بیوگرافی خوزه مورینیو (آقـای خــوش تیــپ)
سه شنبه 13 مرداد 1388 7:20 PM
http://www.rasekhoon.net
«
خوزه ماریو داوس سانتوس
مورینیو فلیكس» معروف به «خوزه مورینیو» متولد 26 ژانویه 1963 در «ستوبال»
یك مربی پرتغالی فوتبال است. او مدتها مربی باشگاه چلسی بود ولی روز
بیستم سپتامبر 2007 این باشگاه را ترك كرد و پس از آنها در هیچ باشگاهی
كار نكرده است و هنوز بركناری او در پردهای از ابهام است.
مورینیو در چهار لیگ متوالی (دو لیگ در پورتو و دو لیگ در چلسی) توانست
تیم خود را در صدر باشگاهها قرار دهد و در دو سال متوالی (2005-2004) از
سوی فدراسیون بینالمللی فوتبال لقب بهترین مربی دنیا را از آن خود كرد.
خانواده فوتبالیست
پدر مورینیو «فلیكس مورینیو» یك دروازهبان و مربی پرتغالی بود و مادرش
«ماریا جولیا» در مدرسه تدریس میكرد. خانواده مورینیو همگی به فوتبال
علاقهای خاص داشتند.پدر خوانده ثروتمند خوزه، رییس باشگاه
بزرگ فوتبال شهر «ستوبال» بود. خوزه از همان دوران كودكی در مدیریت و
برنامهریزی استاد بود و برنامه بازیهای تیم پدرش را ترتیب میداد.
پس از پایان تحصیلات به مدرسه آمادگی جسمانی لیسبون رفت ولی مدتی بعد
مادرش كه از توانایی مدیریت او اطلاع داشت نام او را در مدرسه مدیریت
ثبتنام كرد اما خوزه از آن مدرسه خوشش نیامد و دوباره در مدرسه آمادگی
جسمانی شركت كرد و پنج سال بعد از آنجا مدرك گرفت.
مورینیو دوره مربیگری خود را در اسكاتلند گذراند و سپس به پرتغال برگشت و
مربی ورزش یك دبیرستان شد. او مدتی در باشگاههای كوچك و متوسط پرتغال
بازی و در همان زمان تحصیل نیز میكرد. اما در زمینه بازی توفیق چندانی
نیافت. در دهه نود مدتی را به مربیگری پرداخت و پس از آن با لقب
«ترادیوتور» (مترجم) معروف شد چون مترجم یا مفسر «سر بابی رابسون در
باشگاههای «اسپورتینگ» و «پورتو» بود. در سال 1996 به همراه رابسون به
بارسلونا رفت و همچنان مترجم او بود. پس از رفتن رابسون او همچنان در
بارسلونا ماند و با جانشین هلندی رابسون یعنی «لوییس ونگال» كار كرد.
مورینیو انسانی بینهایت بااعتماد به نفس و باشخصیت بود و همین موضوع باعث
شد پیشرفت چشمگیری كند. او در كلاسهای مربیگری و مدیریت شركت میكرد و
ناگهان همه شنیدند كه او مربی تیم دوم بارسلونا شده است.
رویای او برای سرمربی شدن سرانجام در سال 2000 تحقق یافت و او مربی بنفیكا
شد ولی با تغییر سرپرستی باشگاه و روی كار آمدن سرپرست جدید، مورینیو در
تاریخ پنجم دسامبر 2000 بركنار شد و مربی یك تیم سطح پایین شد.
جدید، مورینیو در تاریخ پنجم دسامبر 2000 بركنار شد و مربی یك تیم سطح پایین شد.
در سال 2002 مورینیو مربی باشگاه «پورتو» شد. باشگاهی كه بسیار ضعیف كار
میكرد در آن سال و تحت مربیگری مورینیو تیم سوم كشور شد و مورینیو قول
داد سال آینده آن تیم را تیم اول سازد و خود تشكیل یك تیم قهرمانی بدهد و
همین كار را هم كرد تا جایی كه قهرمان جام باشگاههای اروپا شد. قبل از
قبول پیشنهاد چلسی برای عنوان مربیگری آن تیم، مورینیو باشگاه لیورپول را
كه آن تیم هم خواستار این مربی بود ترجیح میداد و میگفت: «لیورپول تیمی
است كه علاقه همه را برمیانگیزد ولی من به چلسی علاقه چندانی ندارم چون
چلسی یك پروژه جدید با سرمایهگذاری بالاست. فكر میكنم در چلسی اگر یك
مربی برنده نشود، آبراموویچ فورا او را بركنار میكند. به همین دلیل كار
در آن جا یك شغل مطمئن نیست.»
