پاسخ به:آسیب شناسی مهدویت
سه شنبه 7 شهریور 1391 9:09 PM
واحد دین واندیشه تبیان زنجان-
کلمه رجعت از (رَجَعَ، یَرجِعُ) به معنای برگشتن و رجوع کردن میباشد.(2) گاهی حرف اول کلمهی «رجعت» به کسره و گاهی به فتحه خوانده میشود که معنای این دو با یکدیگر متفاوت است. اگر آن را «رَجعت» همراه فتحه بخوانیم معنای آن این است که « اَلعُودُ إلی الدُّنیا بَعدَ المَماتِ »(3) رجعت یعنی عود و بازگشت به دنیا بعد از مرگ. اگر آن را «رِجعت» با کسره بخوانیم معنای آن رجوع کردن زن به همسرش بعد از اطلاق میباشد « مُراجِعة الرَّجُل بَعدَ الطلاقِ »(4) در مشتقات لفظ کلمه «مَرجِع و مَ«رجعت»رجَع» وجود دارد که اسم مکان و به معنای محل رجوع میباشد. کلمه «إستِرجَاع» نیز یکی از هم خانوادههای آن است که این کلمه باب استعفال وَ معنای آن طلب رجوع به پروردگار عالم است، زمانی که گفته میشود: «إنّا لِلّهِ وَ إنّا إلَیهِ رَاجِعُونَ»(5)
بزرگان تعاریف متعددی برای رجعت بیان فرمودهاند که ما در اینجا چند مورد از این تعاریف را بررسی مینماییم: شیخ حرّ عاملی (رَحمَة الله عَلَیه) : رجعت همان حیات و زندگی بعد از مرگ است و قبل از قیامت است.(6)
شیخ مفید (رَحمَة الله عَلَیه) :
خدا گروهی از اموات را به همان صورت که در گذشته بودهاند، به دنیا بر میگرداند و گروهی را عزیز و گروهی را ذلیل میگرداند و اهل حق را بر باطل غلبه میدهد و مظلومین را بر ظالمان و ستمگران غالب میکند این واقعه هنگام ظهور حضرت مهدی (عَجَلَاللهُ تَعَالَی فَرَجَهُ الشَرِیف) اتفاق میافتد.(7) علامه طباطبائی (رَحمَة الله عَلَیه) در مورد رجعت میفرمایند: روز رجعت یکی از مراتب روز قیامت است. هر چند که از لحاظ ظهور به روز قیامت نمیرسد، زیرا در ایام رجعت باز شر و (فتنه) تا اندازهای وجود دارد به خلاف قیامت که دیگر هیچ اثری از (فتنه) و شرارت در آن وجود ندارد(8)
شهید مطهری (رَحمَة الله عَلَیه)
رجعت مثل قیامت نیست بلکه قیامت از ضروریات دین اسلام و مسلمانان میباشد و کسی که منکر قیامت است اصلاً مسلمان نیست ولی مسئله رجعت اینگونه نیست. کسانی هم که معتقد به آن هستند، میگویند «رجعت» از ضروریات مذهب شیعه است.
آیت الله مکارم شیرازی (حَفَظَهُ الله) میفرمایند:
ایشان در تفسیر نمونه، رجعت را اینگونه معنا میکند که: بعد از ظهور حضرت مهدی (عَجَلَاللهُ تَعَالَی فَرَجَهُ الشَّرِیف) در آستانه رستاخیز گروهی از «مؤمنان خالص» و گروهی از «کفار و طاغوتیان بسیار شرور» به این جهان (زندگی دنیایی) بر میگردند، گروه و دسته اول مدارجی از کمال را طی خواهند کرد، و گروه دوم نیز کیفر شدید خواهند دید.(9)
شیخ صدوق (رَحمَة الله عَلَیه) میفرماید: اعتقاد ما در باب رجعت این است که برگشتن به دنیا حق است،(10) که حق تعالی در قرآن فرموده: «أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ خَرَجُوا مِنْ دِیارِهِمْ وَ هُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقالَ لَهُمُ اللَّهُ مُوتُوا ثُمَّ أَحْیاهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَی النَّاسِ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَشْکُرُونَ(11)».شیخ مفید (رَحمَة الله عَلَیه) راجع به این موضوع میفرمایند: خداوند متعال قومی از امت حضرت محمد (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَم) را بعد از مرگشان و قبل از روز قیامت زنده میگرداند. و این عقیده مختص آل محمد (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَم) میباشد.(12)
سید مرتضی (رَحمَة الله عَلَیه) نیز میگوید: بدان که آنچه شیعه به آن اعتقاد دارد این است که خداوند متعال هنگام ظهور حضرت مهدی (عَجَلَ اللهُ تَعَالَی فَرَجَه) دستهای از شیعیان را که پیش از این از دنیا رفتهاند زنده میکند تا به ثواب نصرت و یاری کردن حضرت و مشاهدهی دولت کریمهی ایشان نائل گرداند، و هم چنین دستهای از دشمنان او را زنده میکند تا از آنها انتقام بگیرد و شیعیان از مشاهدهی غلبهی حق بر باطل لذت ببرند.(13)
قرآن که کتاب فرقان است به این معنا که حق را از باطل جدا میکند و در خود علم اوّلین و آخرین را جا داده است، برای ما به دو گونه دلیل میآورد، دستهای از دلایل قرآنی دلایل عام و فراگیر است و دستهای دیگر دلایل خاص و مشخص که با آن مطلب خاصی را اثبات مینماید. برای همین ما نیز دلایل رجعت را که در قرآن آمده است به دو قسم تقسیم مینماییم و آنها را به تفصیل بیان میکنیم.
