پاسخ به:آسیب شناسی مهدویت
سه شنبه 7 شهریور 1391 9:09 PM
واحد دین واندیشه تبیان زنجان-
قرقيسيا نام منطقهاي واقع در «دمشق» است و در روايات بسياري درباره نبرد بزرگي كه در آخرالزّمان در اين منطقه اتّفاق ميافتد سخن گفته شده است. از آنجا كه برخي عالمان و محقّقان در سالهاي اخير تلاشهايي را براي انطباق نبرد قرقيسيا بر نبرد آرمگدون ـ كه از نظر ما عقيدهاي خرافي است و در جهت سودجوييهاي مادّي و سياسي صهيونيسم به كار گرفته ميشود ـ سامان دادهاند و اين، صهيونيسم را در رسيدن به اهداف شوم خود ياريگر است، نگارنده بر آن شده است ثابت كند كه آرمگدون افزون بر خرافي، ساختگي و توطئهآميز بودن، به لحاظ نشانههايي كه صهيونيستها براي آن برشمردهاند ـ چه نشانههاي پيش از وقوع و چه نشانههاي پس از آن ـ نيز به هيچ وجه با نبرد قرقيسيا يكسان نيست و اين دو نبرد هرگز اين هماني ندارند.
از امام حسين(ع) روايت شده است: «همانا خداوند را در قرقيسيا سفرهاي است كه منادي از آسمان ندا ميدهد: اي پرندگان آسمان و اي درندگان زمين، بشتابيد به سوي سير شدن از گوشتهاي ستمگران».
روايت زير نيز در اين باره با سند صحيح رسيده است: امام باقر(ع) فرمود: «اي ميسر، ميان شما وقرقيسيا چه اندازه فاصله است؟» ميسر گفت: همين نزديكي در ساحل فرات است. آن حضرت فرمود: «آگاه باشيد كه همانا در آنجا واقعهاي رخ ميدهد كه از زماني كه خداوند تبارك و تعالي آسمانها و زمين را آفريد مانندي نداشته است و تا آنگاه كه آسمانها و زمين برجاست، مانندي نخواهد داشت. سفرهاي است كه درندگان زمين و پرندگان آسمان از آن سير ميشوند. قبيله بنيقيس در آن نابود ميشوند در حالي كه ياريگر يا خونخواهي ندارند». در جايي ديگر امام باقر(ع) ميفرمايد: «همانا فرزندان عبّاس و مروان را در قرقيسيا واقعهای است كه پسر نيرومند در اثر آن پير ميشود و خداوند پيروزی را از آنان برميگرداند و پرندگان آسمان و درندگان زمين فراخوانده ميشوند: «بخوريد از گوشت ستمگران.» سپس سفيانی خروج ميكند».
1. يكسان نبودن در منطقة جغرافيايی
در «اطلس تاريخ اسلام» ذيل عنوان منطقة «موصل» و «جزيره» آمده است: اين منطقه بخش شمالي بين النهرين را شامل ميشود و ناحيهاي است پهناور كه منزلگاه عراقيان كهن، ايرانيان، اكراد، ارمنيها و نژادهاي ديگر بوده است. اين منطقه تا رود خابور از آن ايرانيان بود. در جايي كه رود خابور به فرات ميريزد، شهر قرقيسيا (Circesslum) بنا شده است».
انطباق نداشتن اين دو ناحيه روشن و مسلّم است؛ چرا كه ميان «مجدو» كه در فلسطين و در كرانه غربي «رود اردن» واقع شده و قرقيسيا كه در كنار رود فرات و جايي كه «رود خابور» به رود فرات اتّصال مييابد و در آن ميريزد، قرار دارد فرسنگها فاصله است. با مطالعه منابعي كه دربارة محلّ واقع شدن قرقيسيا گزارش دادهاند و ما برخي از آنها را نقل نموديم و نيز با نگريستن به نقشههاي قديمي و جديدي كه اين ناحيه را در برگرفتهاند و با انجام همين كاوش دربارة آرمگدون درمييابيم كه قرقيسيا به طور قطع در جانب رود فرات در ناحيه مثلثي شكلي كه از برخورد دو رود خابور و فرات پديد آمده، واقع شده است و فرات هرگز از فلسطين نميگذرد.
