پاسخ به:نهضت امام خمینی14
سه شنبه 27 تیر 1391 7:39 PM
عاشورا در مدار فقه
به روايت و بنابر تحليل امام خميني (ره)، سيدالشهداء در عاشورا از همه چيز خود گذشت تا روح اسلام نميرد؛ تا سرمايه اسلام بر باد نرود؛ تا آبروي اسلام همچنان محفوظ بماند.
بر اين اساس ديگر نبايد تعجب روا داشت آنگاه که اساس دين در معرض خطر قرار گيرد، امام چنين فتوا دهد که در مقام دفاع از دين، حتي وارد شدن ضرر بر جان آدمي نبايد سد و مانع راه باشد: «اگر معروف و منکر از چيزهايي باشد که شارع اقدس به آن اهميت ميدهد مانند حفظ جان قبيلهاي از مسلمين و هتک حرمت نواميس آنها يا از بين بردن آثار اسلام و محو دليل (حقانيت) اسلام به طوري که موجب گمراهي مسلمين گردد يا زا بين بردن بعضي از شعائر اسلام مانند بيتالله الحرام به طوري که آثار و محل آن محو شود و مانند اينها بايد ملاحظه مهمتر بودن را نمايد و هر ضرري اگر چه ضرر جاني باشد يا حرج، موجب رفع تکليف نميباشد». (تحرير الوسيله، جلد اول، صفحه 472)
امام خميني (ره) وظيفه علماء را در دفاع از دين سنگينتر ميبينند. فتاواي ايشان در «تحرير الوسيله» به خويي حکايتگر آن است که ايشان به ماجراي عاشورا فقيهانه «نيز» مينگرد و آن را منبعي براي استنباط حکمي فقهي در نظر ميگيرد که به ويژه تکليف عالمان ديني را بيان ميکند. امام، قيام سيدالشهداء را عمل به يک تکليف فقهي ميدانست و نه انجام يک دسترو خصوصي. آن حم فقهي، امروز نيز باقي است که اگر موضوع آن تحقيق يابد، در وجوب اجراي حکم آن نبايد تردرد روا داشت.
«اگر در اسلام بدعتي واقع شود و سکوت علماي دين و رؤساي مذهب (اعلي الله کلمتهم) موجب هتک اسلام و تضعيف اعتقادات مسلمين شود؛ بر آنان واجب است به هر وسيلهاي که ممکن است، انکار نمايند؛ چه انکار آنها در ريشهکن ساختن فساد، مؤثر باشد يا نه؟ و همچنين است اگر سکوت آنان از انکار منکرات موجب آن باشد و (اينجا) ملاحظه ضرر و حرج نميشود، بلکه ملاحظه اهميت ميشود». (تحريرالوسيله، جلد اول، صفحه 473)
«اگر در سکوت علماي دين و رؤساي مذهب (أعلي الله کلمتهم) ترس اين باشد که منکر، معروف و يا معروف، منکر شود؛ واجب است بر آنان که علمشان را ظاهر نمايند و سکوت جايز نيست ولو اينکه بدانند که انکارشان در ترک کار فاعل، مؤثر نيست و ملاحظه ضرر و حرج نميشود. اگر حکم از مسائلي باشد که مورد اهميت جدي شارع مقدس است». (تحريرالوسيله، جلد اول، صفحه 473)
«اگر در سکوت علماي دين و رؤساي مذهب (اعلي الله کلمتهم) تقويت ظالم و تأييد او باشد (العياذ بالله) سکوت کردن بر آنان حرام است و بر آنها واجب است اظهار کنند ولو اينکه در رفع ظلم او مؤثر نباشد». (تحريرالوسيله، جلد اول، صفحه 473)
اکنون با اين توضيح ميتوان دريافت که چه نارواست اگر بگوييم فقه، تاب تبيين قيام سيدالشهداء را ندارد و اينکه براي فهم چرايي عاشورا جز از عرفان نميتوان پاسخي دريافت داشت.
ترديدي نيست که قيام عاشورا اقدامي عارفانه بوده است که وقوع آن جز به مدد عشق ميسر نگشته است؛ اما اين بدان معنا نيست که قيام عاشورا عمل به حکمي فقهي نبوده است. بهتر و دقيقتر آن است که گفته شود امام حسين (ع) عاشقانه و عارفانه به تکليفي شرعي عمل کرده است. آنچه پذيرش چنين توصيفي را آسان ميسازد آن است که امام خميني (ره) خود هم فقيهي متشرع بوده است و هم عارفي سالک. فقيه و عارفي که طعم فقه و عرفان را در هر دو عرصه نظر و عمل به خوبي چشيده است.
سلام