دلیل اول: دلایل عام بر رجعت گذشتگان
قرآن کریم در آیات متعدد قدرت خویش را به رخ بندگان خود میکشد و برای آنها قدرت نمایی میکند. خداوند متعال در قرآن میفرماید: « أَ لَیْسَ ذلِکَ بِقادِرٍ عَلی أَنْ یُحْیِیَ الْمَوْتی»(14) خداوند در این آیه انسان را با وجدان و فطرت خدا گرایی خود روبه رو میکند و از او میپرسد آیا خدا قدرت زنده کردن مردگان را ندارد؟ این سوال، از روی جهل نیست چرا که خدا عالم به تمام مخلوقات است و حتی خود خالق علم است. این سوال نوعی توبیخ کردن منکران قیامت و رجعت است، که خداوند با لحنی توبیخی از آنها در مورد قدرت خود سوال میکند. قرآن کریم باز در آیهای دیگر قدرت نمایی میکند و منکران را مورد سوال قرار میدهد و میفرماید: « أَ وَ لَمْ یَرَوْا أَنَّ اللَّهَ الَّذِی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ لَمْ یَعْیَ بِخَلْقِهِنَّ بِقادِرٍ عَلی أَنْ یُحْیِیَ الْمَوْتی بَلی إِنَّهُ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیر»(15) بله خداوند در آیات متعدد اینگونه قدرت خویش را به بندگانش نشان میدهد، در واقع خداوند میخواهد بگوید کسانی که منکر قیامت و زنده شدن مردگان هستند با قدرت لایزال من مبارزه میکند. خداوند در قرآن پانزده مرتبه میفرماید: «إنَّ الله علی کُلِّ شَیءٍ قدیر» و این تکرار حکمتی دارد که شاید یکی از حکمتهای آن این باشد که میخواهد بگوید، خدا بر هر چیزی که (فکر میکنید) قدرت دارد، تا شاید انسان خدا را با خود قیاس نکند و بگوید چون زنده کردن مرده به دست من محال است، خدا نیز توانایی زنده کردن انسان را ندارد. آیات دیگری نیز در قرآن وجود دارد که زنده شدن مردگان را به خدا نسبت میدهد و خدا را قادر بر هر کاری معرفی مینماید که عبارتاند از: «ذلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَ أَنَّهُ یُحْیِ الْمَوْتی وَ أَنَّهُ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیر»(16)
علت اینکه بعضی با وجود این همه تاکیدات که در قرآن وجود دارد و خداوند درصدد بیان قدرت خویش است، باز رجعت را انکار میکنند چیست؟ آیا آنها قرآن را قبول ندارند؟ آیا آنها قرآن را نمیخوانند؟
بله اگر بخواهیم جواب این سوالات را بدهیم باید با تأسف بگوییم که، نه تنها اینها قرآن را قبول دارند بلکه خود را تنها مدافع و محافظ قرآن نیز میدانند و خود را تنها عامل به قرآن میشناسند. علت اینکه اینها رجعت را انکار میکنند فقط و فقط کوردلی آنها است و الا همان قرآنی را که میخوانند به آنها میگوید رجعت نه فقط در دین اسلام بلکه در ادیان در دیگر نیز وجود داشته است."وَ لَوْ أَنَّنا نَزَّلْنا إِلَیْهِمُ الْمَلائِکَةَ وَ کَلَّمَهُمُ الْمَوْتی وَ حَشَرْنا عَلَیْهِمْ کُلَّ شَیْءٍ قُبُلاً ما کانُوا لِیُؤْمِنُوا إِلاَّ أَنْ یَشاءَ اللَّهُ وَ لکِنَّ أَکْثَرَهُمْ یَجْهَلُون "اگر فرشتگها را برایشان نازل میکردیم و مردگان با ایشان سخن میگفتند و همه چیزها را گروه گروه نزد ایشان جمع میآوردیم بدان ایمان آور نبودند مگر آنکه خدا بخواهد، ولی بیشترشان نمیدانند .تقدیر آیه این است که : اگر ما پیشنهاد مشرکین را میپذیرفتیم و آیات عجیب و غریب برای آنان نازل میکردیم، حتی اگر ملائکه را به چشم آنان در میآوردیم و یا مردهها را برایشان زنده میکردیم و آنان با مردههای خود حرف میزدند،
و مردهها به صدق دعوت ما شهادت میدادند، و یا تمام موجودات را طائفه طائفه جمع نموده و یا مواجه با آنان میکردیم و همه به زبان حال و یا به زبان قال شهادت میدادند، باز ایشان ایمان آور نبودند، و هیچ یک از این کارها در آنان تاثیر نمیکرد، مگر اینکه خدا خواسته باشد(17).اینها قرآن میخوانند ولی وقتی به آیات رجعت در سورة بقره میرسند یا آنها را نمیخوانند یا چشمان خویش را روی حقیقت زنده شدن مقتول بنی اسرائیل میبندند، اینها افرادی هستند که قرآن میخوانند و به زنده شدن مردگان توسط حضرت عیسی (علیهالسلام) ایمان دارند ولی قدرت خدا را در زنده کردن مردگان انکار میکنند. بله اینها بسیار قرآن میخوانند، بسیاری از اینها حافظ قرآن هستند و تعداد زیادی از آنها قرآن را با صدای زیبا و دل نشین میخوانند ولی از محتوای قرآن هیچ بهرهای نمیبرند، از داستانهای قرآن هیچ عبرتی نمیگیرند، برای همین است که خداوند در مورد این افراد میفرماید: « مَثَلُ الَّذِینَ حُمِّلُوا التَّوْراةَ ثُمَّ لَمْ یَحْمِلُوها کَمَثَلِ الْحِمارِ یَحْمِلُ أَسْفاراً بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِینَ کَذَّبُوا به آیاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِین(18). حال آنان که تحمل (علم) تورات کرده و خلاف آن عمل نمودند در مثل به حماری ماند که بار کتابها بر پشت کشد (و از آن هیچ نفهمد و بهره نبرد) آری قومی که مثل حالشان این است که آیات خدا را تکذیب کردند بسیار مردم بدی هستند و خدا هرگز (به راه سعادت) ستمکاران را رهبری نخواهد کرد
دلیل دوم: دلایل خاص قرآن راجع به رجعت
یکی از راهای اثبات رجعت، قرآن است، در قرآن که شریفترین کتاب مسلمانان است چند مرتبه مسئلهی رجعت را در ضمن داستانهای زیبایی از انبیاء (علیهم السلام) بیان نموده است که ما نیز تعدادی از آنها را به طور مختصر در اینجا بیان مینمائیم.