طرفداران نبرد آرمگدون، تئوري پردازان و منتظِران آن در انتظار ماشيح، مشيا، مسيا، مسيحا يا همان مسيح موعودند كه از ديدگاه يهوديان قرار است ظهور كند و از ديدگاه مسيحيان بازگردد. اين در حالي است كه مسلمانان در انتظار ظهور مهدي موعودند كه از سلاله پاك حضرت رسالت پناه، محمّد مصطفي(ص) است و عيسي مسيح(ع) خود يكي از ياران او است.
بنيادگرايان انجيلي بر اين باورند كه در آرمگدون دشمن مسيح فردي از جنس انسان و يهودي است. كلايد ميگويد: [دشمن مسيح] يكي از ما خواهد بود، انساني به تمام معنا. او همسان شيطان نيست؛ به عبارت ديگر او داراي قدرت و توان معنوي و روحي نيست؛ امّا شيطان به او كمك ميكند. دشمن مسيح يك انسان به تمام معنا شرور است.
آيات ذيل، كه برگرفته از كتاب «مكاشفه يوحنّا» است، از آن دسته آيههايي است كه كشيشان انجيلي به آن استناد ميكنند: و ديدم آسمان را گشوده و ناگاه اسبي سفيد كه سوارش امين و حق نام دارد و به عدل داوري و جنگ مينمايد و چشمانش چون شعله آتش و بر سرش افسرهاي بسيار و اسمي مرقوم دارد كه جز خودش هيچ كس آن را نميداند و جامهاي خونآلود در بر دارد و نام او را «كلمه خدا» ميخوانند و لشكرهايي كه در آسمانند. بر اسبهاي سفيد و به كتان سفيد و پاك ملبّس، از عقب او ميآمدند. و از دهانش شمشيري تيز بيرون ميآيد تا به آن امّتها را بزند و آنها را به عصاي آهنين حكمراني خواهد نمود و او چرخُشت خَمر غضب و خشم خداي قادر مطلق را زير پاي خود ميافشرد و بر لباس و ران او نامي مرقوم است؛ يعني «پادشاه پادشاهان و ربّ الارباب» و ديدم فرشتهاي را در آفتاب ايستاده و به آواز بلند تمامي مرغاني را كه در آسمان پرواز ميكنند، ندا كرده ميگويد: «بياييد و براي ضيافتِ عظيمِ خداوند فراهم شويد. تا بخوريد گوشت پادشاهان و گوشت سپه سالاران و گوشت جبّاران و گوشت اسبها و سواران آنها و گوشت همگان را، چه آزاد و چه غلام، چه صغير و چه كبير» و ديدم وحش و پادشاهان زمين و لشكرهاي ايشان را كه جمع شده بودند تا با اسب سوار و لشكر او جنگ كنند و وحش گرفتار شد و نبيّ كاذب با وي كه پيش او معجزات ظاهر ميكرد تا به آنها آناني را كه نشان وحش را دارند و صورت او را ميپرستند، گمراه كند. اين هر دو، زنده به درياچة آتش افروخته شده به كبريت انداخته شدند و باقيان به شمشيري كه از دهان اسبسوار بيرون ميآمد، كشته شدند و تمامي مرغان از گوشت ايشان سير گرديدند.
كشيشان ايوانجليك آيات ياد شده را به ظهور مسيح و جنگيدن او با دشمنانش در آرمگدون و شكست دشمنان او در پايان آن جنگ تفسير ميكنند. در «رساله دوم پولس رسول به تسالونيكيان» ميخوانيم: تا دروغ را باور كنند و تا فتوايي شود بر همة كساني كه راستي را باور نكردند؛ بلكه به ناراستي شاد شدند.
