آشنایی با یک فرد تازه برای سهیم شدن تمام لحظات زندگی علاوه بر شادمانی و زیبایی انکار ناپذیر آن، دشواریها و فشارهای روانی خاص خود را نیز داراست.
هر چه این آشنایی تازهتر باشد، شادمانی و همراه آن استرسهایش بیشتر خواهد بود. چرا که در همان حال که همسران از کشف شباهتها و تفاوتهای یکدیگر بهره میبرند یا اندوهگین میشوند یک دغدغه ذهنی دارند: اینکه از عهده مسوولیت جدیدشان به خوبی برآیند.
آنان باید شیوه زندگیشان را از "من" به " ما" تغییر دهند. در این تغییر شیوه زندگی دچار فشارروانی مضاعف میشوند، استرس یک امر اجتناب ناپذیر است و هر اتفاقی که در زندگی رخ میدهد خوشایند یا ناخوشایند، مقداری فشار روانی به همراه دارد. فشارهای روانی تحت عنوان استرس در واقع به دو بخش استرس و یوسترس تقسیم میشوند.
یوسترس؛ تغییرات مثبتی است که در زندگی ایجاد میشود و شخص احساس نیاز میکند. که باید جهت همراه شدن با این تغییرات در خود سازگاری ایجاد نماید از جمله این تغییرات مثبت، ازدواج است. استرس تغییرات منفی است که در زندگی فرد ایجاد میشود و باز هم لازم است که فرد سازگاری نشان دهد، مانند: ورشکستگی و مرگ عزیزان.
در ازدواج با اینکه تغییرات مثبت است اما نمیتوان این فشار روانی حاصل از آن را نادیده گرفت. گاهی عدم مهارت کافی به دلیل ابتدایی بودن در مسیر زندگی مشترک و در نتیجه نداشتن تجربه لازم سبب میشود که فشارهای روانی بر عملکرد رفتاری همسران تاثیر گذارده و آنان اضطراب های درونیشان را از طریق رفتارهایی نظیر پرخاشگری یا عصبانیت نشان دهند.
اغلب خانوادهها و حتی خود همسران آشنایی کافی با طبیعی بودن مقوله اضطراب ناشی از استرسهای دوران عقد را ندارند به همین دلیل واکنشهای نادرستی بروز میدهند. مثلاً در عوض حمایت از همسران و تلاش برای هماهنگی آنان در مقابل رفتارهایی که نادرست میپندارند به شیوهی مبارزه جویانهای اقدام به تلافی مینمایند.
غافل از اینکه در این دوره که حساسترین دوره زندگی همسران است به دلیل شرایط گذار آنان از نقشهای گذشته و ورودشان به میدان مسوولیت پذیری، حافظهها بسیار قوی میشوند و هر نکته و رفتاری در خاطرشان ثبت میشود.
در واقع این یک اصل روانشناسی است که هر وقت هیجان بالا میرود اتفاقی که در آن لحظه هیجانی رخ میدهد در خاطره انسان میماند. عشق در خانه معنابخش زندگی است و خانهی بی مهر لطف و صفایی ندارد.
بعضی از افراد بهگونهای زندگی میکنند که گویی افراد خانواده، صرفاً همخانهی آنها هستند و بس. در خانوادههایی که مهر و محبت طرفین دیده نمیشود یکنواختی حکم فرماست و زندگانی در چنین فضایی ملالآور است.
عدم توجه به این اصل سبب شده است که انسانها حتی با گذشت سالیان طولانی از زندگی مشترکشان خاطرات خوشایندشان را به وضوح بهیاد آورند.
نمونههای فراوانی وجود دارد از عروسها یا دامادهایی که امروزه آزاری را که از خانوادهی همسر در 6 تا 9 ماه اول زندگی مشترکشان تجربه کردهاند، با جزئیات کامل برای نوادگان خود تعریف مینمایند. البته قوت حافظه در تمام مراحل هیجانی تمام دورانهای زندگی در ثبت کامل آن لحظهها، افزایش مییابد.
مهتاب علی نژاد