ولی سرانجام مورینیو در ژوئن سال 2004 با حقوق سالانه 2/4 میلیون یورو كه
در سال 2005 به 2/5 میلیون یورو افزایش یافت به باشگاه چلسی پیوست و عنوان
گرانترین مربی فوتبال را به خود اختصاص داد.روز بیستم سپتامبر 2007 و با
موافقت دو جانبه، مورینیو باشگاه چلسی را ترك كرد. كمی قبل از ترك مورینیو
باشگاه تشكیل جلسه داده و به این نتیجه رسیده بود كه وقت آن است كه مربی
خود را تعویض كنند. این اقدام چلسی خشم هواداران این تیم را برانگیخت.
فردای آن روز چلسی اعلام كرد «اورام گرنت» جایگزین مورینیو شده است. در
طول چهار فصل حضور او در چلسی، او در هیچ یك از بازیهای داخلی تیمش شكست
نخورد.
روابط تیره
سایت بیبیسی دلیل جدایی غیرمنتظره مورینیو از
باشگاه چلسی را روابط تیره بین او و رومن آبراموویچ میداند و در این مورد
مینویسد: هر دو طرف موافق این جدایی بودند، آنها روابط خوبی با هم
نداشتند ولی در ظاهر این موضوع را نشان نمیدادند. آبراموویچ و مسئولان
باشگاه از نوع بازی و تاكتیك تیم راضی نبودند و یك فوتبال مدرن
میخواستند. آنها فوتبالی میخواستند كه در دنیا تك باشد و مورینیو
نمیتوانست آنها را به این هدفشان برساند. مورینیو هم از دخالت آنها
ناراحت میشد و نمیتوانست كاری را كه آنها میخواهند انجام دهد.
كاملا مشخص بود كه از مدتها پیش روابط بین آنها مثل گذشته نبود. گراهام
تیلور مربی سابق انگلیس نیز میگوید: شروع پایان كار مورینیو زمانی بود
كه برخلاف میل او و به دستور مسئولان میشائیل بالاك و شوچنكو را خریداری
كردند.
زندگی خانوادگی
خوزه مورینیو و همسرش «تمی» از نوجوانی به یكدیگر علاقه داشتند. در آن
زمان تمی 14 ساله و خوزه 17 ساله بود. بعدها تمی در رشته فلسفه تحصیل كرد
و خوزه به فوتبال روی آورد و سرانجام آنها در سال 1989 با یكدیگر ازدواج
كردند. آنها در خانهای اجارهای و چهار طبقه در لندن زندگی میكنند و
میگویند مارگارت تاچر نخستوزیر سابق انگلیس همسایه آنهاست ولی خوزه
باخنده میگوید: فكر نمیكنم این حرف درست باشد چون در آن صورت من او را
میدیدم من همه همسایههایمان را میشناسم و باور كنید هیچ كدام از آنها
شبیه به مارگارت تاچر نیست.»
خوزه و همسرش دو فرزند به نامهای «ماتیلد» و «خوزه جونیور» دارند. خوزه تمام وقت خود را صرف فوتبال نمیكند و به زندگی
خانوادگیاش هم میرسد. او با اشتیاق میگوید: «چند وقت پیش با بچهها به
دیسنی لند رفتیم، من یك كلاه سرم گذاشته بودم و آن را تا گوشهایم پایین
كشیده بودم كه كسی مرا نشناسد آن روز خیلی خوش گذشت چون فقط من بودم و
خانوادهام. من هم چند تا از بازیها را سوار شدم خیلی خوب بود احساس
میكردم مثل بوروس ویلیس شدهام. وقتی در شهر هستیم به اتفاق خانواده به
پارك میرویم. بچهها دوچرخهسواری میكنند و من و همسرم به اردكها غذا
میدهیم. ولی جدایی از فوتبال و وقت گذاشتن برای خانواده برای من كار سختی
است و زیاد چنین فرصتهایی برایم پیش نمیآید. من همیشه به بازیكنانم فكر
میكنم.یكی از سرگرمیهای محبوب بچههای مورینیو این است كه «ارنج» تیم
پدرشان را در بازیهای كامپیوتری عوض كنند. مورینیو میگوید: «من بازیهای
كامپیوتری بلد نیستم ولی بچههایم در این زمینه حسابی مهارت دارند. آن
وقتها كه من بچه بودم اوقات فراغتم را با تماشای فیلم و كارتون پر
میكردم ولی این روزها معمولا مجبورم فیلم «هربی» یا چهار شگفتانگیز را
تماشا كنم.مورینیو علاقه چندانی به پول ندارد، او میگوید: پول داشتن خوب
است. آدم میتواند بچههایش را به مدارس خیلی خوب بفرستد، خانه و لباس
مناسب برای آنها تهیه كند و بهترین تعطیلات را داشته باشد. ولی من اهل
تجملات نیستم و تنها یك اتومبیل برایم كافی است.