ايوانجليكها بر اين باورند كه برخي كلمات عبراني به كار رفته در كتاب مقدّس مترادف روسيه و «مسكو» است و با اين استدلال ميگويند كه ضدّمسيح از سمت روسيه خواهد آمد.
به گفته عدنان اكتار تا پيش از فروپاشي شوروي آنان بر اين گمان بودند كه جنگ، ميان ائتلافي از دولتهاي عربي به رهبري شوروي در يك سوي ميدان و اسرائيل در سوي ديگر آن رخ خواهد داد؛ چه در جنگهاي پيشين، به ويژه جنگ شش روزه و يومكيپور، شوروي از كشورهاي عربي حمايت ميكرد. در اوايل دهة 1990 م.،
كه جنگ سرد پايان يافت و اسرائيل از دست دشمن ديرينهاش رهايي يافت، آخرين توافق سازمان آزادي بخش فلسطين و اسرائيل، نشان دهنده نبود وحدت در جبهه اعراب در برابر رژيم صهيونيستي بود. از آنجا كه يهوديان هميشه ميبايست يكي را هدف دشمنيهاي خويش قرار دهند پس از آن رهبري جبهة مخالفان مسلمان خويش را جمهوري اسلامي ايران خواندند و آن را دشمن جديد اسرائيل در جنگ آرمگدون معرفي كردند و به اين ترتيب سمت و سوي هدفگيري سلاحهاي هستهاي ايوانجليكها و اسرائيل عوض شد.
تا آنگاه كه اتّحاد شوروي پابرجا بود، بنيادگرايان انجيلي آن را همان كشوري ميدانستند كه نيروهاي شر را رهبري خواهد كرد و با متّحد شدن با اعراب و مسلمانان به جنگ مسيح خواهد آمد؛ چه اتّحاد شوروي داراي سلاح هستهاي، دشمن غرب، كافر و كمونيست بود. بيشك فروپاشي بلوك شرق، سبب شد سناريوي آرمگدون بازيگر اساسي و مهم خود را از دست بدهد، امّا صاحبان اين پيشگوييها و كلاهبرداريها از رخ ندادن پيشگوييهاي دروغين خويش شرمگين نشدند و از تغيير ميدان و عرصه سياست جهاني برخلاف آرا و نظرهاي عجيبشان خجل نگرديدند؛ از همين رو دوباره نقشها را تقسيم كردند و اين بار اعراب و مسلمانان را نيروهاي جديد يأجوج و مأجوج معرفي كردند و از دولتهايشان خواستند بمبهاي هستهاي بيشتري توليد كنند و به اسرائيل بدهند؛ چه ايستادن روند تسليحات جايز نبود و صداهايي به گوش رسيد كه ايستادن اين روند را خلاف اراده خداوند و پيشگوييهاي ايشان براي آينده به شمار ميآورد. نظرية آرمگدون در بحرانها بسيار تكرار ميشود و به گوش ميرسد. آنگاه كه اسرائيل لبنان را در سال 1982 م. اشغال كرد، يكي از رهبران و مبلّغان بارز اين جنبش به نام «پت رابرتسون» در تلويزيون از رعب و وحشتي سخن گفت كه جنگ آرمگدون به دنبال خود دارد و تأكيد كرد در پايان سال 1982 م. قيامت برپا خواهد شد. هسته و كانون اين قيامت اتّحاد شوروي است؛ زيرا آغازگر جنگ است و آمريكا را بمباران هستهاي خواهد كرد.
برپاية روايتهايي كه درباره نبرد قرقيسيا از ناحيه حضرات معصومان(ع) صادر شده است، افزون بر ناهمگوني شخص موعود و ياران او در اين نبرد با آنچه درباره نبرد آرمگدون گزارش شده است، دشمن اصلي موعود و ويژگيهاي او و نيز نيروهايي كه عليه موعود سازماندهي كرده است، متفاوتند. براي نمونه در روايتي آمده است: «آمدن سفياني به كوفه پس از نبرد ترك و روم در قرقيسيا است (يا پس از نبرد با ترك و روم در قرقيسيا است)» بر پايه اين روايت دشمنان سفياني ترك و روم است نه مسيح و ياران يهودي و مسيحي او.
