0

تاريخ ادبيات ايران از ابتدا تا کنون

 
n2154m
n2154m
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : خرداد 1390 
تعداد پست ها : 466
محل سکونت : فارس

پاسخ به:تاريخ ادبيات ايران از ابتدا تا کنون
دوشنبه 26 تیر 1391  2:04 PM

توتاليتاريانيسم(Totalitarianism) به عنوان صفت براي رژيم‌هايي به كار مي‌رود كه، داراي اين مشخصات‌اند:
1- نظارت دولت بر همه جنبه‌هاي فعاليت اقتصادي و اجتماعي.
2- انحصار قدرت سياسي، در دست يك حزب حاكم است و هيچ‌گونه نظارت آزادانه جامعه بر دولت وجود ندارد.
3- دست‌يازي به زور براي سركوبي هرگونه مخالفت و نارضايتي.
4- تسلط يك فرد يا يك گروه بر حزب و دولت.
5- تلاش براي شكل دادن به جامعه براساس ايديولوژي حزبي.
6- بسيج همه نيروهاي جامعه در راه هدف‌هاي حزب و دولت و از ميان بردن آزادي‌هاي فردي.
منشا دولت توتاليتر، نظريه‌هايي است كه دولت را همچون يك اندامه (ارگانيسم) با جامعه يكي مي‌انگارد و دولت را همچون جاني در تن جامعه و مظهر قدرت و توانمندي آن مي‌شمارد. نازيسم آلمان و فاشيسم ايتاليا، نمونه‌هاي عالي نظام‌هاي توتاليتر بودند،(دانشنامه سياسي، داريوش آشوري، ص 24).
در مقابل رژيم‌هاي توتاليتر، رژيم‌هاي ليبرال قرار دارند كه در اين نگرش، دولت كمترين دخالت را در عرصه زندگي اجتماعي دارد و دخالتش در حد ضرورت و فقط براي جلوگيري از هرج و مرج و حفظ امنيت است.
طبعا در اين نظام، افراد آزادي‌هاي فراواني در عرصه‌هاي اجتماعي، سياسي و اقتصادي دارند. كساني كه از منابع، امكانات و قابليت‌هاي بيشتري برخوردارند، در همه عرصه‌ها - به خصوص در عرصه اقتصاد - سرمايه و سود بيشتري را به سوي خود جلب مي‌كنند و در مقابلروز به روز افراد ضعيف و محروم جامعه - كه از امكانات كمتري برخوردارند - محروم‌تر و فقيرتر مي‌گردند.
وقتي كه براساس مباني اسلامي، به حكومت نظر مي‌افكنيم، درمي‌يابيم كه اسلام روي‌كردي معتدل راجع به حكومت دارد. اين نظريه و رويكرد تلفيقي است از آرمان‌گرايي و واقع‌نگري. اسلام در مسايل اجتماعي، نه دولت را موظف مي‌كند كه همه نيازمندي‌هاي جامعه - حتينيازهاي غيرضروري - را تامين كند و نه دولت را به طور كامل از دخالت در كارهاي اجتماعي باز مي‌دارد؛ بلكه سطح دخالت دولت متناسب با شرايط متغيري است كه در جامعه پديد مي‌آيد و دخالت را در تامين بخشي از نيازهاي جامعه ضروري مي‌سازد. از ديدگاه اسلام، اصل بر آناست كه نيازمندي‌هاي جامعه، داوطلبانه به وسيله خود مردم تامين شود؛ اما از آنجا كه سودپرستي و افزون‌طلبي افراد و گروه‌هايي، منشا فساد و تضييع حقوق ديگران مي‌شود، دولت بايد وارد صحنه شود و با ارايه راه‌كارهاي مناسب و رعايت مصالح زماني و مكاني، تصميمات لازم رابراي جلوگيري از تخلفات، اتخاذ كند. اسلام در پي آن است كه انسان‌ها با انتخاب و اختيار خود - و نه از طريق زور و فشار - به خودسازي و انجام كارهاي نيك مبادرت ورزند. كار انسان وقتي ارزش مي‌يابد كه با انتخاب و اراده آزاد باشد.
اگر انسان به اجبار كاري بكند، آن تاثير معنوي و مطلوبي كه مورد نظر اسلام است، در روح وي حاصل نخواهد شد و به تعالي شايسته دست نخواهد يافت.، (ر.ك: محمد جوادنوروزي، نظام سياسي اسلام، ص234).
خلاصه اين كه اسلام دولت حداكثري(Maximal) را توصيه نمي‌كند كه مشخصه اساسي رژيم‌هاي توتاليتر است؛ زيرا در اين رژيم‌ها همه چيز در دست دولت است و كمترين آزادي به مردم داده مي‌شود. از سوي ديگر، دولت حداقلي(Maximal) كهبيشترين آزادي از آن افراد است و كمترين دخالت براي دولت، مطلوب جامعه ديني نيست؛ بلكه اسلام جامعه‌اي متعادل را توصيه مي‌كند كه دخالت دولت، زمينه‌ساز آزادي افزون‌تر و پالايش شده مي‌باشد و آزادي آن مناسب شان انساني است.

سلام 

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها