پاسخ به:با چه كسى ازدواج كنيم ؟
دوشنبه 23 مرداد 1391 11:30 AM
اسدى گويد:
چو نيمه است تنها زن ارچه نكوست ... دگر نيمه اش سايه شوى اوست
زنان را بود شوى كردن هنر ... بر شوى زن به كه نزد پدر
بود سيب خوشبوى بر شاخ خويش ... وليكن بجامه دهد بوى بيش
زن ار چند با چيز با آبروى ... نگيرد دلش خرمى جز به شوى
فردوسى گويد:
جوان كى شكيبد ز جفت جوان ... به ويژه كه باشد ز تخم كيان
كه مرد از براى زنان است و زن ... فزونتر ز مردش بود خواستن
ويس و رامين :
زنان را نيست چيزى بهتر از شوى ... هم اكنون باز گرد و ويس را گوى
خداى ما سرشت ما چنين كرد ... كه زن را نيست كامى خوشتر از مرد
بنيسى گويد:
زنان را بگويم كه زيبنده چيست ... زن خوب را بهتر از شوى نيست
به آن زن كه خوش خواهد و زندگى ... بگويم بر او اين سخن را به ويست
تو خواهى اگر زيست بهتر كنى ! ... برو شوى كن تا كه بهتر بزيست
فرودسى گويد:
زنى گر جهان شد به فرمان اوى ... بر او بر نباشد گرامى شوى
ويس و رامين :
زنان نازك دلند و سست راءيند ... بهر خو چون بر آريشان برآيند
زنان گفتار مردان راست دارند ... بگفت خوش تن ايشان را سپارند
زن ارچه زيرك و هشيار باشد ... زبون مرد خوش گفتار باشد
بلاى زن در آن باشد كه گوئى ... تو چون خور روشنى چون مه نكوئى
ز عشقت من نژند و بى قرارم ... ز درد دل هميشه زار و وارم
بزارى روز و شب فرياد خوانم ... چو ديوانه به دشت و كوه دوانم
اگر رحمت نيارى من بميرم ... در آن گيتى تو را دامن بگيرم
ز من مستان ، ز بى مهرى روانم ... كه چون تو مردمم چون تو جوانم
زن ارچه خسرو است از شهريارى ... و يا چون زاهدان پرهيزكارى
بر آن گفتار شيرين رام گردد ... نينديشد كز آن بدنام گردد
بنيسى گويد:
چه زيبا هست زنها هرچه زودتر ... به (كفو) خود كنند زود شوهر
ز زهرا(س ) ياد گيرند زندگى را ... على (ع ) را بر خودش بگرفت همسر