نبرد سفياني با ترك و روم در روايات ديگري نيز بيان شده است، در اين روايات از دشمنان سفياني به ترك و روم تعبير شده است. منظور از ترك ممكن است تركيه كنوني باشد؛ از آنجا كه نبرد قرقيسيا بر سر دارايياي است كه در نزديكي مرزهاي سوريه و تركيه وجود دارد. منظور از روم نيز ميتواند فرانسه و ايتاليا باشد.
در كتاب «روزگار رهايي» نيز احاديث متعدّدي درباره تركان و اينكه فتنة ترك در قرقيسيا واقع ميشود، ذكر شده است. براي نمونه به نقل از پيامبر اكرم(ص) آمده است: «تركان دو خروج دارند؛ در خروج نخست آذربايجان ويران ميشود و ديگربار در جزيره خروج ميكنند و زنان پردگي را ميترسانند؛ پس خداوند مسلمانان را ياري ميدهد؛ در حالي كه ذبح الله اعظم در ميان آنان است».
بنيادگرايان انجيلي بر اين باورند كه در آرمگدون دشمن مسيح فردي از جنس انسان و يهودي است. كلايد ميگويد: [دشمن مسيح] يكي از ما خواهد بود، انساني به تمام معنا. او همسان شيطان نيست؛ به عبارت ديگر او داراي قدرت و توان معنوي و روحي نيست؛ امّا شيطان به او كمك ميكند. دشمن مسيح يك انسان به تمام معنا شرور است.
پيشتر علّت پيدايي آرمگدون را از ديدگاه صهيونيستها بررسي كرديم. اجمالاً بايد گفت به باور آنان نبرد آرمگدون براي از ميان بردن نيروهاي ضدّ مسيح و به سروري و حكومت رساندن يهود رخ ميدهد؛ اين در حالي است كه آنگونه كه از روايات برميآيد، نبرد قرقيسيا براي به دست آوردن گنجي است كه گفته ميشود در ناحيه فرات وجود دارد. گزارش ابنحماد از اين گنج به نقل از پيامبر(ص) چنين است: «در فرات، كوهي از طلا و نقره كشف ميشود و بر سر آن از هر نُه نفر، هفت نفر كشته ميشوند؛ پس آنگاه كه به آن دسترسي پيدا كرديد، نزديك آن نشويد».
هدف اصلي سفياني از جنگ عراق چيرگي بر آن كشور و ايستادگي در برابر نيروهاي ايراني و زمينهسازان ظهور امامعصر(عج)، كه از عراق به سوي سوريه و قدس پيش ميروند، خواهد بود، ولي در راه عراق در اثر حادثة عجيبي جنگ قرقيسيا رخ ميدهد و آن حادثه پيدا شدن گنجي در مجراي فرات يا نزديك مجراي آن رود است؛ به گونهاي كه عدّهاي از مردم براي دست يافتن به آن ميكوشند و آتش جنگ ميان آنان شعلهور ميشود و بيش از صد هزار تن كشته ميشوند و هيچ يك به پيروزي قطعي نميرسند و به آن گنج دست نمييابند، بلكه همگي از آن منصرف و به مسائل ديگر مشغول ميشوند. در اين كتاب، رواياتي نيز در اين موضوع نقل شده است؛ از جمله نبيّ اكرم(ص) فرمودند: «فتنه چهارم هجده سال به طول ميانجامد. سپس در آن هنگام كه بايد، پايان ميپذيرد و تحقيقاً نهر فرات از كوهي از طلا پرده برميدارد و مردم براي رسيدن به آن به جان يكديگر ميافتند و از هر نُه تن، هفت تن كشته ميشوند».
