پاسخ به:تاريخ ادبيات ايران از ابتدا تا کنون
دوشنبه 26 تیر 1391 2:13 PM
براي تبيين نظرات استاد مطهري در موضوعي كه ذكر نموديد، نيازمند تعريف و بررسي دو مفهوم سوسياليسم و كمونيسم ميباشيم؛ سوسياليسم «socialism» يا جامعهباوري، اين اصطلاح كه از واژه «سوسيال» به معناي اجتماعي در زبان فرانسه گرفته شده است،معناهاي بسيار دارد، اما تعريف معمول اين اصطلاح را در واژهنامه انگليسي آكسفورد، چنين ميتوان يافت: «سوسياليسم تيوري يا سياستي است كه هدف آن مالكيت يا نظارت جامعه بر وسايل توليد ـ سرمايه، زمين، اموال و جز آنها ـ به طور كلي، و اداره آن به سود همگان است»،(داريوش آشوري، دانشنامه سياسي، ص 204).
واژه كمونيسم (commuonism) از ريشه لاتين (commons) به معني اشتراك گرفته شده است كمونيسم از قديميترين مكاتب سياسي دنيا است در سال 1848 «كارل ماركس» و «فردريك انگلس» در آلمان در سال 1848 با انتشار مانيفست كمونيست حركت تازهاي در نهضت كمونيسم جهاني به وجود آوردند. از نظر فلسفي و اقتصادي كمونيسم و سوسياليسم داراي ريشه واحدي هستند و هر دو بر مالكيت عمومي وسايل توليد تكيه ميكنند، با اين تفاوت كه كمونيسم مرحله پيشرفت يا مرحله نهايي سوسياليسم به شمارميآيد. ماركس در آثار مختلف خود از «مانيفست» كمونيست گرفته تا كتاب «كاپيتال» تاريخ تحولات جهان را بر مبناي ماترياليسم تاريخي، يا فلسفه مادي ديالكتيكي بيان ميكند ماركس تكامل وسايل توليد و نحوه تملك و بهرهبرداري از اين وسايل را زير بناي تحولات اجتماعي ميداند و تاريخ بشر را به صورت تاريخ جنگهاي طبقاتي و منازعه بين ظالم و مظلوم و استثمار كننده و استثمار شونده بررسي و تجزيه و تحليل مينمايد. از نظر ماركس دورههاي تاريخي عبارتند از: 1ـ كمون اوليه كه در اين جامعه بدون طبقه هيچ گونه تملك بر وسايل و ابزار توليدوجود نداشته است، 2ـ بردهداري 3ـ فيوداليه 4ـ بورژوازي و سرمايهداري 5ـ سوسياليسم 6ـ كمون ثانويه. به طور مختصر ميتوان اساس تفكر ماركسيستي را در موارد ذيل خلاصه نمود، الف = اقتصاد تعيين كننده مسير تاريخ است و تاريخ جز جنگهاي طبقاتي و مبارزه بين گروههاييكه منافع اقتصادي آنها با هم متعارض است چيز ديگري نيست. بر اساس اين تعبير جنگهاي طبقاتي در مراحل مختلف تاريخي ابتدا بين بردگان و بردهداران، سپس ميان فيودالها و «سرفها» يا دهقانان فقير و بيزمين و بالاخره بين كارگران و سرمايهداران در ميگيرد و سرانجام بهپيروزي طبقه كارگر يا پرولتار يا و نفي كامل طبقات اجتماعي منتهي ميگردد.
ب ـ دولتها نقشي جز تامين طبقه حاكم ندارند و در جوامع سرمايهداري دولت حافظ منافع صاحبان سرمايهها و استثمار طبقه كارگر است اين فشار و استعمار فقط هنگامي خاتمه خواهد يافت كه مالكيت خصوصي، به ويژه مالكيت ابزار توليد از ميان برداشته شود و طبقه كارگرحكومت را به دست خود بگيرد. و...، (محمود طلوعي، فرهنگ جامع سياسي، ص 703 و 779).
با توجه به مطالب گفته شده باز ميگرديم به مطالب استاد مطهري كه در نقد كتاب «حسين وارث آدم» نوشته دكتر علي شريعتي، نگاشته شده، همچنانكه خود استاد بيان ميدارند، اين جزوه نوعي توجيه تاريخ است بر اساس نگرشي مادي و ماترياليسم تاريخي، يعني نوعيروضه ماركسيستي است براي امام حسين(ع). طبق اين جزوه آغاز تاريخ بشر اشتراكيت و برابري است (مرحله كمون اول) سپس نابرابري و حق و باطل بر اساس محوريت اقتصادي و مادي يعني مالكيت آغاز ميگردد و از اينجا جامعه بشر به دو بخش ميشود (گروهي برده كه هيچندارند و گروهي صاحب زمين و وسايل توليد كه منجر به پيدايش طبقات ميگردد) و... تا اينكه دوباره بعد از گذران مراحل تاريخي، مرحله اشتراك و برابري و جامعه بي طبقه در كمون ثانويه به وجود ميآيد. همچنانكه استاد مطهري توضيح ميدهند از ديدگاه نويسنده اين كتابهمانطور كه در ادوار تاريخي ماركسيسم تا زماني كه زير بناي طبقاتي در جامعه وجود داشته باشد هر گونه تلاش از سوي انقلابيون بي حاصل است، تلاش امام حسين(ع) نيز تعصبي بي حاصل است. امام حسين(ع) هيچ نقشي در تاريخ ندارد زيرا بر اساس نگرشي مادي گرايانه ماركسو ديدگاه جبرگرايانه تاريخي او (ماترياليسم ديالكتيك: يك مكتب الحادي است كه وجود هر گونه نيروي ماوراء الطبيعي را نفي و انكار ميكند. ماترياليسم تاريخي: يا تفسير تاريخ از نظر فلسفه مادي نيز، سير تحولات تاريخي را از نظر مادي بررسي مينمايد و براي تمامي تحولاتجهان در طول تاريخ حتي پيدايش اديان ريشههاي اقتصادي و مادي جست و جو ميكند. سير و روند تاريخ به سوي اشتراكيت و برابري و مساوات و نفي طبقات و حتي نفي دولت يقين تحقق كمون ثانويه است از اين ديدگاه ماركسيسم تحقق اين مساله امري حتمي و جبري ميباشد وآينده تاريخ جز اين نخواهد بود. اين نگرش و مباني آن داراي اشكالات متعددي است.
براي آگاهي بيشتر در اين زمينه ر.ك:
1ـ جعفر سبحاني، فلسفه اسلامي و اصول ديالكتيك
2ـ سيد محمدباقر صدر، اقتصاد ما، ج 1
3ـ سيد محمدباقر صدر، انسان معاصر و مشكلات اجتماعي
4ـ سيد محمدباقر صدر، فلسفه تاريخ در قرآن
5ـ شهيد مطهري، جامعه و تاريخ
6ـ شهيد مطهري، نقدي بر ماركسيسم
7ـ محمدتقي مصباح، جامعه و تاريخ از ديدگاه قران.{