داستان اول: قوم حضرت موسی (علیهالسلام)
این داستان اجمالاً به زنده شدن مردگان در دنیا اشاره دارد و میخواهد بیان کند که ممکن است انسان مرده در همین دنیا زنده شود و این داستان جواب شبهه کسانی است که در حالی که به قرآن معتقدند ولی رجعت و زنده شدن مردگان را در این دنیا انکار مینمایند. در زمان حضرت موسی (علیهالسلام) در قوم بنیاسرائیل قتلی صورت گرفت ولی قاتل شناخته نشد قوم بنیاسرائیل خواست قتل را به گردان قوم دیگر بیندازد تا بتواند از آن قوم انتقام بگیرد. خبر به گوش حضرت موسی (علیهالسلام) رسید حضرت دستور دادند اولیاء دم گاوی را بکشند و قسمتی از دم گاو را به آن مقتول بزنند تا مقتول زنده شود و حقیقت را بازگو کند. ابتداء بنیاسرائیل تعجب کرده و دستور حضرت موسی (علیهالسلام) را مسخره کردند و با بی اعتنایی دستور را عملی ساختند، هنگامی که دُم گاو را به آن مقتول زدند، مقتول بلافاصله به اذن الهی زنده شد و قاتل را معرفی کرد و بعد از آن خداوند به او زندگی دوباره بخشید. آنچه را از این داستان نتیجه میگیریم همین است که خداوند قادر و توانا قدرت انجام هر کاری را دارد و شاید در قرآن از این گونه داستانها را آورده است تا امروز منکرین رجعت حضرت مهدی (عجل الله تعالیفرجه الشّریف) نتوانند استدلال کنند و امر به این مهمی را انکار نمایند. خداوند در قرآن در این داستان میفرماید: « فَقُلْنا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِها کَذلِکَ یُحْیِ اللَّهُ الْمَوْتی وَ یُرِیکُمْ آیاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ »(19) (اینگونه خداوند مردگان را زنده میکند و نشانهای خود را به شما مینمایاند، شاید عقل خود را به کار گیرید)
داستان دوم: عزیر پیامبر
یکی دیگر از پیامبران قوم بنیاسرائیل « عزیر» است که قرآن کریم داستان او را به عنوان یکی دیگر از زنده شدگان در این دنیا بیان مینماید داستان عزیر را قرآن اینگونه بیان میکند: « أَوْ کَالَّذِی مَرَّ عَلی قَرْیَةٍ وَ هِیَ خاوِیَةٌ عَلی عُرُوشِها قالَ أَنَّی یُحْیِی هذِهِ اللَّهُ بَعْدَ موتها فَأَماتَهُ اللَّهُ مِائَةَ عامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ قالَ کَمْ لَبِثْتَ قالَ لَبِثْتُ یَوْماً أَوْ بَعْضَ یَوْمٍ قالَ بَلْ لَبِثْتَ مِائَةَ عامٍ فَانْظُرْ إِلی طَعامِکَ وَ شَرابِکَ لَمْ یَتَسَنَّهْ وَ انْظُرْ إِلی حِمارِکَ وَ لِنَجْعَلَکَ آیَةً لِلنَّاسِ وَ انْظُرْ إِلَی الْعِظامِ کَیْفَ نُنْشِزُها ثُمَّ نَکْسُوها لَحْماً فَلَمَّا تَبَیَّنَ لَهُ قالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللَّهَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیر»(20) یا همانند کسی« عزیر پیامبر» که از کنار یک آبادی (ویران شده) عبور کرد، در حالی که دیوارهای آن، به روی سقفها فرو ریخته بود، (و اجساد و استخوانهای اهل آن، در هر سو پراکنده بود، او با خود) گفت:" چگونه خدا اینها را پس از مرگ، زنده میکند؟!" (در این هنگام،) خدا او را یکصد سال میراند، سپس زنده کرد، و به او گفت:" چه قدر درنگ کردی؟" گفت:" یک روز، یا بخشی از یک روز." فرمود:" نه، بلکه یکصد سال درنگ کردی! نگاه کن به غذا و نوشیدنی خود (که همراه داشتی، با گذشت سالها) هیچ گونه تغییر نیافته است! (خدایی که یک چنین مواد فاسد شدنی را در طول این مدت، حفظ کرده، بر همه چیز قادر است!) ولی به الاغ خود نگاه کن (که چگونه از هم متلاشی شده! این زنده شدن تو پس از مرگ، هم برای اطمینان خاطر توست، و هم) برای اینکه تو را نشانهای برای مردم (در مورد معاد) قرار دهیم. (اکنون) به استخوانها (ی مرکب سواری خود) نگاه کن که چگونه آنها را برداشته، به هم پیوند میدهیم، و گوشت بر آن میپوشانیم!" هنگامی که (این حقایق) بر او آشکار شد، گفت:" میدانم خدا بر هر کاری توانا است."این آیه نیز، همچون آیه قبل، حجتی روشن و برهانی آشکار و قاطع بر وقوع رجعت در دنیا دلالت میکند.
