هویت، هدیه مدرسه به دانش آموز
شنبه 24 مهر 1389 6:00 AM
آیا پدر و مادری را می توان یافت که یک بار درباره برخی از جنبه های رفتار فرزندان خود نگران نشده باشند؟ احتمالاً نه!
فرق نمی کند که چه اندازه به فرزندانتان نزدیک باشید یا تا چه حد او را دوست دارید، به هر حال اوقاتی پیش می آید که رفتارشان در نظر شما معما می شود. کودکان همچنان که به وسیله کلمات با ما سخن می گویند از طریق رفتار خود نیز سخنانی ابراز می دارند که باید در فهم آن کوشش کنیم و این وظیفه پدران و مادران، آموزگاران و دیگر اولیای کودک است که زبان کودکی بگشایند، به سخنان کودکان گوش دهند و جمله را تفسیر کنند.
می گویند که (فهم گفتار از فهم کردار آسانتر است) ولی باید به خاطر داشت که در ورای هر یک از کارهای یک کودک علتی نهفته است. توجه و مراقبت نسبت به مشکلات عاطفی یا جسمی کودک ما را کمک می کند که از بروز مشکلات بزرگتر جلوگیری کنیم. این مسأله همچنین کمک می کند که پدران و مادران و آموزگار حمایت خود را از فرزندشان دریغ ندارند.
اطلاع دقیق از ویژگیهای روانی فرزندان در فواصل سنی معین ارزشیابی کارهای برجسته کودکان را آسانتر می کند و معلوم می دارد که چه کارهایی باید مورد توجه مخصوص قرار گیرد. جنبه های مهم رفتار یک طفل در هر سن و مرحله ای، عبارت از افکار و احساساتی هستند که اعمال او را موجب می شوند. روابط و مناسبات کودک با نزدیکانش، آموزگار و همشاگردیها، در شکل گیری افکار، احساسات و ادراکات او به طور مؤثر کمک می کند.
کودک از طریق تجربیات خود یاد می گیرد که به دیگران اعتماد کند یا نکند. به خود اعتماد داشته باشد یا احساس حقارت کند. فردی معاشر و دوستی پذیر باشد یا مردم گریز و کمرو. در عین حال رفتار یک کودک در مراحل مختلف رشد به طور مداوم تغییر پیدا می کند و کودکان توانایی و قابلیت انعطاف خود را به نحو شایسته ای دگرگون می کنند. هر کودک یک شخصیت منحصر به فرد است و وقتی یک کودک وارد مدرسه می شود دنیای او به طور قابل ملاحظه ای توسعه می یابد.
یکی از چیزهای بسیار مهم که زندگی مدرسه تقدیم کودک می کند باز شناختن مجدد خویشتن است، بدین معنی که درباره خود به عنوان یک شخصیت مستقل و جدا از خانواده اش چیزها می آموزد. همچنین مدرسه هوش تازه ای درباره انجام کارها به او می بخشد یعنی درک می کند که می تواند مهارتهای تازه کسب کند و از آنهااستفاده ببرد. در همان حال مدرسه فرصت تازه ای برای بهره وری از تجربیات بیشتر اجتماعی تقدیمش می دارد. البته پدر و مادر و خانواده همچنان به عنوان دنیای مطمئن و آشنای او باقی می مانند که شوق آموختن و عمل کردن را در او بر می انگیزد. آموزگاران در چنان موقعیتی هستند که می توانند جنبه های گوناگون شخصیت رفتار کودکان را که اغلب از دید پدر و مادر پنهان می ماند ببینند. وقتی پدر، مادر و آموزگار با یکدیگر در تماس باشند و همکاری و همفکری کنند، از راههای بسیار می توانند کودک را یاری کنند. کودک مطمئن است که پدر و مادر و آموزگاران به او و پیشرفتش توجه دارند و همین امر بر شوق و تحرک او می افزاید، تماس با آموزگار به پدر و مادر امکان می دهد که از مشکلات مدرسه آگاه شوند و به طور کلی اطلاعات صحیح تری از زندگی مدرسه به دست بیاورند.
