فرزندان ناسازگار
شنبه 24 مهر 1389 4:30 PM
اکثر قریب به اتفاق زوجهایی که با پیوند زناشویی، زندگی مشترک خود را آغاز میکنند در رویاهای خود تصاویر زیبا و لذت بخشی از فرزند یا فرزندانی که قرار است در آینده داشته باشند را در ذهن ترسیم میکنند و در انتظار شکفته شدن ثمرة زندگی زناشویی روزهای پر از امیدی را پشت سر میگذارند. بدون شک برای تعداد زیادی از والدین داشتن و پرورش فرزند، تجربهای بالقوه لذت بخش و جذاب است، اما هستند مادران و پدرانی که با به دنیا آمدن و بزرگ شدن تدریجی فرزندشان ، کاخ آرزوها و امیدهای خود را سرنگون و تخریب شده میبینند. آنان اغلب رفتارهای ناسازگارانة فرزند خود را با صفاتی مثل لجباز، پرخاشگر، گستاخ، حاضرجواب، وروجک، قانونشکن، بهانهگیر، دروغگو، شلخته، بیاعتنا، عصبی و ... بیان میکنند.
غالباً زوجهای جوان برای فرزندپروری آموزش ندیدهاند و برای برخورد درست و سازنده با رفتارهای ناسازگارانه آمادگی ندارند. بنابراین عدهای از آنان به زور و تهدید متوسل شده و عدهای دیگر پرچم تسلیم را به فرزندان خود نشان میدهند، عدهای نیز با آزمایش و خطا تلاش میکنند تا روشهای بهتری برای کنترل فرزندان خود پیدا کنند.
آنچه مسلم است این است که نمیتوان ادعا کرد یک روش صحیح با فرمولی ثابت برای تربیت فرزندان وجود دارد. تفاوتهای فردی و ویژگیهای منحصر به فرد هر کدام از فرزندان لزوم اتخاذ روشهای اختصاصی را نشان میدهد. با این همه به علت وجود نقاط مشترک بین تمام کودکان و نوجوانان میتوان از راهکارهای ارایه شده توسط متخصصان بهره گرفت تا شرایط پرورش آرام و لذتبخش فرزندان، مهیا شود.
● منظور از رفتارهای ناسازگار چیست؟
قبل از هر چیز بهتر است به درک مشترکی از رفتارهای ناسازگار برسیم. کودکان و نوجوانانی که رفتارهای ناسازگار از خود نشان میدهند غالباً چالشهای فراوانی را برای والدین خود بهوجود میآورند. رفتارهایی از خود نشان میدهند که تأثیر منفی بر اطرافیانشان گذاشته و واکنشهای ناخوشایند این افراد نیز متقابلاً به خودشان باز میگردد. درواقع با رفتار خود احساس بسیار بدی در طرف مقابل خود ایجاد میکنند، احساساتی مثل خشم، اضطراب، ترس، شرم و حتی حقارت و ضعف.
روانشناسان معمولاً رفتارهای ناسازگار را در سه طبقه تقسیمبندی میکنند:
۱) اختلال بیش فعالی و کمبود توجه
۲) اختلال لجبازی و نافرمانی
۳) اختلال سلوک
گرچه شباهتهای زیادی بین این سه طبقه وجود دارد، ولی ویژگیهای متمایز کنندهای هم در آنها وجود دارد. ممکن است علایم هر سه طبقه در یک کودک دیده شود.
مشکل اصلی کودکان بیشفعال این است که نمیتوانند رفتارشان را کنترل و تنظیم کنند. نمیتوانند رفتاری هماهنگ و مناسب با محیط اطراف نشان دهند که با علامتهایی مثل کم توجهی، حواسپرتی، رفتارهای تکانشی و کمبود تمرکز در اموری که توجه و تلاش ذهنی بیشتری نیاز دارد همراه میباشد. در کارهایی که به آن علاقه داشته و ماهر باشند هیچ تفاوتی با همسالان خود ندارند، از آنجا که ذهنشان بیش از حد مشغول اطلاعات حسی است خیلی سریع حواسشان به محرکهای محیطی جلب شده و از کار یا وظیفة اصلی خود (غالباً تکالیف مدرسه) باز میمانند. وسایلشان را گم میکنند، امور روزانة خود را فراموش میکنند، مرتب حرکت میکنند و نمیتوانند آرام بگیرند، میان صحبت دیگران میپرند، طوری رفتار میکنند گویی نمیتوانند با تأمل به ارزیابی یا پیشبینی حوادث و اندیشیدن به راههای مختلف برای حل مسایل و مشکلات بپردازند. بنابراین اعمالی از آنان مشاهده میکنیم که بدون فکر به عواقب آن صورت گرفته. نوبت را رعایت نمیکنند، ممکن است سریع از کوره در رفته و چیزی را بسوی کسی پرت کنند و رفتارهای جسورانه و خطرناکی از خود نشان دهند.