داستان سوم: اصحاب کهف
یکیدیگر از داستانهای قرآن که دلالت میکند بر زنده شدن مردگان در دنیا داستان اصحاب کهف است که اینها گروهی از مردم مؤمن و خداترس بودند که در غاری به خواب رفتند و حدود سیصد سال بعد بیدار شدند و قرآن اینگونه میگوید: وَ کَذلِکَ أَعْثَرْنا عَلَیْهِمْ لِیَعْلَمُوا أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَ أَنَّ السَّاعَةَ لا رَیْبَ فِیها إِذْ یَتَنازَعُونَ بَیْنَهُمْ أَمْرَهُمْ فَقالُوا ابْنُوا عَلَیْهِمْ بُنْیاناً رَبُّهُمْ أَعْلَمُ بِهِمْ قالَ الَّذِینَ غَلَبُوا عَلی أَمْرِهِمْ لَنَتَّخِذَنَّ عَلَیْهِمْ مَسْجِداً سَیَقُولُونَ ثَلاثَةٌ رابِعُهُمْ کَلْبُهُمْ وَ یَقُولُونَ خَمْسَةٌ سادِسُهُمْ کَلْبُهُمْ رَجْماً بِالْغَیْبِ وَ یَقُولُونَ سَبْعَةٌ وَ ثامِنُهُمْ کَلْبُهُمْ قُلْ رَبِّی أَعْلَمُ بِعِدَّتِهِمْ ما یَعْلَمُهُمْ إِلاَّ قَلِیلٌ فَلا تُمارِ فِیهِمْ إِلاَّ مِراءً ظاهِراً وَ لا تَسْتَفْتِ فِیهِمْ مِنْهُمْ أَحَدا(21) این چنین مردم را متوجه آنها کردیم تا بدانند وعده خداوند حق است و در پایان جهان و قیام قیامت شکی نیست، در آن هنگام که میان خود در این باره نزاع میکردند: گروهی میگفتند بنائی بر آن بسازید (تا برای همیشه از نظر پنهان شوند و از آنها سخن نگوئید که) پروردگارشان از وضع آنها آگاه تر است (ولی آنها که از رازشان آگاهی یافتند و آن را دلیلی بر رستاخیز دیدند) گفتند: ما مسجدی در کنار (مدفن) آنها میسازیم (تا خاطره آنها فراموش نشود).گروهی خواهند گفت آنها سه نفر بودند که چهارمینشان سگ آنها بود، و گروهی میگویند پنج نفر بودند که ششمین آنها سگشان بود- همه اینها سخنانی بدون دلیل است- و گروهی میگویند آنها هفت نفر بودند و هشتمینشان سگ آنها بود، بگو پروردگار من از تعداد آنها آگاهتر است، جز گروه کمی تعداد آنها را نمیدانند، بنابراین در باره آنها جز با دلیل سخن مگوی و از هیچ کس پیرامون آنها سؤال منما.
داستان چهارم: احیاء مردگان توسط حضرت عیسی (علیهالسلام).
یکیدیگر از داستانهایی که در قرآن آمده است و به ما کمک میکند تا بتوانیم وجود رجعت را اثبات کنیم داستان زنده شدن مردگان به دست حضرت عیسی (علیهالسلام) به اذن خداوند متعال است.« وَ رَسُولاً إِلی بَنِی إِسْرائِیلَ أَنِّی قَدْ جِئْتُکُمْ بِآیَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ أَنِّی أَخْلُقُ لَکُمْ مِنَ الطِّینِ کَهَیْئَةِ الطَّیْرِ فَأَنْفُخُ فِیهِ فَیَکُونُ طَیْراً بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أُبْرِئُ الْأَکْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ وَ أُحْیِ الْمَوْتی بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أُنَبِّئُکُمْ به ما تَأْکُلُونَ وَ ما تَدَّخِرُونَ فِی بُیُوتِکُمْ إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَةً لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ »(22) و عیسی را رسول و فرستاده به سوی بنی اسرائیل (قرار داده، که به آنها میگوید:) من نشانهای از طرف پروردگار شما، برایتان آوردهام، من از گل، چیزی به شکل پرنده میسازم، سپس در آن میدمم و به فرمان خدا، پرندهای میگردد. و به اذن خدا، کور مادر زاد و مبتلایان به برص [پیسی] را بهبودی میبخشم، و مردگان را به اذن خدا زنده میکنم، و از آنچه میخورید، و در خانههای خود ذخیره میکنید، به شما خبر میدهم، مسلما در اینها، نشانهای برای شماست، اگر ایمان داشته باشید!این داستان و داستانهای قبل از این که در قرآن کریم آمده است همه بیانگر امکان رجوع مردگان به دنیا را میرساند، این داستانها با بیان بسیار شیرین و آشکار قرآن وقوع رجعت را برای تمام افراد به تصویر میکشد.
