شرق شناسی و تولید علم
شنبه 14 مرداد 1391 5:13 PM
تولد علم شرق شناسی خود نشان از عقبه ی تاریخی و علمی جهان شرق دارد که باعث اعتمادبه نفس برای تحرک و پویایی و ایجاد انگیزه و شهامت برای بازیابی و احیای هویت تمدنی میشود.
مقدمه
شرق شناسی از جمله علومی است که آگاهی از فرایندها و علل ایجاد و اهداف آن میتواند برای بسیاری از پرسشهای موجود در جهان شرق پاسخهای معقولی را فراهم آورد. فهم ارتباط میان شرقشناسی و استعمار و در نتیجه توسعهنیافتگی بسیاری از کشورهای جهان شرق، به کشف بنیان ها و فرایندهای مستعمرهسازی کشورهای شرقی از سوی کشورهای غربی یاری میرساند.
در این مقاله یکی از زمینه ها و علل شکلگیری شرق شناسی بررسی میشود تا با این نگاه اجمالی، عللِ توجه غرب به شرق و واپسگرایی شرق را بتوان توضیح داد. در تعریف علم شرق شناسی میتوان دو نوع تعریف ارائه داد: الف. تعریف بر اساس جغرافیا: یعنی بخشی که در قسمت شرقی کره ی زمین قرار دارد و خورشید ابتدا از آن نقطه طلوع میکند. ب. تعریفی ایدئولوژیک که در آن، مفهوم شرق، متمایز از مفهوم غرب در نظر گرفته میشود. 1
برای تولد علمِ شرق شناسی(orientalism ) میتوان دلایل عمدهای را مطرح ساخت. دلایلی همچون انگیزههای تبشیری و تبلیغی از سوی مبلغان و اصحاب کلیسا، انگیزههای استعماری نظیر غارت مواد خام و منابع طبیعی، تجاری، نظامی(جنگ) و.... به عبارت دیگر، علم استشراق به عنوان مقدمهای بود برای تسهیل حضور کشورهای غربی در شرق برای دستیابی به اهداف مختلف.
در این رشته مطالعات، محققین به سفارش دولتهای متبوع خود اقدام به مشاهده ی مستقیم از وضعیت شرق نمودند. این مطالعات طیف وسیعی از تحقیقات صورت گرفت که از جغرافیا و تاریخ جهان شرق گرفته تا مباحث فلسفی، دینی، ادبی، معماری و نیز مطالعات مربوط به نوع نظامهای سیاسی، اقتصادی، وضعیت نظامی و ... را شامل میگردد.
بدون تردید یکی از بارزترین مسائلی که در تولد علم شرقشناسی و استمرار آن و جهتگیریهای خاص آن نهفته کمتر بدان توجه است مسئله ی رابطه ی میان «شرق شناسی و تولید علم» است. انباشت و تولید علم در شرق را میتوان از لابه لای سطور محققین مستشرق کشف نمود. در این میان به علت نگاه خصمانه ی مسیحیان به مسلمانان و تاریخ جنگهای صلیبی بیشترین بیانصافی نسبت به نوآوریها و ابداعات مسلمانان در زمینههای مختلف علوم صورت گرفته و بسیاری از موفقیتها و ابداعات کشورهای شرقی مشمول سانسورهای سیاسی شده است.
اگر چه فرهنگ آکسفورد شرقشناس را این گونه تعریف میکند: «کسی که زبان، هنر، و... مربوط به کشورهای شرقی را مطالعه میکند.»2 اما آن چه که به طور خاص ایجادکننده ی جذبه در شرق بوده، مباحث مربوط به علوم شرقی بود که باعث حیرت غربنشینان می شد. تلاش غرب در ایجاد بیهویتی و وارونه جلوه دادن وضعیت درونی شرق را میتوان دلیلی بر این مدعا دانست.