در اختلال لجبازی و نافرمانی رفتارهای منفی و ناهنجار زیادی دیده میشود. سرپیچی از قوانین روزمره، قهر کردن و قشقرق راه انداختن، بحث و جدل با بزرگترها، آزار و مقصر دانستن دیگران و ناسزاگویی، از کوره در رفتن، زودرنجی، خشونت، کینهتوزی و انتقام گرفتن از علایمی است که ممکن است این دسته از کودکان از خود نشان دهند.
کودکان مبتلا به اختلال سلوک معمولاً به حقوق دیگران تجاوز میکنند و ممکن است با رفتارهایی مثل قلدری و تهدید دیگران، نزاع و کتککاری، استفاده از وسایلی مثل چاقو و ... ، سرقت، تخریب اموال دیگران، فرار از مدرسه و خانه، و غیره همراه است.
عوامل زیادی در ایجاد این اختلالات دخیل هستند. از عوامل زیستی و ارثی گرفته تا مشکلات محیطی و تربیتی. به عبارت دیگر تعدادی از آنان به علت مشکلات قبل از تولد، یا حین تولد و یا حتی بیماریهای مهم زمان طفولیت ساختار عصبی زیستی تحریکپذیرتری نسبت به همسالان خود دارند و عدهای نیز به خاطر وجود پدر یا مادر ناسازگار، بیمار، و یا عدم وجود قانون منصفانه و قاطع در خانه ، چنین رفتارهایی از خود نشان میدهند. مشکلات مالی ، طلاق، اختلاف شدید بین والدین آشفتگیهای روحی و روانی والدین و ... نیز میتواند در بروز این مشکلات نقش داشته باشند.
● با رفتارهای ناسازگار چگونه برخورد کنیم؟
برای بهبود رفتارهای ناسازگار فرزندان روشهای مفید و متنوعی توسط متخصصان ارایه شده که تلاش میکنیم به تعدادی از بهترینهای آنها اشاره کنیم:
تحقیقات نشان داده اگر والدین برخی رفتارهای خود را تغییر دهند فرمانبری کودک بیشتر میشود.
اگر والدین خود تحت فشارهای روانی ناشی از زندگی و کار هستند و نمیتوانند رفتار و گفتار خود را کنترل کنند، بهتر است قبل از انجام هر گونه کاری در مورد فرزند خود، به فکر روشی برای کنترل فشارهای خود باشند، و اگر به تنهایی از عهدة آن برنمیآیند، به یک روانشناس یا مشاور مراجعه کنند. البته گاهی نیز والدین افکار غلط و افراطی دربارة فرزند خود دارند. مثلاً: فرزندم این کارها را میکند تا حرص مرا در بیاورد. یا: او باعث ایجاد تمام مشکلات ما در خانه است. چنین افکاری زمینه را برای بوجود آمدن احساسات بسیار بد نسبت به فرزند مهیا میکند و بالطبع بر رفتار آنان نیز تأثیر میگذارد.
بهتر است والدین از ارایه دستورات مبهم ، کلی و تکراری اجتناب کنند. بجای اینکه بگویند: خودت را جمع و جور کن! به طور شفاف و مشخص بگویند که از او چه میخواهند: دوست دارم تا پنج دقیقة دیگر دفتر و کتابهات را از وسط اتاق جمع کنی و آنها را داخل کمد بگذاری.
بجای سخنرانی و بحث و جدل، کوتاه و مؤثر و با لحنی محکم ولی در کمال آرامش به او گوشزد کنیم که رفتارش در ما چه احساسی بوجود آورده و چه تأثیری گذاشته است و اگر دست از این رفتار خود برندارد چه عاقبتی در انتظار اوست. نکتة مهم دربارة این عاقبت این است که باید شدنی و محدود باشد. مثلاً نگوییم: برای همیشه از این خانه خواهم رفت! چون نمیتوانید برای همیشه از خانه بروید. یا نگوییم: دیگر حق نداری تلوزیون نگاه کنی! چون به هر حال بعد از مدتی که حالمان بهتر شد، احتمالاً از نظر خود برگشته و اجازه تماشای تلوزیون را به او میدهیم. پس بهتر است مثلاً بگوییم: امروز از دیدن برنامه کودک محروم هستی. یا: این هفته تو را به پارک نمیبرم.
اگر دستور شما را انجام داد از تشویق او غافل نشویم. پاداشهایی مثل تهیه غذاهای مورد علاقة او، تحسین کلامی، به گردش بردن، اجازه استفاده از وسایل ورزشی یا اسباب بازی و استفاده از سیستم ژتون یا همان ستارهها که با جمع کردن تعداد مشخصی از آنها میتواند به یک چیز مورد علاقه برسد. فقط فراموش نکنیم که به او بگوییم برای کدام رفتارش پاداش دریافت میکند.