وجه تعلیل
علت اینکه سعی کردیم تا از قرآن کریم برای منکرین رجعت دلیل و استدلال بیاوریم این است که تنها منبع مشترک بین شیعه و سنی که هر دو به آن معتقد هستیم و میگوئیم این کتاب، هیچ گونه تحریفی نشده است همان قرآن است، برای همین اولین استدلال ما نیز از آیات قرآن شروع شده است.
در زیارت حضرت ابوالفضل العباس (علیهالسلام) راجع به رجعت چنین میخوانیم «إنّی بِکُم مؤمِن و بِایآبِکُم مُوقِن»(23) یعنی من به مقام و منزلت شما ایمان و به برگشتن شما یقین دارم. در این فرائض از زیارت (برگشتن و رجعت) با کلمه (ایاب) بیان شده است زیرا در روایات و آیات از چند کلمه راجع به (برگشتن و رجعت) تعبیر شده است که عبارت است از: (رَد، حَشر، إیاب و کَرّه)(24) که معنای همهی اینها همان رجعت و بازگشتن است. در نامهای که امام حسن عسگری (علیهالسلام) برای وکیل خود مینویسد در آن این گونه میگوید که روز سوم شعبان روز میلاد حسین (علیهالسلام) است، آن روز را روزه بدار و این دعا را بخوان، سپس دعا را نقل کرد تا به اینجا رسید « وَ سَیِّدِ الاسْرَةِ، الْمَمْدُودِ بِالنُّصْرَةِ یَوْمَ الْکَرَّةِ، الْمُعَوَّضِ مِنْ قَتْلِهِ أَنَّ الأَئِمَّةَ مِنْ نَسْلِهِ، وَ الشِّفاءَ فِی تُرْبَتِهِ، وَ الْفَوْزَ مَعَهُ فِی اوْبَتِهِ ،وَ الأَوْصِیاءَ مِنْ عِتْرَتِهِ بَعْدَ قائِمِهِمْ وَ غَیْبَتِهِ، حَتّی یُدْرِکُوا الأَوْتارَ، وَ یَثْأَرُوا الثَّأرَ وَ یُرْضُوا الْجَبَّارَ، وَ یَکُونُوا خَیْرَ أَنْصارٍ، صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِمْ مَعَ اخْتِلافِ اللَّیْلِ وَ النَّهار»(25) یعنی امام حسین (علیهالسلام) سرور آل محمّد است که در روز رجعت نصرت و یاری خدا به او میرسد آقایی که خداوند متعال نُه امام را از نسل وی در عوض شهادتش به او ارزانی داشت.
و تربتش را موجب شفا دانست و سعادت را در زمان رجعت، با او و جانشینانش بعد از قائم آنها و غیبت او که همه از عترت آن حضرت میباشند قرار داده تا از قاتلان آنها انتقال بگیرد. هم چنین در دعای عهد میخوانیم: « اللَّهُمَ إِنْ حَالَ بَیْنِی وَ بَیْنَهُ الْمَوْتُ الَّذِی جَعَلْتَهُ عَلَی عِبَادِکَ حَتْماً فَأَخْرِجْنِی مِنْ قَبْرِی مُؤْتَزِراً کَفَنِی شَاهِراً سَیْفِی مُجَرِّداً قَنَاتِی مُلَبِّیاً دَعْوَةَ الدَّاعِی فِی الْحَاضِرِ وَ الْبَادِی»(26) خدایا اگر مرگ بین من و آن حضرت حائل گردید مرا از قبر بیرون آور. این فقره از دعای عهد نیز بیانگر این است که در زمان آن حضرت بسیاری از مردگان نیز برای یاری حضرت زنده میگردند تا در رکاب حضرت باشند و روایت دارد که هر کس چهل روز صبح دعای عهد را بخواند از یاران حضرت مهدی (عَجَلَ الله تَعالی فَرَجَهُ الشَّریف) خواهد بود و اگر قبل از ظهور حضرت مرگش فرا برسد (هنگام ظهور) او را از قبر بیرون آورد و زنده گرداند تا در رکات آن حضرت باشد. در زیارت وارث میخوانیم: «إنّی بِکُم مُومِن وَ بِایآبِکُم مُوقِن» و این فقره از زیارت را در زیارت حضرت امام حسین (علیهالسلام) و زیارت اربعین و زیارت جامعه کبیره نیز آمده است.(27)
از امام صادق (علیهالسلام) در مورد تفسیر آیه شریفهی «إذ جَعَلَ فیکم أنبیاءَ وَ جَعَلَکُم مُلُوکاً» (28) سوال شد، حضرت در جواب فرمودند: مقصود از انبیاء پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آلِهِ وَ سَلَّم) و ابراهیم و اسماعیل و ذریهی او (علیهمالسلام) است، و منظور از پادشاهان اهل بیت (علیهمالسلام) میباشند، باز راوی از حضرت سوال کرد: خداوند متعال چه سلطنت و پادشاهی به شما اهل بیت پیامبر (صَلَواتُ الله علیهم) عطا فرموده است، حضرت جواب فرمودند: سلطنت و پادشاهی بهشت را و سلطنت و پادشاهی به هنگام رجعت را به ما عطا نموده است. (29)
مأمون عباسی به حضرت رضا (علیهالسلام) عرض کرد: در مورد رجعت چه میفرمائید؟ حضرت رضا (علیهالسلام) فرمودند: رجعت درست است، بازگشتِ بعضی از مردگان در امتهای گذشته نیز سابقه داشته است و قرآن هم ناطق به آن است و پیامبر (صلّی الله علیه و آلِهِ وَ سَلَّم) فرمودند: آنچه در امتهای پیشین بوده است «طابِقُ النَّعلِ بِالنَّعل» در این امت نیز خواهد بود و همچنین پیامبر اکرم (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم) فرمودند: موقعی که فرزند من مهدی (علیهالسلام) قیام میکند عیسی ابن مریم (علیهماالسلام) از آسمان فرود میآید و پشت سر او نماز میخواند، و نیز پیامبر اکرم (صَلَّیالله علیه و آلِه و سَلَّم) فرمودند: اسلام با غربت آشکار شد و عن قریب آنکه اسلام دوباره غریب میشود، پس خوشا به حال عزبا، عرض شد یا رسول الله بعد از آنکه اسلام دوباره غریب میشود چه اتفاقی میافتد؟ حضرت فرمودند: حق به صاحب حق بازگشت میکند. (30) راوی میگوید از امام صادق (علیهالسلام) تفسیر آیه شریفه « إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذِینَ آمَنُوا فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ یَوْمَ یَقُومُ الْأَشْهادُ» (31) را پرسیدم حضرت در جواب فرمودند: به خدا قسم این در رجعت است.