دربارة تعداد تلفات در نبرد آرمگدون گفته شده است كه از هر دو نفر يك نفر كشته ميشود و مجموعاً 3 ميليارد نفر كشته خواهند شد. اين در حالي است كه رقم تلفات نبرد قرقيسيا صد هزار نفر گزارش شده است كه اين با سه ميليارد نفر، ناهمگوني آشكار دارد. شيخ مفيد نگاشته است: سپس جز به عراق روي نخواهد كرد. سپاه او از قرقيسيا ميگذرند و صد هزار نفر از ستمگران را ميكشند.
بيشك فروپاشي بلوك شرق، سبب شد سناريوي آرمگدون بازيگر اساسي و مهم خود را از دست بدهد، امّا صاحبان اين پيشگوييها و كلاهبرداريها از رخ ندادن پيشگوييهاي دروغين خويش شرمگين نشدند و از تغيير ميدان و عرصة سياست جهاني برخلاف آرا و نظرهاي عجيبشان خجل نگرديدند؛ از همين رو دوباره نقشها را تقسيم كردند و اين بار اعراب و مسلمانان را نيروهاي جديد يأجوج و مأجوج معرفي كردند.
نبرد قرقيسيا چه واقع شود و چه نشود مبناي روايي دارد و در منابع گوناگون شيعه و سنّي دربارة آن گزارشهايي يافت ميشود؛ در ضمن آنكه هيچ يك از مسلمانان تا به حال درصدد سوء استفاده از احتمال وقوع چنين نبردي نبوده است، امّا آرمگدون هيچ مبناي عقلي و نقلي مقبولي ندارد و از پايه خرافي است و ملعبة دست حيلهگران جهان سياست در آمريكا و اسرائيل شده است. در مورد بخشهايي از عهد قديم و عهد جديد كه از رخ دادن جنگي خانمانسوز خبر ميدهند و ما برخي از آنها را در ميان مباحثمان آورديم همگي به گذشته مربوط است؛ يعني بيان آنها گونهاي است كه روشن است درباره نبردي كه پيش از اين رخ داده است گزارش ميكنند، نه نبردي كه رخ خواهد داد. آن بخشهايي نيز كه از گذشته حكايت نميكنند داراي نثري نمادين و تمثيلياند و متون تمثيلي را ميشود به شكلهاي مختلف تفسير و تأويل كرد.
نكتة ديگري كه خرافي بودن آرمگدون را قوّت ميبخشد آنكه، همانگونه كه در بخش پيشين نيز گفتيم، مدّعيان و طرفداران آرمگدون، تلفات اين نبرد را سه ميليارد نفر ميدانند؛ حال آنكه منطقة مجدو ناحيهاي كوچك است و به هيچ روي چنين گنجايشي ندارد.
سخن ديگر آنكه باورمندان آرمگدون تا به حال تاريخهاي گوناگوني را براي رخ دادن اين نبرد معيّن كردهاند؛ در حالي كه آرمگدون در هيچ يك از آن تاريخها اتّفاق نيفتاده است.
و در پايان بايد بگوييم كه انديشههاي بنيادگرايان انجيلي مخالفان زيادي حتّي در ميان مسيحيان و يهوديان دارد؛ اگرچه رقم مخالفان صهيونيسم، به دليل قدرت و نفوذي كه صهيونيستها دارند، روز به روز كاهش مييابد. محمود النجيري نوشته است: كليساي كاتوليك و كليساهاي شرقي همچنان تفسيرهاي يهوديشدة جنبش بنيادگرايي پروتستاني را رد ميكند. با اينكه واتيكان بارها برپايي دولت غاصب يهود را در فلسطين رد كرده است؛ امّا اين اواخر تغيير مواضع اين كليسا را دربارة يهود تماشاگريم؛ به گونهاي كه يهود را از كشتن مسيح مبرّا كرد و آشتي ديپلماتيكي ميان واتيكان و دولتي كه هميشه آن را رد ميكرد برقرار شد
کریمی که جهان پاینده دارد تواند حجتی را زنده دارد
دانلود پروژه و کارآموزی و کارافرینی