پدر و مادر و آموزگاران می توانند برای درک بهتر کودک و نیازمندیهای او مشترکاً کوشش کنند و چنین همکاری غالباً شیوه های تازه و مهمی به آنان ارزانی می دارد که به واسطه آن می توانند نوآموزان را در راه رسیدن به کمال راهنمایی کنند.
در سالهای اول دبستان، افق زندگی در برابر دید کودکان شما گسترش می یابد، آنها در برابر خود تجربیات تازه، دوستان جدید و مبارزات تازه ای می بینند و با اشتیاق تمام از اینکه روز به روز بزرگتر و مستقل تر می شوند لذت می برند و در عین حال در این سالها پدر و مادر نیز نتیجه زحمات خود را باز می یابند.
مسأله بسیار مهم این است که ببینیم کودکی خردسال گامی بلند در راه آموختن چیزهای تازه بر می دارد و شخصاً دوستان جدیدی برای خود پیدا می کند در این هنگام خود را مهم می شمارند و از تصمیمات و فعالیتهایی که در پی آن هستند احساس خرسندی می کنند. دیگر کودکان ممکن است با چنین آمادگی خود را با محیط سازش ندهند و چنین آشکارا ابراز خوشحالی نکنند ولی برای همه کودکان کسب کمال و پذیرفته شدن در جهانی بزرگتر، اهمیت فراوان دارد.
برخی از کودکان آمادگی ذاتی برای پریشانی دارند، اینان، کودکان خجول و کمرویی هستند که قبل از برداشتن یک گام کوچک، بسیار می اندیشند و نقشه می کشند و سرانجام نیز با نوسانهای فکری و ارادی بسیار، دست به کار می زنند ولی با توجه و حمایت صحیح کار خود را در مدرسه و خانه به خوبی انجام می دهند و به تدریج که بزرگ می شوند قدرت و شهامتی را که بدان نیازمندند کسب می کنند. یا راهنمایی شایسته، کودکانی که انتظار می رود بخود متکی باشند معمولاً دیر یا زود پاسخ مساعد به این انتظار می دهند و از اعتماد به نفس برخوردار می شوند.
برخی کودکان خصایل اخلاقی دیگری از قبیل پرخاشگری و امثال آن بروز می دهند و در بعضی هم تواناییهای شگرف دیده می شود ولی به هر حال هر کودک احتیاج دارد که به صورت شخصیتی مستقل دیده شود و از آن نوع قضاوت و کمک دیگران برخوردار شود که با نیازهای واقعی برخورد داشته باشد.
اگرچه یک دانش آموز دبستانی از دوران بچگی دور شده است ولی این فاصله آنقدر نیست که گهگاه به آن باز نگردد و حرکات بچگانه از او سر نزند احتمالاً این حرکات هنگامی سر می زند که او خشمگین یا خسته و افسرده می شود. آموزگاران می گویند که بهانه گیری و کج خلقی، گریه و حتی مکیدن انگشت را از دانش آموزان سالهای اول دبستان مشاهده کرده اند ولی این مسائل مرتباً کاهش می یابد. بخصوص در صورتی که علل آن جستجو شود و شناختی عاقلانه از کودک به عمل آید.
● چاره جویی مشکلات
کودکان در هر گروه سنی به طور آشکار با هم متفاوت هستند. گرچه گفتن پاره ای کلیات درباره کودکان تکلیف انسان را آسان می کند و موجب آسایش خاطر می شود، ولی هر پدر و مادری به خوبی می داند که در موارد بخصوص بطور دقیق چه تصمیماتی باید بگیرد، اطلاعات خاص هر پدر و مادر درباره فرزند خودش بسیار با ارزش است. از طرف دیگر تهیه یک فهرست منظم درباره کارهایی که بچه باید بکند یا چگونه باشد، کاری خطرناک است. این کار چنان است که از کودک بخواهیم کفش دیگری را بپوشد و احساس راحتی کند و برآوردن چنین انتظاری محال است. بنابراین عاقلانه خواهد بود که از مقایسه کودک با خواهر یا برادرش مخصوصاً از نظر کار، توانایی، قیافه ظاهری و هر چیز دیگری خودداری کنیم. هر کودکی تواناییها و محدودیتهایی دارد و از هیچ کس نمی توان انتظار داشت که همه کارها را به خوبی انجام دهد.