نمیدانی که بسیاری از پیامبران در دنیا یاری نشدند و کشته گشتند و ائمه (علیم السلام) هم به قتل رسیدند و کسی یاریشان نکرد. شخصی نزد حضرت امام محمد باقر (علیهالسلام) آمد و به آن حضرت فرمود: سوالی دارم که نمیخواهم آن را بر زبان آورم، حضرت فرمودند: سوال تو در مورد رجعت است، آن شخص گفت: آری. حضرت فرمودند: رجعت قدرت نمایی خدا است و کسی جز فرقهی «قدریه» (32) آن قدرت الهی را انکار نمیکند.
از حضرت صادق (علیهالسلام) درباره آیه « وَ یَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً مِمَّنْ یُکَذِّبُ بِآیاتِنا فَهُمْ یُوزَعُون »(33) پرسیدند. حضرت در جواب فرمودند: مردم دربارة آن چه میگویند؟ عرض کرد: میگویند این آیه در مورد قیامت است. حضرت فرمودند: آیا روز قیامت از هر گروهی دستهای محشور میشوند و بقیه محشور نمیشوند؟ نه چنین نیست و این آیه در مورد رجعت میباشد و آیه قیامت « وَ یَوْمَ نُسَیِّرُ الْجِبالَ وَ تَرَی الْأَرْضَ بارِزَةً وَ حَشَرْناهُمْ فَلَمْ نُغادِرْ مِنْهُمْ أَحَدا »(34) میباشد.(35) حضرت صادق (علیهالسلام) میفرمایند: تنها کسانی رجعت میکنند که ایمان یا کفر آنها خالص باشد.(36) امام صادق (علیهالسلام) میفرمایند: « أیام الله ثلاثه: یوم یقوم القائم و یوم الکرَّة و یَومَ القیامَة» (37) روزهای خداوند متعال سه روز است: روز که قائم (عجل الله تعالی فَرَجهُ الشّریف) قیام میکند، روز رجعت و روز قیامت.
علامه طباطبائی (رَحمَة الله عَلَیه) در تفسیر «یومُ الله» دو احتمال میآورند:
1) اینکه ایام خاصی به خداوند متعال نسبت داده شده است با وجود اینکه تمام روزها یوم الله است، به خاطر این است که در این روزهای خاص، امر خدا آن چنان ظهور مییابد که برای هیچ کس دیگری ظهور نمییابد. مثل مرگ، در آن زمانی که تمام اسباب دنیایی از تأثیر گذاری میافتد و قدرت و عظمت خداوند متعال ظهور پیدا میکند.(38)
2) ممکن است منظور از اینکه این سه روز را حضرت به خداوند نسبت داده است این باشد که نعمتهای الهی در آن روز ظهور خاصی مییابد که این ظهور در روزهای دیگر نخواهد بود.(39) امام صادق (علیهالسلام) میفرمایند: « لیسَ مِنّا مَن لم یُؤمِن بِکَرَّتنا وَ لَم یَشتَحِل مُتعَتِنا»(40) حضرت فرمودند: از ما نیست کسی که ایمان به رجعت ما نداشته باشد وَ متعه ما را حلال نشمرد. امام صادق (علیهالسلام) میفرمایند: «مَن أَقَرَ بِسَبعَةِ أَشیاءٍ فَهُوَ مُؤمِنٌ وَ ذَکَرَ مِنها الإیمانبِالرِّجعَةِ» (41) هر کس به هفت چیز اعتقاد داشته باشد مومن است وَ در میان آن هفت چیز ایمان به رجعت را ذکر نمود.
1.رجعت عبارت است از اینکه مردگان پس از مرگ زنده شوند و مدتی در قید حیات باشند و بعد از آن دوباره به آرامگاه ابدی باز میگردند ولی در قیامت اینگونه نیست و آنجا جایگاه ابدی انسانها است و انسان بعد از زنده شدن برای قیامت هرگز فانی نمیشود.