نکتة دیگر این است والدین تصور میکنند کودکان قوانین خانه را میدانند، در حالیکه واقعیت چیزی دیگری است. بهتر است زمانی مناسب را برای تأمل دربارة تمام قوانینی که او از آنها سرپیچی کرده اختصاص دهیم. مثل بیرون ماندن از خانه تا دیروقت و غیره. بهتر است با کمک او لیستی از مهمترین قوانین را به ترتیب اهمیت اولویت بندی کرده و روش انجام دقیق آنها و همچنین نوع تنبیه (محرومیت) برای انجام ندادنشان را مشخص کرده ، و با قاطعیت اجرا کنیم.
اگر فرزندمان زود خشمگین میشود و کنترل خود را از دست میدهد، بد نیست روشهای مقابله با خشم و مدیریت آن را آموزش دهیم. یکی از دلایل اصلی عصبانیت و ناراحتی بسیاری از کودکان این است که نمیتوانند احساسات خود را به درستی بیان کنند. میتوان با کمک صورتکهای کارتونی انواع احساسات و نام صحیح آنها را آموزش داد.
علایم هشدار دهندة خشم را به فرزندان آموزش دهیم. برایش توضیح میدهیم که همه خشمگین میشوند، ولی بعضی سعی میکنند خشم خود را طوری مدیریت کنند که به خود و دیگران آسیب نزند. به همراه او لیستی از تمامی علام جسمانی، فکری و رفتاری که به ذهن میرسد را تهیه میکنیم. علایم جسمی مثل: افزایش ضربان قلب، سریع شدن تنفس، عرق کردن، سفت شدن عضلات، داغ شدن بدن و ... ، علایم فکری مثل: ازش متنفرم، میخواهم بزنمش، داره به من زور میگه و ... ، علایم رفتاری مثل: داد زدن، تهدید کردن، لرزیدن، لگد و کتک زدن، گریه کردن و غیره.
میتوان روشهای آرام سازی را آموزش داد، همانند:
۱) نفس عمیق (یعنی دم عمیق و بازدم آهسته)
۲) تجسم (یک تصویر آرامش بخش مثلاً شناور داخل یک قایق که به آرامی همراه اواج دریا تکان میخورد را تجسم کند یا تصور کند یک ساعت شنی است که عصبانیت مثل دانههای شن به آرامی از بدنش بیرون میروند)
۳) روش آدم آهنی و عروسک پارچهای (از او میخواهیم مثل یک آدم آهنی عضلات خود را سفت کند، بعد از ۱۵ ثانیه او را وامیداریم تا عضلات خود را به مدت ۱۵ ثانیه مثل یک عروسک پارچهای شل کند) ۴) حرف زدنهای مثبت با خود بمنظور کسب آرامش (مثلاً با خود بگوید: ولش کن، بیخیال، خونسرد باش، نمیگذارم مرا عصبانی کند، نمیخواهد مرا برنجاند شاید برایش مشکلی پیش آمده و غیره) .
والدین بهتر است به یاد داشته باشند که از مهارتهای ارتباطی مثل گوش دادن، ابراز وجود و قاطعیت، حل مسئله و تصمیمگیری استفاده کنند، چراکه بسیاری از ناسازگاریهای کودکان به دلیل عدم مهارت والدین در اینگونه مهارتهاست (جهت کسب اطلاعات بیشتر میتوانید به بروشورهای مربوطه مراجعه کنید).
گاهی با طرح سوالات جالب میتوان به شکلی جذاب و غیر مستقیم، حل کردن مسائل و تفکر را به او آموزش داد، مثلاً از او بپرسیم:
پسری به نام آرمین مرتباً اشیاء خود را گم میکند و از این نظر معروف شده، کدامیک از موارد زیر را به او پیشنهاد میکنی؟
الف) اتقش را مرتب کند و هر چیزی را در جای مشخصی بگذارد.
ب) چیهای مهم راهمیشه با خودش نگه دارد.
ج) کیش را حداقل هفتهای یکبار مرتب کند.
د) یک جبه کنار در بگذارد و وسایل مدرسة خود را در آن قرار دهد.
نظریات دیگی که به ذهنت میرسد: ........................................................
آنچه مسلم است هیچ بچهای برای آزار دادن والدین خود به دنیا نمیآید ، برخی کودکان فقط یاد نگرفتهاند چگونه خود را به شما و دیگران نشان دهند و چگونه هیجانات خود را مدیریت کنند
آنروز .. تازه فهمیدم ..
در چه بلندایی آشیانه داشتم... وقتی از چشمهایت افتادم...