0

مصلحت و عقلانیت

 
samsam
samsam
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1387 
تعداد پست ها : 50672
محل سکونت : یزد

مصلحت و عقلانیت
چهارشنبه 4 مرداد 1391  6:26 PM

 

  امام با اشاره به اینکه هیچکدام از کارگزاران حکومتی در اسلام نمی تواند به نظر و رای خود مستبد باشد به این موضوع اشاره دارد که حاکم اسلامی می تواند در موضوعات طبق صلاح مسلمین و یا صلاح حوزه حکومتی خود عمل کند

 

خبرگزاری فارس: مصلحت و عقلانیت

 

مقدمه

مصلحت در فقه شیعه از جایگاهی ویژه برخوردار است، به گونه ای که هم بر رفتارهای فردی آدمیان تاثیر می گذارد و هم نظام سیاسی و اجتماعی را شکل می دهد. مفهوم مصلحت هم در غرب سابقه داراست و هم در اهل سنت قرن هاست که مورد ملاحظه و مطالعه بوده است، اما این مفهوم در نگرش سیاسی و حکومتی شیعی پدیده ای کم سابقه و نوظهور است و به صورت کاملاً مشخص و محوری در جمهوری اسلامی ایران و از سوی امام خمینی(ره) آن   هم در سال های آخر عمرشان مورد بحث و تأکید قرار گرفته است.

سیره ی نبوی و علوی نشان می دهد که پیشوایان دین از مصالح اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و نظامی بهره می بردند و به مقتضای مصلحت جامعه از تجارب و فنون بشری استقبال می کردند. امام خمینی پس از نظام سیاسی نبوی و علوی، برای نخستین بار به اجرای گفتمان مصلحت در نگرش سیاسی و حکومتی شیعه پرداخت و توانست با استمداد از این گفتمان در نظام ولایی جمهوری اسلامی ایران پاره  ای از چالشهای معاصر را مرتفع کند. مصلحت نظام در اندیشه ی امام خمینی به عنوان مسال های مهم در فقه و اجتهاد واقعی است و کارآمدی حکومت و فقه نیز با در نظر داشتن دو عنصر زمان و مکان در استنباط احکام است.

در حقیقت بدون جریان این دو عنصر در اجتهاد نه تنها خلاف مصلحت نظام عمل خواهد شد بلکه حکومت مواجه با نقاط کور و بن بست های فراوان خواهد شد. قبل از بازنگری قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران در هیچ یک از اصول این قانون به صراحت نامی از مصلحت نظام برده نشده بود. تفکر رایج در آن زمان این بود که هرچه به مصلحت نظام و مردم باشد در احکام اسلامی پیش بینی شده است و در نتیجه جایی برای مصلحت اندیشی دیگری باقی نمی ماند.

نخستین مشکل زمانی خودنمایی کرد که نمایندگان مجلس در عمل ملاحظه کردند برخی مسائل را نمی   توان فقط از طریق احکام اولیه حل کرد. با تشکیل مجلس و شورای نگهبان و فعال شدن این دو نهاد، جریان قانونگذاری کشور با مشکلاتی مواجه شد؛ مجلس بنا به نیازهای قانونی کشور و به منظور حل مشکلات قوانینی را تصویب می کرد و شورای نگهبان در مقام انجام وظایف قانونی خویش مصوبات را مغایر با شرع یا قانون اساسی تشخیص، مصوبه را به مجلس عودت می داد.

مجلس به هنگام بررسی مجدد مصوبه به استناد «ضرورت» یا «مصلحت» بر مصوبه ی خود اصرار می ورزید و تسلیم نظرات شورای نگهبان نمی   شد. از این رو به لحاظ ساختاری و روند پیش بینی شده در قانون اساسی بن بستی پدید آمد که برای برونرفت از آن هیچ راه حلی در قانون اساسی پیش بینی نشده بود. اگرچه بروز چنین وضعیتی استثنایی و غیرمعمول و حتی نادر بود اما به لحاظ اهمیت غیرقابل اغماض بود.

در آغاز کار و بروز بن بست مزبور در خصوص قوانین اراضی شهری و قانون کار، امام خمینی به عنوان ولی فقیه به استناد اختیارات ناشی از این مقام به حل این مشکل پرداختند؛ ولی احساس شد که باید تدبیری اندیشید. امام با اشاره به اینکه هیچکدام از کارگزاران حکومتی در اسلام نمی تواند به نظر و رای خود مستبد باشد به این موضوع اشاره دارد که حاکم اسلامی می تواند در موضوعات طبق صلاح مسلمین و یا صلاح حوزه حکومتی خود عمل کند.