2.در رجعت افراد خاصی به دنیا برمیگردند ولی در قیامت این برگشت عمومیت دارد و هیچ عام و خاصی در آنجا وجود ندارند، بلکه تمام انسانها از اول خلقت تا قیامت همه آنجا جمع میگردند و به حساب آنها رسیدگی میشود. «إنَّ الرِّجعَةَ لَیسَت بِعَامَّةٍ، وَ هی خَاصَّةٌ، لایَرجَعُ إلّا مِن مَحضِ الإیمانِ مَحضاً أَو مَحضِ الشِّرکِ مَحضاً» (42)رجعت عمومی و همگانی نیست، بلکه یک جنبه خصوصی دارد، تنها گروهی بازگشت مینمایند که ایمان خالص یا شرک خالص دارند.(43)
4.رجعت یک اصل و ضرورت در مذهب شیعه و امامیه است و بسیاری از مذاهب و ادیان ممکن است اصلاً به آن هیچ اعتقادی نداشته باشند ولی قیامت و معاد از اصول دین است که تمام مذاهب و ادیان به آن اعتقاد دارند، کسی منکر قیامت نمیشود مگر اینکه منکر خداوند و یا مشرک به خداوند متعال باشد.
5. در رجعت امکان راه یافتن فساد و شر در آن وجود دارد به خلاف قیامت که امکان راه یافتن هیچ گونه شر و فتنهای در آن وجود ندارد. (44)
هر کاری که هدف و نتیجهای نداشته باشد أبتر و لغو است و خداوند متعال که حکیم است به هیچ وجه کار لغو انجام نمیدهد. حال که فهمیدیم هنگام قیام قائم آلمحمد (صَلَیاللهُعَلَیهِوَ آلِهِوَ سَلَم) رجعت صورت میگیرد باید بدانیم که حتماً خداوند متعال هدف و نتیجهای برای رجعت نیز قرار داده است که با بررسی آیات و روایات به سه نتیجه و هدف برای رجعت رسیدیم که آنها را به طور مختصر بررسی مینماییم.
1.کلمه انتقام، ذهن انسان را به این مطلب سوق میدهد که شخصی خلافی انجام داده است و حال باید از او انتقام گرفته شود. آری، همین درست است یکی از اهداف رجعت انتقام گرفتن از ستمگران و ظالمان در تمام زمانها است. در رجعت، دستهای از مردمان ستمگر در طول تاریخ که از ظلم کردن در حق انسانها دریغ نورزیدهاند و حتی به اولاد پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله و سلم) ظلم نمودند رجعت مینمایند تا امام زمان (عَجَلَاللهُ تعالَی فَرَجَهُ الشَّریف) از آنها انتقام بگیرد. امام صادق (علیهالسلام) میفرمایند: هنگامی که کار حسین (علیهالسلام) خاتمه یافت، ملائکه به درگاه خدا تضرع کردند. پس خداوند سایه قائم را به پاداشت و به آنها فرمود: «بهذا إنتَقَم لَهُ مِن ظالِمیهِ» یعنی به واسطه (حضرت قائم (علیهالسلام) از آنان که بر او ستم کردند انتقام میگیرم)(45)
2.یکیدیگر از اهداف رجعت نصرت و یاری دین خداوند است که در زمانهای متمادی دست خوش فراموشی و بدعتها قرار گرفته است، در دعای عهد میخوانیم « وَ مُجَدِدًا لِما عُطِّلَ مِن أحکامِ کِتابِک» (46) یعنی امام زمان (عَجَلالله) میآید و به واسطه آموزشی احکام الهی که تعطیل شده بود را زنده مینماید.
لذت بردن مومنان از حاکمیت اسلام
3.در دعای عهد میخوانیم: « اللَّهُمَ وَ سُرَّ نَبِیَّکَ مُحَمَّداً ص بِرُؤْیَتِهِ وَ مَنْ تَبِعَهُ عَلَی دَعْوَتِهِ وَ ارْحَمِ اسْتِکَانَتَنَا به عدهُ اللَّهُمَّ اکْشِفْ هَذِهِ الْغُمَّةَ عَنِ الْأُمَّةِ بِحُضُورِه»(47) یعنی خدایا رسول خودت را با رویت و ظهور امام زمان (عَجَلَاللهُ تعالَی فَرَجَهُ الشَّریف) و (رجعت اهل بیت) مسرور بگردان. امام باقر (علیهالسلام) میفرمایند: مومنان (در زمان رجعت) به سوی روشنی چشمانشان برمیگردند و اما ستمگران رجعت خواهند کرد تا دچار عذاب و خشم خداوند متعال گردند.(48) بله هنگامی که حضرت مهدی (عَجَلَاللهُ تعالَی فَرَجَهُ الشَّریف) ظهور کنند و همراه ایشان مومنین رجعت نمایند و حاکمیت اسلام و مؤمنین را بر جهان یک پارچه مسلمان و مومن به خدا مشاهده نمایند شاد و مسرور میگردند.
