پاسخ به:خواستگاری در سبزترین خانواده هستی
سه شنبه 3 مرداد 1391 8:45 AM
● خواستگاری علی (ع) از فاطمه (س)
علی با تشویق اصحاب پیامبر (ص) به سوی عشق خود می رود تا از او خواستگاری کند. عشقی که در سینه علی (ع) به فاطمه (س) است عشقی الهی است. تضمین و تایید آن عشق با خدا است. یعنی طرف داماد که پدر خود را در مکه از دست داده خدا است و طرف عروس پیامبر خدا است.
پیشنهاد اصحاب و میل سرشار باطنی علی (ع) او را روانه خانه رسول خدا(ص) کرد. پیامبر (ص) در منزل ام سلمه بود که درب منزل ام سلمه به صدا درآمد، پیامبر (ص) فرمود: ام سلمه در را باز کن که کوبنده در را خدا و رسول او دوست دارند و او هم خدا و رسولش را بسیار دوست دارد. ام سلمه عرض کرد: ای رسول خدا (ص)، پدر و مادرم فدایت، چگونه درباره کسی که او را ندیده ای داوری می کنی؟ پیامبر (ص) فرمود ساکت باش. او برادر و پسر عمویم و محبوب ترین مردم نزد من است.
ام سلمه در را باز کرد و علی (ع) داخل منزل شد. سلام کرد و در محضر پیامبر از شرم و حیا سر به زیر انداخت و لحظاتی سکوت سنگین مجلس را فراگرفت.
بعد از مدتی پیامبر سکوت را شکست و فرمود علی!گویا برای مطلبی نزد من آمدی، که از اظهار آن خجالت می کشی! موضوع چیست؟ عرض کرد، ای رسول خدا (ص)، پدر و مادرم فدای تو باد. من در خانه شما بزرگ شدم. بهتر از پدر و مادر در تربیت من کوشش نمودید.
به خدا سوگند اندوخته دنیا و آخرت من شما هستید. اکنون موقع آن رسیده است که برای خودم همسری انتخاب کنم و تشکیل خانواده دهم و با او ما"نوس شوم و غمخوار یکدیگر باشیم اگر... اگر اجازه دهید و صلاح بدانید دخترتان فاطمه (س) را خواستگارم. اگر او را به عقد من درآورید سعادت بزرگی نصیب من خواهد شد.
رسول خدا (ص) که منتظر چنین پیشنهادی بود صورتش از سرور و شادمانی برافروخته شد. با خوشحالی که چندان پنهان هم نبود، فرمود صبرکن تا از فاطمه بپرسم. پیامبر (ص) برخاست تا نزد دخترش برود و مساله خواستگاری علی (ع) را با او در میان بگذارد. فاطمه نیز پشت در منتظر گفتگوی پدرش با جوان هاشمی بود که ناگهان در اطاق باز شد.
abdollah_esrafili@yahoo.com
شاد، پیروز و موفق باشید.