0

اسلام و پيش نيازهاي مؤثر بر توسعه اقتصادي (2)

 
mohamadsh74
mohamadsh74
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : بهمن 1389 
تعداد پست ها : 2354
محل سکونت : خوزستان

اسلام و پيش نيازهاي مؤثر بر توسعه اقتصادي (2)
شنبه 13 خرداد 1391  7:13 PM

 

اسلام و پيش نيازهاي مؤثر بر توسعه اقتصادي (2) واحد اقتصاد تبیان زنجان-

4-اسلام و اعتقاد به برابري و رعايت حقوق ديگران

اعتقاد به برابري افراد و رعايت حقوق ديگران از اصول اوليه اسلام محسوب مي شود.

در قرآن برابري همه افراد از هر نژاد و گروه و قبيله اي ، به عنوان اساسي ترين حقوق بشري پايه گذاري شده و در روايات هم اين مسأله با تعابير مختلف بيان شده است . پيامبر مي فرمايد: مردم مانند دندانه هاي شانه هستند و همه با هم برابرند . اگر در دنياي غرب ملاك طبقه بندي افراد بر اساس نژاد و خون برداشته شده و برتري انسانها فقط به تلاش افراد در ميزان كسب ثروت و افزايش توليد مي باشد،

در اسلام ضمن اينكه همه ابناي بشر در انسان بودن يكسان هستند درعين حال در فعاليتهاي اجتماعي صرفاً به ملاكهاي مادي توجه نمي شود و افراد با ملاكهاي واقعي مانندتقوي كه بر سر به دست آوردن آن، تطلب و پنجه به رخ يكديگر كشيدني پيش نمي‌آيد. سنجيده مي شوند. بنابراين مساوات حقيقي اين است كه امكانات مساوي براي همه افراد فراهم شود تا اگر كسي همت داشته باشد در هر كجا و درهر طبقه اي كه هست در پرتو لياقت و استعداد و بروز فعاليت به كمال برسد و اين در واقع معناي برابري است .

اما مقدم داشتن شخص متقي بر ديگران برتري حقوقي نيست . زيرا نزد قرآن از نظر حقوقي حتي رسول خدا با ديگران يكسان است، بدين جهت برتري به تقوا، برتري فضيلتي است و بس.

اسلام علاوه بر مسأله مساوات و برابري نوع افراد، در ميان مسلمانان نوع عالي تري از مساوات را مطرح مي كند و آن برادري است در مساوات برادري، دوستي و صميمات متقابل و گذشت و ايثار افراد نيز موجود است . بنابراين اسلام مسلمانان را برادر يكديگر خوانده نه ساير روابط خويشاوندي اين است كه در رابطه برادري تساوي نيز موجود است .

روشن است با اين ديدگاهي كه اسلام در خصوص برادري انسانها و برادري مسلمانان ذكر كرده، هدف مشاركت همه جانبه مسلمانان در توسعه از نظر عدم تبعيض بين افراد، بيش از پيش تأمين خواهد شد.

5-اسلام و نظم پذيري

اسلام نظم و برنامه ريزي را مورد تأكيد قرار داده و اين مسأله با دو شيوه قابل استنباط است: يكي تأكيدات صريحي است كه در تعاليم ديني در اين مورد صورت گرفته و افراد را به رعايت نظم دعوت كرده و ديگري يك رشته مقررات و دستورهاي اسلامي است كه لازمه انجام آنها رعايت نظم و پذيرفتن آن در همه شؤون زندگي مي باشد.

از جمله تأكيدات صريح اسلام درباره رعايت نظم، اين سخن علي است كه فرمود:

شما را (اي حسن و حسين ) و همه فرزندان و بستگان و هر كه را كه نوشته من به او برسد به پرهيزگاري و تنظيم امور سفارش مي كنم . و همين طور در روايات آمده است كه حسابگري در زندگي ونظم در درآمد و مصرف آن، نشاني از دينداري است .

امام كاظم مي فرمايد: اوقات خود را به چهار قسمت تقسيم كنيد،

1-براي عبادت و پرستش خدا

2-براي امور زندگي و كار و فعاليت و تأمين معاش

3-براي معاشرت با دوستان

4-براي تفريح و لذتهاي حلال

خلاصه مسأله نظم و انضباط در اسلام تا آنجا مهم است كه گفته شده بي نظمي و بي برنامگي در معيشت و زندگي، موجب فقر و بيچارگي مي شود.

سيره عملي ائمه مانند استقرار حكومت اسلامي در صدر اسلام و شيوه زندگي آنها همه از نظم در حيطه اجتماع و فرد حكايت مي كند.

بسياري از دستورات اسلامي به طور ضمني دلالت بر لزوم رعايت نظم دارند. مانند حرمت اسراف و اتلاف در منابع، مسؤؤليت انسان در برابر عمر و گذشت زمان، انجام عبادات در موعد مقرر، تقدير معيشت و لزوم توجه به رشد و تعالي و كمال انسان كه همه مستلزم داشتن نظم و برنامه در زندگي است.