مطمئن ترین راه برای ابراز محبت و علاقه به کودک این است که به طور ساده و روشن به او بفهمانید که او را به خاطر خودش دوست می دارید.
● کودکی که از مدرسه گریزان است
کودکی از مدرسه گریزان است. آموزگارش می گوید که او نسبت به کارش بسیار بی علاقه است و دوست ندارد در فعالیتهای دبستان شرکت کند. درمورد این کودک چه باید کرد؟ پدر و مادر و آموزگار هر دو موظفند که علت این رفتار را بجویند زیرا ممکن است این مسأله به علل مختلفی به وجود آمده باشد.
به طور کلی هر زمان که ببینیم کودکی کار مدرسه را با مشقت و دلسردی انجام می دهد بهترین کار این است که به جستجوی یک عارضه جسمانی برویم. این عارضه ممکن است کوچک و زودگذر باشد و ممکن است احتیاج به مراقبت و معاینه متخصص و درمان طبی داشته باشد.
حتی اگر کودک گرفتار عارضه جسمانی نباشد بهتر است موضوع را با پزشک متخصص کودک یا پزشک خانواده در میان بگذاریم زیرا ممکن است پزشک پیشنهادهای مفیدتری برای تصحیح رفتار کودک ارائه کند.
در هر صورت نکوهش یا سرزنش کودکی که در مدرسه با مشکلاتی رو به رو شده کار درستی نیست زیرا چنین عملی فقط مشکل کودک را پیچیده تر می کند. بهترین راه این است که به جستجوی علت اصلی گرفتاری او بپردازید.
● چگونگی رفتار با کودکی که کند است
کودک هفت ساله، همیشه در پی تلف کردن وقت است، بسیار دیر از خواب بر می خیزد و به آهستگی هر چه بیشتر خود را برای مدرسه آماده می کند به طوری که گاهی با تأخیر به کلاس می رسد. مادرش از این موضوع نگران است، در مورد چنین کودکی چه باید کرد؟
پدر و مادر دوست دارند فرزندان خود را وقت شناس بار آورند و کودکان در سنین مختلف از نظر وقت شناسی و آگاهی از ارزش فرصتها، فرق می کنند. تلف کردن وقت در مورد کودک یک مشکل جدی نیست برای این امر پدر و مادری که خودشان کارآمد و چابک هستند البته رنجش آور است. در این مورد هم، مثل هر موضوع دیگری، باید سرشت و منشهای هر کودک را به حساب آورد. وقتی کودکی ذاتاً کند باشد پدر و مادر باید این حالت را به عنوان یک وضع معمولی بپذیرند و از طرف دیگر اگر کودکی در این دوران زیاد وقت تلف می کند دانستن این نکته سودمند خواهد بود که بسیاری از کودکان چنین هستند و این نیز یک مرحله طبیعی از رشد ایشان است. برای یک کودک شش، هفت ساله، امری عجیب نیست که هنگام لباس پوشیدن پاره ای از وقت خود را تلف کند زیرا او دوست ندارد با چابکی وشتاب دست به کاری بزند که برایش تازگی ندارد و اندکی هم مشکل به نظر می رسد.
حتی کودکان بزرگتر هم از چابکی در انجام کارهای اول صبح بیزار هستند و دوست ندارند دائماً بشنوند: «زود باش... وقت مدرسه هست... دیرت شده»..
بهترین راه این است که بچه را کمی زودتر از موقع لازم بیدار کنید و چند دقیقه ای وقت اضافی را هم در اختیار خود او بگذارید. حتی کودکی که به خوبی قادر به پوشیدن لباس هست باید از مراقبت و حمایت طبیعی مادر در موقع آماده شدن برای مدرسه برخوردار شود. پدر و مادر و آموزگار باید به ارزش این موضوع پی ببرند که کودک را باید آزاد گذاشت تا در حدودی قابل قبول، گامهایی به اختیار خود بردارد.
بدین ترتیب خودش می تواند فرق میان کارهای فوری و غیرفوری را دریابد به هر حال باید بخاطر داشت که نق زدن و در هر کاری سر بسر بچه گذاشتن به ندرت نتیجه ای مطلوب ببار می آورد.
آنروز .. تازه فهمیدم ..
در چه بلندایی آشیانه داشتم... وقتی از چشمهایت افتادم...