راز برملا شده
خبری كه به تازگی از «خوزه مورینیو» در سایتهای
اینترنتی منتشر شده است تعجب و حیرت همگان را برانگیخت زیرا همه به صداقت،
جدیت و درستكاری او اعتقاد داشتند و او را یك انسان تمام و كمال
میدانستند. خبر از این قرار بود كه: «مربی سابق باشگاه چلسی به مدت دو
سال بدون اطلاع همسرش با یك زن دیگر زندگی میكرد.»
در طول مدت این دو سال مورینیو محبوب موطلاییاش را تنها زن زندگی و پرنسس
خود خطاب میكرد و انواع و اقسام هدایا را برایش میخرید. مورینیو این زن
را كه «السا سوسا» نام دارد از زمان كار به عنوان مربی در زادگاهش پرتغال
میشناخت و از همان زمان با او آشنایی داشت و حتی به گفته نشریات مختلف او
را در مجامع كاری و نزد بازیكنان فوتبال همسر خود معرفی كرده بود. «السا»
و وكیلش چندی پیش به دفتر نشریه nuS ehT رفتند تا درباره این موضوع و
آشناییشان صحبت كنند. وكیل السا در این باره گفت: «او به السا بد كرد چون
به او قول ازدواج داده بود و السا مطمئن بود زمانی با خوزه ازدواج خواهد
كرد. مورینیو جلوی همه طوری با السا رفتار میكرد كه گویی همسر واقعیاش
است و همه همین تصور را داشتند ولی به قولش عمل نكرد و او را رها كرد.»
السا از این رفتار خوزه مورینیو آنقدر عصبانی است كه تصمیم دارد از این
رابطه استفاده كرده و كتاب زندگی خود را بنویسد و به ناشران بفروشد.
نكتههایی از زبان خوزه
در این قسمت گفتههای مختلف خوزه مورینیو را به مناسبتهای مختلف بخوانید:
لطفا به من لقب متكبر ندهید ولی من قهرمان اروپا هستم و فكر میكنم انسان خاصی باشم.
اگر میخواستم شغل راحتی داشته باشم در پورتو میماندم.
به مدل موهایم نگاه كنید، من آماده جنگ هستم.
(درباره مصدومیت بازیكنان) درست مثل یك پتو است كه برای تختتان كوچك باشد.
پتو را بالا میكشید تا سینهتان گرم بشود ولی پاهایتان یخ میكند،
نمیتوانید پتوی دیگری بخرید چون فروشگاه بسته است ولی همین پتو هم خیلی
ارزش دارد چون جنسش كشمیری است.
بازیكنان جوان مثل هندوانه هستند، فقط وقتی میشود مزهشان را فهمید كه باز شوند.
سبك بازی خیلی مهم است ولی موضوع تخممرغ و املت هم در میان است، وقتی
تخممرغی نباشد، املتی هم در كار نیست. هر چه تخممرغ بهتری خریداری بشود
املت بهتری هم درست میشود. بعضی تخممرغها درجه یك هستند، برخی درجه دو
و برخی درجه سه. بعضیها گرانتر از بقیه هستند و املتشان هم خوشمزهتر
است ولی وقتی تخممرغ درجه یك در فروشگاهی باشد كه نتوانی بروی و بخری آن
وقت است كه مشكل ایجاد میشود. (میگویند همین حرف باعث ناراحتی آبراموویچ
و جدایی آنها شد)
(در مخالفت با خرید یك مدافع به قیمت بیش از عرف) من عاشق اتومبیل «استون
مارتین» هستم ولی اگر برای یك اتومبیل استون مارتین از من یك میلیون پوند
بخواهید میگویم حتما دیوانهاید چون استون مارتین فقط 250 هزار یورو
میارزد.
(درباره همسرش) دیدن یك مسابقه فوتبال از تلویزیون بستگی به همسرم دارد.
اگر خانه باشم مسابقه را میبینم ولی اگر همسرم بخواهد جایی برود، من دوست
دارم فوتبال تماشا كنم ولی دیگر اجازه ندارم.