0

لطیفه های ریزه میزه

 
farshon
farshon
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1387 
تعداد پست ها : 43957
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:لطیفه های ریزه میزه
دوشنبه 9 مرداد 1391  11:24 AM

وقتی حاجیان به شیطان سنگ می زدند، شیطان می خندید و می گفت:

این جماعت که امروز به من سنگ می زنند، برسند تهران به من زنگ می زنند!

.

.

.

وسعت عشق پسران چنان وسیع است که اگر عاشق دختری شوند

عاشق دوستانش نیز میشوند !

.

.

.

بوی شوم امتحان آید همی, یار صفر مهربان آید همی

ما ز تعلیم وتعلم خسته ایم،دل به امید تقلب بسته ایم

مابرای کسب مدرک آمدیم،نی برای درک مطلب آمدیم !

.

.

.

تحقیقات دانشمندان اخیرن نشون داده :

گذر زمان هیچ چیزی را حل نمی کند

شــــایـــد ماست مالی کند !

.

.

.

ازدواج هم چیز جالبیه! مثل ارتش می مونه!

با وجودی که همه ناراضی هستند، ولی باز هم داوطلب داره !

.

.

.

فقط یه ایرانی میتونه شامپو رو تو یه هفته تموم کنه

و تهش رو با آب قاطی‌ کنه و یک ماه بیشتر استفاده کنه !

.

.

.

معلم: اگه ۱۰۰۰ تومن داشته باشی و از بابات هم ۱۰۰۰ تومن بخوای،

چه قدر پول داری؟

دانش آموز: ۱۰۰۰ تومن

معلم: هیچ چی از ریاضی حالیت نیست

دانش آموز : تو هم بابای منو نمیشناسی !

.

.

.

خواستم جونمو فدات کنم ، باخودم گفتم چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی !؟

مدیرتالارلطیفه وطنزوحومه

تشکرات از این پست
nezarat_ravabet
دسترسی سریع به انجمن ها