6-اسلام و عدم تعارض فرهنگي در جامعه

گفتيم علت تعارض فرهنگي در جامعه اين است كه عناصر فرهنگي در يك جامعه منشأهاي متفاوتي دارند اگر ما فقط از فرهنگ ديني الگوبرداري كنيم مسلماً تعارضاتي نخواهيم داشت چرا كه در آن صورت منشأ همه عناصر فرهنگي، دين خواهد بود. و از آنجايي كه بين عناصر ديني تعارضي وجود ندارد، بنابراين عناصر فرهنگي متأثر از تعاليم ديني با هم در تعارض نخواهند بود.

7-اسلام و اعتقاد به توسعه

از نظر اسلام با توجه به تعريفي كه از توسعه ارائه شده مي توان گفت اعتقاد به توسعه امري فطري است، چرا كه در توسعه، دست يافتن به يك وضعيت مطلوب مدنظر بوده و دست يافتن به يك وضعيت مطلوب بيان ديگري از مفهوم تكامل انسان است .

از نظر اسلام انسان به طور فطري كمال طلب است و اين كمال خواهي در همه ابعاد مطرح مي‌باشد . بدين جهت توسعه اقتصادي مي تواند مقدمه اين كمال باشد .

بنابراين يك فرد مسلمان به طور طبيعي بايد به توسعه به معناي وضعيتي كه در آن امكان تكامل انسان وجود دارد، معتقد باشد .

از ديدگاه اسلام ، افراد از عنصر اختيار برخوردارند و اين اولين نكته اي است كه براي اعتقاد به توسعه و تحول و ايجاد دگرگوني هاي حساب شده توسط انسان، لازم و ضروري است .

اگر افراد معتقد به جبر بوده و براي خود انتخاب و اختياري قائل نباشند، هرگز نمي توانند آفرينندگان بناي عظيم توسعه باشند.

بنابراين چون اسلام، انسان را كمال طلب ومختار مي داند و اعتقاد به توسعه از لوازم اين دو محسوب مي شود، در نتيجه خودبه خود اعتقاد به توسعه وكمال مورد تأييد اسلام نيز مي باشد‌.

از مجموع مباحث گذشته به اين نتيجه مي رسيم كه اسلام با عناصر هفت گانه فوق كه به عنوان عناصر فرهنگ توسعه معرفي شده مخالفتي ندارد و بنابراين فرضيه مقاله مبني بر اينكه اسلام هيچ تعارضي با عناصر فرهنگي موثر بر توسعه ندارد، رد نشد.

به علاوه به طور قطع مي توان اظهار داشت در اسلام عناصر فرهنگي ديگري وجود دارند كه تقويت و احياي آنها مي تواند در ميان مسلمانان توسعه برانگيز باشد و از جمله مي توان به موارد زير اشاره كرد:

1-فرهنگ كار وتوليد در اسلام

2-پيوستگي ماديت و معنويت

3-دعوت اسلام به آراستگي

4-مذمت فقر مالي

5-حرمت اسراف و تبذير

6-مبارزه با خرافات

7-دعوت به تعقل

8-حجيت و ملاك بودن خرد بشري

9-تشويق به روشهاي تجربي

10- رعايت نظم و برنامه ريزي

11- دعوت اسلام به جامعه آرماني

12- اعتقاد به جامعه آرماني

13- انعطاف فقه نسبت به شرايط مختلف

14- فراخوان اسلام به علوم و فنون و صنايع

15- اعتقاد مسلمانان به قدرت و عزت

16- موظف شدن مسلمانان به آباد كردن زمين

17- دعوت مسلمانان به داشتن روحيه اقتباس خلاق از ديگران

18- عناصر مساعد ديگري در فرهنگ اسلامي نظير دفاع از حقوق و‌ آزادي‌ها، عدالت، برابري، صلح و همزيستي و حفظ محيط زيست . كه همه توسعه برانگيزند. البته تقريباً همه اين عناصر در عناصر هفتگانه اي كه ذكر كرديم وجود دارد.

بررسي دقيق هر يك از موضوعات سابق الذكر مي تواند موضوع يك مقاله مستقل باشد كه براي جلوگيري از اطاله كلام از توضيح مختصر آنها هم خودداري مي‌كنيم .

در پايان يادآور مي شود از مباحث گذشته اين نتيجه به دست مي آيد، كه اسلام نه فقط مخالف با عناصر فرهنگي موثر بر توسعه نيست بلكه در درون خود داراي عناصري است كه احياي آنها مي تواند توسعه برانگيز باشد . به عبارت ديگر اسلام به بهترين نحو و در عالي ترين شكل خود فرهنگ توسعه را داراست و اين مسلمانان هستند كه بايد اين فرهنگ را با تأسي از اسلام به صورت بالفعل درآورند . در آن صورت است كه مي توانند به همه جنبه هاي مثبت توسعه اقتصادي در غرب، نائل شده و نه تنها از همه جنبه هاي منفي آن به دور باشند، بلكه جامعه اي داشته باشند كه در همه ابعاد انساني الگو و نمونه باشد كه البته اقتضاي اين فرهنگ همين است .

اسلام و فرهنگ توسعه اقتصادي (بخش دوم)

اسلام و فرهنگ توسعه اقتصادي

عناصر فرهنگی در توسعه اقتصاد اسلامی

عناصر فرهنگی در توسعه اقتصاد اسلامی (2)

اسلام و پيش نيازهاي مؤثر بر توسعه اقتصادي

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها