چگونه یك خبر بد را اطلاع دهیم
سه شنبه 27 تیر 1391 11:39 AM
زن جوان در راهروی بیمارستان، نگران و مضطرب قذم می زند. در انتهای راهرو در بزرگی است که بالای آن تابلویی با عنوان "اتاق عمل" دیده می شود.
ارسال : ذکتر سیاوش قره بگلو
چند لحظه بعد در اتاق عمل باز می شود و دکتر جراح، با لباس سبز رنگش از آن خارج می شود. نفس زن در سینه حبس شده. دکتر به ارامی به سمت او می رود. زن با چهره ای آشفته به او نگاه می کند...دکتر ماسک سبز رنگش را ازجلوی دهان کنار می زند. حالا چشمان زن فقط به دهان دکتر دوخته شده.
- واقعاً متاسفم، ما تمام تلاش خودمون رو کردیم تا همسرتون رو نجات بدیم. اما تصادف وحشتناکی بوده. به علت شدت ضربه، نخاع قطع شده و همسرتون برای همیشه فلج شده. ما ناچار شدیم هر دو پا رو قطع کنیم، چشم چپ رو هم تخلیه کردیم... باید تا آخر عمر ازش پرستاری کنید، با لوله مخصوص بهش غذا بدید، روی تخت جابجاش کنید تا دچار زخم بستر نشه، روزی یک بار حمومش کنید، زیرش رو مرتب تمیز کنید چون کنترل ادرار و مدفوعش رو از دست داده. ضمنا باید دایم باهاش صحبت کنید، البته اون حتی نمی تونه حرف بزنه، چون حنجره اش آسیب دیده... ولی خوب باید بهش روحیه بدید...
با شنیدن صحبت های دکتر به تدریج بدن زن شل می شود، به دیوار تکیه می دهد. سرش گیج می رود و چشمانش سیاهی می رود.
با دیدن این عکس العمل، دکتر لبخندی می زند و دستش را روی شانه زن می گذارد و میگوید: شوخی کردم... شوهرت همون اولش مُرد.
مدیرتالارلطیفه وطنزوحومه