ما همچون تولیدکنندگان مواد خامی شدیم که خودمان زحمت و حوصله¬ی بهرهبردای از این مواد در بخشهای مختلف علوم را بر خود روا نداشتیم و همین امر سبب شد کسانی که از حوصله و پشتکار کافی برخوردار بودند، راه نیمه کاره رهاشده ی ما را تکمیل و محصول آن را برداشت نمایند. در مباحث مربوط به سایر حوزهها نیز همینگونه است. مواد خامی نظیر نفت، زعفران، خاویار و... گرفتار همین فرایند ناقصاند که زحمات تولید اولیه از آن ماست اما نهایتاً استخراج محصول و بهرهبرداری از مزایای آن نصیب کشورهای پیش رفته می شود. |
به دیگر کلام علیرغم ادعای «علمِ رها از ارزش و پیش داوری» در متدولوژی علمِ غربی، اسارت علم در زندانِ سیاست در مغرب زمین، سبب شده تا کوششهای اندیشمندان شرقشناس سرزمینهای باختری، با جهتدهیهای متعدد، صرفاً محدود به پژوهشهای کتاب خانهای گردد؛ زیرا یکی از راههای سلطه بر جوامعی که از پشتوانه ی علمی برخوردارند غافل نمودن آن ها از داشتههای شان است.
از امتیازات شرق که توجه مستشرقان را به خود جلب نمود مسئله ی تولید و انباشت علوم در شرق است؛ علومی که جهان غرب کاملاً از آن بی اطلاع بوده، در حکم تولد شاخههای نوین علمی برای آن ها به شمار می رفت. انباشت علم در شرق همراه با آمیختگی آن با تعالیم ادیان و مذاهب و نیز آموزه های متافیزیکی در شکلها وانواع مختلف و نیز در رشتههای متعدد علوم، سبب شد که مستشرقان کنجکاو و علاقه مند به علم، در جست وجوی گمگشته ی خویش برآیند.برای اثبات این مدعا، صرفا گذری اجمالی به حجم انبوه فعالیتهای مستشرقین که در ثبت و ضبط زمینههای مختلف علمی مخصوص به شرق داشته اند، کفایت مینماید.
مکاتب شرق شناسی و علم شرقی
کرسی مطالعات اسلام در سال 1632م در دانشگاه کمبریج و در سال 1636م در دانشگاه آکسفورد در انگلستان تأسیس گردید.3 زمینههای مطالعاتی مستشرقان بسته به نیازها و مکاتب مختلف متفاوت بوده است اما تمامی آن ها در مطالعات زبان شناسی، ادبیات، تاریخ دین و جغرافیای جهان شرق مشترکند.4 اگر چه محور اصلی این مطالعات اسلام و مسلمانان بود، اما به جای نام گذاری تحت عنوان اسلام شناسی، به عنوان شرق شناسی معرفی گردید.5
در سیر فرایند تحولات علم شرق شناسی همچون سایر رشته های علمی، رابطه ی میان تحقیقات علمی با رخ دادهای درونی موضوعِ مورد مطالعه، از جمله مسائلی است که بایستی بدان توجه نمود. در واقع توجه اندیشمندان به موضوعی خاص نشان از پویایی درونی و اهمیت آن پویایی دارد. تولد و سپس تحولات درونی و نهایتاً غنای علم شرق شناسی در فصل های مختلف تاریخ، وابسته به تحولات جهان شرق بوده است.
بنابراین جویندگان علم همواره نگاه شان به مناطقی معطوف است که پویش های درونی آن حاکی از تولید علم باشد تا بتوانند ادراکات ذهنی خود را به تثبیت برسانند و مرزهای سابق علم را گسترش دهند. شکلگیری کنگرههای مختلف شرقشناسی که از سال 1873م آغاز بهکار کردند6 و همچنین ایجاد کتاب خانههایی نظیر «ملکام»7 و نهایتاً مکاتب مختلفی که هر یک خاص کشورهای اروپایی شدند، همچون مکتب فرانسه، مکتب اسپانیا، مکتب آلمان، مکتب انگلیس، مکتب روسیه، و... نمادهای بارز اهمیت این مطالعات برای نهادهای مختلف در کشورهای اروپایی بوده است. یعنی تولد مکاتب مختلف شرق شناسی در اروپا جلوهای از پاسخ به نیازهای بخشهای مختلف جامعه اعم از حکومت، کلیسا، دانشگاه و... بوده که هر یک در برون دادهای خاصی تبلور یافت.