رجعت در اعتقاد شیعه آنقدر اهمیت دارد که رئیس مذهب تشیع امام جعفر صادق (علیهالسلام) آن را یکی از روزهای الهی دانسته است و میفرماید: روزهای خدا سه روز است روز قیام قائم (عجل الله تعالی فَرَجَه الشَّریف) و روز رجعت و روز قیامت. شیعه دلایل بسیاری برای ادعای خود میآورد و اذعان میکند که دلایلش هم عقلی است و هم مستند به کتاب خداوند، قرآن است و هم مستند به روایت میباشد و حتی میگوید رجعت را در کتاب مخالفین اثبات مینمایم، تمام بزرگان شیعه رجعت را قبول دارند و رجعت را از ضروریات مذهب خود میدانند و آنقدر رجعت برای آنها مهم است که اگر کسی رجعت را انکار نماید آن را از انتسابش به شیعه محوم میگرداند و میگوید از ما نیست کسی که انکار کند رجعت را.(49)
برخلاف باور و عقید شیعه، اهل سنت هستند که عقیده به رجعت ندارد بلکه اگر کسی هم عقید به رجعت داشته باشد او را از دین اسلام خارج میدانند و او را متهم به کفر و شرک مینمایند، اگر راویی معتقد به رجعت بوده باشد روایت او را رد میکنند و از درجهی اعتبار ساقط میدانند، ولی در میان اهل تسنن افرادی نیز وجود دارند که رجعت شماری از افراد را همچون اصحاب کهف در عصر ظهور مهدی (علیه السلام) را مورد اشاره قرار دادهاند. برای اینکه عقیده اهل سنت را بهتر بیان نمایم به جملهای که سید ابن طاووس (رحمه الله علیه) آن را از صحیح مسلم نقل نمودهاند استناد میکنیم، سید ابن طاووس نقل میکند که جراج ابن ملیح میگوید: جابر میگفت: نزد من از طریق امام محمد باقر (علیهالسلام) و ایشان از پیامبر اکرم (صلیاللهعلیه و آله و سلّم) هفتاد هزار حدیث وجود داشت که اهل سنت همه آنها را رها کردند و سپس مسلم به استناد از محمد ابن عمر رازی علت ترک آن را چنین نقل میکند که: خودم از حریز شنیدم که میگفت: با جابر ملاقات کردم ولی اصلاً از او حدیثی را یادداشت نکردم، به خاطر اینکه او به رجعت معتقد بود.(50) در این قسمت از مقاله منکرین رجعت را با عقل خود روبهرو میکنیم یعنی عقل خود آنها را قاضی قرار میدهیم و از آنها سوال میکنیم که حکم فرقهی «قدریه» که قدرت خداوند متعال را انکار مینمایند چیست؟ آیا کسانی که قدرت خداوند را انکار میکنند مسلمان هستند یا از اسلام خارج میشوند؟ شیعه «قدرت» را یکی از صفات ذاتیه خدا میداند و معتقد است که قدرت یکی از صفات ذاتی خداوند است بنابراین عقیده میگوید زنده کردن مردگان قبل از روز قیامت امکان دارد و خداوند نیز قدرت بر چنین کاری دارد، حال اگر کسی منکر رجعت باشد در واقع منکر قدرت خداوند است و کسی که قدرت خداوند را انکار نماید طبق عقیده اهل سنت کافر است، پس در آخر یک سوال باقی میماند که منکرین رجعت در آن درمانده و عاجز گشتهاند و آن این است که: اگر کسی رجعت را که یکی از مظاهر قدرت الهی است رد نماید چه حکمی دارد؟ اگر حکم به مسلمان بودن او بکنند در واقع انکار قدرت الهی را نمودهاند و طبق نظر خودشان از اسلام خارج گردیدهاند. و اگر حکم به کافر بودن این چنین افرادی بکنند پس باید مسئلهی رجعت را قبول نمایند و اشتباه خود و بزرگانشان را بپذیرند. «وَ العاقِبَةُ لِلمُتَّقین»
عدالت و حکمت خداوند متعال چنان عقل ما را متحیر کرده است و انسانها را مقهور خود ساخته است که هر چه انسان روی این موضوع تفکر نماید تحیّر و حیران بودنش مضاعف میگردد. یکی از نتیجههای عدالت و حکمت الهی مسئله رجعت است، رجعتی که در آن مومنین به عزت و کافران و ستمگران به ذلت و خاری میرسند، رجعتی که هر حقی به صاحب آن برگردانده میشود، رجعتی که هر مغصوبی به خاطر غصبش چنان به ذلت و خاری میرسد که به سبب آن تمام انبیاء و مومنین شادمان میگردند. مسئله رجعت از عدالت خدا جریان پیدا میکند که خداوند عادل در آن بین هر صاحب حق و غاصب آن به وسیله آخرین ذخیرهی خودش حضرت مهدی (عجل الله تعالی فَرَجه الشَّریف) به قضاوت مینشیند، در روز رجعت خداوند به وسیله حکمت خویش به آیه مبارکه «وَ لَقَد کَتَبنا فِی الزَّبُورِ مِن بَعدِ الذِّکرِ...» (51) مصداق میبخشد و مومنین آل محمد (صلی الله علیه و آله) را عزت میبخشد. آنچه از این مقاله به دست میآید این است که رجعت که جریانی است جاری در امتهای گذشته و امت اسلام، حق است و کسی آن را انکار نمیکند مگر اینکه از اسلام خارج میگردد. نتیجه دیگری که از این مقاله بدست میآید برای اهل سنت است که باید مقدری در قرآن تأمل نمایند و آیاتی را که به آنها اشاره شد مطالعه نمایند و از غفلت و دوری از حقانیت فاصله بگیرند و به زیر چتر ایمان به محمد و آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلّم) گرد آیند. وَ لَوْ أَنَّنا نَزَّلْنا إِلَیْهِمُ الْمَلائِکَةَ وَ کَلَّمَهُمُ الْمَوْتی وَ حَشَرْنا عَلَیْهِمْ کُلَّ شَیْءٍ قُبُلاً ما کانُوا لِیُؤْمِنُوا إِلاَّ أَنْ یَشاءَ اللَّهُ وَ لکِنَّ أَکْثَرَهُمْ یَجْهَلُون" اگر فرشتگها را برایشان نازل میکردیم و مردگان با ایشان سخن میگفتند و همه چیزها را گروه گروه نزد ایشان جمع میآوردیم بدان ایمان آور نبودند مگر آنکه خدا بخواهد، ولی بیش ترشان نمیدانند.
کریمی که جهان پاینده دارد تواند حجتی را زنده دارد
دانلود پروژه و کارآموزی و کارافرینی