراي سقيفه اعتراض شود كه چرا عده اي از صحابه و از جمله خليفه ي اول و دوم هنوز بدن پيامبر(ص) را غسل و كفن و دفن نكرده, به مسئله ي جانشيني پرداختند, مي گويند به دليل اهميت امامت و رهبري. مسئله ي امت اسلامي, مهم تر از تجهيز و كفن و دفن پيامبر است.
پس مسئله ي ضرورت امامت, مسئله اي بسيار جدي است. اهل سنت در اين كه امامت امري لازم و قطعي است, گاهي به دليل عقلي استدلال مي كنند و گاهي به دليل نقلي. حديث معروف نبوي:
((... من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميته جاهليه));(4)
مشهور بين فريقين است.
در كتاب هاي كلامي مثل شرح عقايد نسفيه, شرح مقاصد و جاهاي ديگر, بر ضرورت امامت به همين حديث استدلال و استناد كرده اند. اصل وجود امام ضروري است و مقيد به قيد زمان هم نيست. اصل ضرورت وجود امام, اگر عقلي است تخصيصي ندارد. ملاك حكم عقلي عام است و اگر مستندش اين حديث و مانند آن باشد, عموم و اطلاق دارد; مقيد به زمان نيست; پس زمان ما را هم شامل مي شود.
اكنون سخن در اين است كه امامي كه بايد وجود داشته باشد, چه كسي است و چه صفاتي بايد داشته باشد.؟
امام بايد معصوم باشد. ادله ي عصمت, عقلي و نقلي است. در كتاب هاي كشف المراد, نهج الحق و ديگر كتاب هاي كلامي شيعه به طور مفصل به اين مسئله پرداخته اند. بنابراين, اصل ضرورت عصمت را به عنوان يكي از مباني اعتقادي پذيرفته ايم. اگر كسي در اين مسئله سخني دارد, بايد برگرديم به مباحث عمومي امامت و در باب عصمت بحث كنيم. يكي از ادله ي نقلي اش اين آيه ي شريفه است:
(و اذ ابتلي ابراهيم ربه بكلمـت فإتمهن قال اني جاعلك للناس اماما قال و من ذريتي قال لا ينال عهدي الظــلمين);(5)
(اي پيامبر به خاطر آور) هنگامي كه خداوند, ابراهيم(ع) را با وسايل گوناگوني آزمود; و او به خوبي از عهده ي اين آزمايش ها بر آمد. خداوند به او فرمود: ((من تو را امام و پيشواي مردم قرار دادم.)) ابراهيم عرض كرد: ((از دودمان من (نيز اماماني قرار بده.))) خداوند فرمود: ((پيمان من, به ستم كاران نمي رسد (و تنها آن دسته از فرزندان تو كه پاك و معصوم باشند, شايسته ي اين مقامند))).
مهدویت / گرد آوری: گروه دین و اندیشه سایت تبیان زنجان
http://www.tebyan-zn.ir/Religion_Thoughts.html
كتاب فرمايشات حضرت بقيت الله, ص 170.
. استاد حوزه, نويسنده و محقق.
. متوفاي سال 333 ه' . ق.
. ر.ك: علي رباني گلپايگاني, القواعد الكلاميه.
. شيخ حر عاملي, وسائل الشيعه, ج 16, ص ;246 شيخ طوسي, كمال الدين, ج 2, ص 409. ... كسي كه از دنيا برود در حالي كه امام زمان خود را نشناخته است, هم چون اهل جاهليت از دنيا رفته است.
. سوره ي بقره(2), آيه ي 124.
. نهج البلاغه, كلمات قصار, شماره 147, فراز 11.
. ابن ابي الحديد, شرح نهج البلاغه, ج 18, ص 350.
. ابدال يعني همان قطب ها يعني پيش آهنگان, پيشوايان معرفت كه براي اهل تصوف و معرفت مطرح هستند.
. پيشين, ص 350 ـ 346.
. نهج البلاغه, ص 193.
. نهج البلاغه, ص 43, خطبه ي اول; شرح نهج البلاغه, ج 18, ص 346.
کریمی که جهان پاینده دارد تواند حجتی را زنده دارد
دانلود پروژه و کارآموزی و کارافرینی