از آن جایی که بسیاری از اندیشمندان غربی، به شکل خودجوش و با انگیزش های درونی و فردی به سمت پژوهش در باب این نوع تحولات متمایل شدند لذا میتوان از آن به انگیزه ی ذاتی نام برد. مراد از انگیزههای ذاتی انگیزههایی است نظیر کسب علم از جهان اسلام و علاقه مندی و گرایش به فرهنگ و آداب رسوم مسلمانان که مهم ترین شاخصههای این بخش را میتوان در عهد ترجمه مشاهده نمود.
زیرا پس از آن که مسلمانان متون فلسفیِ یونان را به عربی برگرداندند و با فلسفه ی غرب آشنا شدند و توانستند با تکیه بر علم غنی اسلامی و خلاقیت خاص اندیشمندان خود بر غنای آن بیفزایند و به خلق و ابداعاتی جدید در بسیاری از زمینههای علمی دست یابند، اروپاییان به علم حاضر در جهان اسلام احساس نیاز نمودند و کلید فهم علم اسلامی و شرقی را فراگیری زبان و ادبیات عربی و فارسی دانستند، از این رو مطالعات شرق شناسی از حرارت خاصی برخوردار شد.
در این زمینه، فعالیتهای پژوهش-محور یکی از نخستین گام های شرق شناسی را تشکیل دادند. مکتب اسپانیا و مکتب آلمان جزء بارزترین مکاتب علمی شرقشناسی-اند که با تلاش های بی وقفه ی خود در این مسیر آثار گران بهایی را از خود به جا نهادند.8 بنابراین به دور از انصاف است که تلاش های مستشرقانی را که با عشق و علاقه و با انگیزه های علمی، مطالعه و تحقیق نموده اند، نادیده گرفت.9
اگر چه کشورهای استعمارگر به دلایل سیاسی برای مستمر نمودن سلطه ی خود مانع از گسترش و بازتاب تلاش های این متفکرین در جهان شرق گردیدند - زیرا این امر سبب ایجاد آگاهی از داشته ها و تاریخ خود و نیز نهایتاً اعتمادبه نفس در میان جوامع شرقی می گردد - اما امروزه با توجه به آغاز ایجاد شکلگیری تمدن اسلامی- ایرانی بایستی تلاش شود تا ما هم متقابلاً از مطالعات مسشرقانی که بدون جهتگیری و غیرمغرضانه به مطالعه ی شرق پرداختهاند استفاده نماییم تا با آگاهی از آن ها به سوی بومیسازی علم در فضای درون گفتمانی خود حرکت نماییم.
بنابراین در این بخش بایستی به دو مورد توجه نمود: یکی این که تولد علم شرق شناسی خود نشان از عقبه ی تاریخی و علمی جهان شرق دارد که باعث اعتمادبه نفس برای تحرک و پویایی و ایجاد انگیزه و شهامت برای بازیابی و احیای هویت تمدنی میشود؛ و دیگر این که از اشتباه گذشته پرهیز نماییم و از تولید علم غیرمدون و غیرمنسجم خودداری نماییم تا بتوانیم روندی منتهی به محصول را ایجاد نماییم.
از عدم تولید تا عدم تدوین علم
مسلمانان با توجه به تاکیدات دین اسلام بر علمآموزی و گسترش علوم و معارف مختلف توسط پیامبر اکرم(ص) و ائمه ی اطهار(ص) و نیز بسیاری از صحابه و فقهای صدر اسلام و قرنهای پس از، آن توانستند به ابداعات و اختراعات علمی در ابواب مختلف از جمله علوم عقلی و نقلی و نیز علوم تجربی دست یابند به گونهای که بخشی از تلاشهای مستشرقان متمرکز بر نسخهنویسی و ثبت کتابها و رسائل منتشره در جهان اسلام شده است.
