پاسخ به:سردار شهید سید علیرضا بنی طبا
پنج شنبه 22 تیر 1391 9:47 AM
سید علیرضا در طول بستری بودن در بیمارستان در زمانی که امکان حرکت برایش فراهم می گردید مرتب به اسرای عراقی مجروح که در اطاق مجاور او بستری بودند سرکشی می نمود وآنچنان رفتار محبت آمیزی با آنان داشت که اغلب آنان را از شرم عملشان به گریه وامی داشت.
پس از مرخصی از بیمارستان مدتی را در منزل به استراحت پرداخته و با بهبودی نسبی همراه چند تن از دوستان همرزمش همچون شهید مصطفی امیدی با اولین اعزام به جبهه می رود.این بار پس از طی آموزشهای لازم در واحد تخریب لشگر 8 نجف اشرف مشغول فعالیت می شود ودر معملیات والفجر مقدماتی و والفجر 2 به عنوان تخریبچی شرکت می نماید .که در عملیات والفجر 2 دوست و برادر عزیزش مصطفی امیدی به لقاءالله می پیوندد.شهادت دو یار دیرینه اش شهید افتادگان و شهید امیدی عزم او را در نبرد با دشمن کافر راسخ تر می کند.
"معلم شهید مصطفی امیدی"
پس از بازگشت از عملیات والفجر 2 با دختر عموی خود ازدواج می کند.ولی از آنجا که هیچ عاملی نمی توانست باعث بازداشتنش از رفتن به جبهه شود با آگاهی از نزدیکی زمان عملیات به سرعت عازم جبهه می گردد در عملیات خیبر هم بعنوان تخریبچی شرکت می کند.در این عملیات که برای انفجار یکی از پلهای مهم دشمن ماموریت می یابد در محاصره دشمن قرار می گیرند ولی به علت تجربه ومهارت کافی از چنگ دشمن می گریزند وپس از اتمام عملیات به وطن باز می گردد.
abdollah_esrafili@yahoo.com
شاد، پیروز و موفق باشید.