سرانجام و به دنبال نامه ی نامه ی سران نظام در سال 1366، امام خمینی در بهمن 1366 مجمع تشخیص مصلحت نظام را پایه   ریزی کرد. با طرح موضوع بازنگری در قانون اساسی، نهاد مجمع تشخیص مصلحت در قانون اساسی گنجانده شد و بدین ترتیب به یک نهاد قانونی و همیشگی تبدیل شد.سوالی که در ذهن تداعی می شود آن است که؛ امام خمینی با تاکیدی که همواره بر اجرای قوانین و احکام اسلامی داشتند چگونه تن به تشکیل مجمعی دادند که کار ویژه ی اصلی آن مصلحت سنجی در امور حکومتی آن هم بر اساس مقتضیات زمانی و مکانی بوده است و بنا بر مصلحت برخی احکام اولیه و ثابت اسلام را هم می تواند به شکل موقت لغو کند.

تشکیل چنین نهادی، تحت تاثیر کدام ویژگی از سیره  ی امام خمینی متجلی شده است؟ این مصلحت   سنجی از کجا برخاسته است؟برای ورود به بحث با توجه به مشاهدات خود فرضیه ی تحقیق خود را با داشتن این مفروض که کارویژه  ی نهاد مجمع تشخیص مصلحت نظام گویای رفتاری مبتنی بر عقلانیت می  باشد، سامان داده ایم:تشکیل نهاد مجمع تشخیص مصلحت نظام نتیجه  ی عقلانیت حاکم بر سیره  ی امام خمینی(ره) بوده است.

تبیین واژه  ها (مصلحت، عقلانیت، سیره)

به راستی عصر کنونی را باید عصر تبیین واژه ها نامید. چه بسیار واژگانی که در طول زمان دستخوش تطور و تحول شده   اند که از واژه  ی اولیه ی آنان تنها نامی و اسمی باقی مانده است (تقوی، 1378، ص11). بنابراین شایسته است که قبل از هرچیز به تعریف و تبیین لازم از مفاهیم مرتبط بپردازیم.

مصلحت: مصلحت در لغت به معنای منفعت و در مقابل مفسده به معنای مضرت و زیان آمده است. در این صورت، مصلحت به معنای مناسب، مقتضی، درخور و شایسته، آنچه صلاح شخص و یا جمعی در آن باشد،است (دهخدا، 1345). در جای دیگر، مصلحت این گونه تعبیر شده است؛ مایه ی خیر و آسایش (سعیدی پور و آذینفر، 1356). در معنای دیگر مصلحت؛ آنچه باعث خیر و صلاح و نفع و آسایش انسان باشد (عمید، 1362).

مصلحت در اصطلاح علمای شریعت عبارت است از منفعتی که شارع مقدس آن را برای حفظ دین و نفوس و عقول بندگان مورد توجه قرار داده است (مرعشی،1371، ص12). مفهوم مصلحت، اگر در لغت به آسانی قابلیت تعریف داشته باشد. در اصطلاح، با مراجعه به متون قابل حصول تعریفی از آن نیامده است که کار مطابقه را دشوار می کند و یا با توجه به خصلت مفاهیم علوم انسانی تعریف به «حدّ تام» و «جامع و مانع» اصلاً ممکن نیست.

چنانکه اهل لغت مصلحت را تعریف کرده اند مصلحت، وزناً و معناً مانند منفعت است. واژه ی مصلحت یا اسم مکان به معنای جایگاه و مکان صلاح است و یا مصدر میمی است به معنای صلاح دیدن و حسن داشتن. همچنین در مفهوم مصدری اش به معنای اصلاح است که ضد آن افساد می باشد و همین طور در یک معنا مفرد«مصالح» است (تقوی، پیشین، ص13).

در تعریفی دیگر از مصلحت آمده است که؛ مصلحت در اصطلاح علمای شریعت عبارت است از منفعتی که شارع مقدس آن را برای حفظ دین و نفوس و عقول بندگان مورد توجه قرار داده است (مرعشی،1371، ص12). مفهوم مصلحت، اگر در لغت به آسانی قابلیت تعریف داشته باشد. در اصطلاح، با مراجعه به متون قابل حصول تعریفی از آن نیامده است که کار مطابقه را دشوار می کند و یا با توجه به خصلت مفاهیم علوم انسانی تعریف به «حدّ تام» و «جامع و مانع» اصلاً ممکن نیست (منصورنژاد، 1385).