جویندگان علم نیز همواره نگاهشان به مناطقی معطوف است که پویشهای درونی آن، حاکی از تولید علم باشد تا بتوانند ادراکات ذهنی خود را به تثبیت برسانند و مرزهای سابق علم را گسترش دهند. یکی از دلایل گرایش کشورهای جهان سوم به غرب در عصر حاضر را میتوان ناشی از همین عامل دانست؛ یعنی عدم تولید علم در شرق و در مقابل تولید علم در غرب که جویندگان علم در این جوامع را به سمت علم غربی و در نهایت تمامی آداب و رسومات غربی متمایل ساخته است. |
جویندگان علم نیز همواره نگاهشان به مناطقی معطوف است که پویشهای درونی آن، حاکی از تولید علم باشد تا بتوانند ادراکات ذهنی خود را به تثبیت برسانند و مرزهای سابق علم را گسترش دهند. یکی از دلایل گرایش کشورهای جهان سوم به غرب در عصر حاضر را میتوان ناشی از همین عامل دانست؛ یعنی عدم تولید علم در شرق و در مقابل تولید علم در غرب که جویندگان علم در این جوامع را به سمت علم غربی و در نهایت تمامی آداب و رسومات غربی متمایل ساخته است. زیرا آن ها در شرق با حجم انبوهی از دادهها و اطلاعات روبه رو می شوند که در برخی موارد نمیتوانند ارتباطی میان این تولیدات ایجاد نمایند.
اما در غرب این اطلاعات در قالب رشته های علمی مختلف به صورت تدوین شده در اختیار آن ها قرار می گیرد لذا جریان تولید علم استمرار می یابد.
بنابراین شکل جهان شرق فقدان تولید علم نیست بلکه عدم تدوین علم است. در برخی از کشورهای اسلامی از جمله ایران به علت تحولات تاریخی چند سده ی اخیر، فضای علمی به سمتی سوق داده شد که علی رغم تولید علم در قالب حجم انبوهی از رسالهها و کتب مربوط به رشتههای مختلف علمی - که در شرق بدان ها پرداخته میشد - این فرصت در اختیار محققین و پژوهش گران قرار نگرفت که بتوانند با تدوین این تولیدات، از ثمره ی آن استفاده کنند.
استمرار این فرایند سبب شد که با دل زدگی و یأس محققان مواجه گردیم و همین روشِ عقیم، ادامه یابد. ما همچون تولیدکنندگان مواد خامی شدیم که خودمان زحمت و حوصله ی بهرهبردای از این مواد در بخشهای مختلف علوم را بر خود روا نداشتیم و همین امر سبب شد کسانی که از حوصله و پشتکار کافی برخوردار بودند، راه نیمه کاره رهاشده ی ما را تکمیل و محصول آن را برداشت نمایند.
در مباحث مربوط به سایر حوزهها نیز همینگونه است. مواد خامی نظیر نفت، زعفران، خاویار و... گرفتار همین فرایند ناقصاند که زحمات تولید اولیه از آن ماست اما نهایتاً استخراج محصول و بهرهبرداری از مزایای آن نصیب کشورهای پیش رفته می شود. استمرار این روند نمیتواند پاسخ گوی نیاز جوامع باشد بلکه تدوین و تتبع هدفمند و نظاممند است که به تولید ثمربخش منجر میگردد.
بنابراین در این بخش بایستی به چند نکته توجه نمود: یکی بحث تولید علم در شرق است که نگاه اندیشمندان جوامع مختلف را معطوف به شرق نموده و دیگری تلاش مدون آن ها در شناخت پدیدههاست که نتیجه و ثمره ی آن همان تولید علم است که در غرب ظاهر شده است.مسئله ی دیگری که در این جا اشاره بدان از اهمیت برخوردار است، تلاش های تهورآمیز و پشتکار چشم گیر اندیشمندان غربی در به آزمون نهادن فرضیهها و دستیابی به نظریههای بدیع است.
آنان حتی در این راه از جان خود نیز گذشتند که این مسائل میتواند سرمشقی باشد برای ساکنان نیم کره ی شرقی که بتوانند بر اساس آن به حل مشکلات خود اقدام نمایند. در این باب میتوان به سخنان مقام معظم رهبری در باب نوع رابطه با غرب اشاره داشت. ایشان دو امر فوق یعنی فعالیت مستمر و پشتکار در کنار شهامت و تهور در راه کسب معرفت و دست یابی به هدف را از جمله ویژگیهای مثبت جهان غرب دانسته اند که بایستی بدان ها توجه نمود.
فضه خاتمی نیا
منبع:ماهنامه پیام زن شماره242