عقلانیت: «عقل» در تفکر اسلامی‌ و فرهنگ‌ مغرب ‌زمین‌ در مجموع همیشه‌ از جایگاهی‌ رفیع‌ و شایسته‌‌ برخوردار بوده‌ است اما تلقی‌ و تحلیلی‌ که‌ از این‌ حقیقت‌ ممدوح‌ در دو فرهنگ‌ اسلامی‌ و مغرب‌زمین‌ - خصوصاً‌ غرب‌ پس‌ از رنسانس‌ - به‌ چشم‌ می‌خورد، با یکدیگر تفاوت‌ و در مواردی‌ تعارض‌ جد‌ی‌ دارد. عقل‌ به‌ همراه‌ دیگر شقوق‌ لغوی‌ آن‌ (در فارسی‌ و عربی‌ و معادل های‌ آن‌ در زبان های‌ لاتین) همچون، عقلی، عقلانی، عقلانیت، عقلگرایی‌ و معقول‌ با اینکه‌ در نگاه‌ اول‌ مفاهیمی‌ نسبتاً‌ روشن‌ و مشخص‌ را افاده‌ می‌کنند.

اما معلوم‌ نیست‌ که‌ اگر در ماهیت‌ آنها کاوش‌ بیشتر شود، وضوح‌ و روشنی‌ آن‌ همچنان‌ محفوظ‌ بماند. در باب‌ ماهیت‌ عقل‌ و عقلانیت‌ در تفکر اسلامی‌ و مغرب‌ زمین‌ از دو دیدگاه‌ معرفت‌ شناختی‌ و هستی‌شناختی‌ می‌توان‌ تأ‌مل‌ کرد.به‌ بیان‌ دیگر، هم‌ می‌توان‌ در تحلیل های‌ تئوریک‌ علوم‌ انسانی‌ از عقل‌ و عقلانیت‌ تفحص‌ کرد و نقش‌ معرفتی‌ آن‌ را ارزیابی‌ کرد و هم‌ می‌توان‌ به‌ سیر تاریخی‌ و عوارض‌ و لوازم‌ و نتایج‌ تحقق‌ خارجی‌ عقلانیت، عطف‌ نظر کرد(پایگاه قبسات، 1387).

اما در زبان فارسی در تفاسیری که از قوه ی عقل و به تبع عقلانیت موجود است، می توان آن  را نیرویی نفسانی دانست که ممیز نیک و بد، خیر و شر و تعدیل کننده ی احساسات انسانی است (سعیدی پور و آذینفر، پیشین). در این پژوهش با تمییز قائل شدن بین تفسیر اسلامی از عقلانیت و تفسیر غربی آن در ادامه به شرح و بسط آن از دو دیدگاه و جایگاه آن در سیره  ی امام خمینی پرداخته خواهد شد، اما این نکته واضح است که معنایی که ما در این پژوهش از مفهوم عقلانیت استنباط کرده ایم معنایی است که اسلام بدان تکیه دارد و معنایی وسیع تر از معنای عقلانیت در غرب که تنها معنای عقلانیت ابزاری را در بر می  گیرد در خود جای داده است. معنای مفهوم عقلانیت در اسلام بر سه سطح عقلانیت (عقلانیت معرفتی، عقلانیت اخلاقی و عقلانیت ابزاری) تکیه دارد که شرح مبسوط آن در بخش های دیگر خواهد آمد.

سیره: واژه سیره در لغت از کلمه سیر به معنای رفتن و جریان داشتن است. سیره در اصطلاح منطق عملی و اصول عملی است که همچون قوانین ریاضی قابل تغییر نیست و راهنمای زندگی انسان است. راغب اصفهانی می نویسد: سیر یعنی حرکت در روی زمین، در زمین راه رفتن و گذشتن و عبور کردن. «سیره» یعنی حالت و روشی که انسان دارد، نوع خاص حرکت انسان نوع رفتار و کردار و عملکرد انسان را «سیره» گویند.مورخانی که در باره پیامبر اکرم(ص) و روش زندگی او کتاب نوشته اند، تاریخ خود را «سیره النبی» نامیده اند. سیره شناسی به معنای سبک شناسی و رفتار شناسی است (پایگاه حوزه، اسفند1377).

منبع:مرکز اسناد انقلاب اسلامی

ادامه دارد..........

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها