اقتصاد دانش یک اقتصاد جدید یا بی وزن
شنبه 13 خرداد 1391 6:37 PM
«نقش دانش در مقایسه با منابع طبیعی، سرمایه فیزیکی و نیروی کم مهارت، اهمیت بیشتری پیدا کرده است. همه کشورهای عضو سازمان همکاری و توسعه اقتصادی (OECD) به سمت اقتصاد مبتنی بر دانش حرکت می کنند هر چند با سرعت های متفاوت» (OECD,۱۹۹۶).
«... نوعی از اقتصاد است که در آن تولید و استخراج دانش نقش عمده ای در ایجاد ثروت بازی می کند. البته اقتصاد دانش را نمی توان به سادگی جابه جایی مرزهای دانش تلقی کرد، بلکه علاوه برآن، مشتمل است بر موثرترین استفاده و بهره برداری از همه انواع دانش، در تمام شیوه های فعالیت های اقتصادی.
«ایده اقتصاد مبتنی بر دانش، تنها توصیفی بر صنایع مرتبط با فناوری های جدید نیست. این ایده، تشریح کننده مجموعه ای از منابع جدید مزایای رقابتی است که قابل اعمال به همه بخش ها، شرکت ها و نواحی است؛ از کشاورزی و خرده فروشی گرفته تا نرم افزار و بیوتکنولوژی».
«موفقیت اقتصادی به طور فزاینده ای بر استفاده کارآمد از دارایی های غیرقابل لمس مانند دانش، مهارت و پتانسیل های خلاقانه به عنوان منابع اصلی مزایای رقابتی، مبتنی است.
«جامعه مبتنی بر دانش، مفهوم وسیع تری است که التزام روز افزونی به پژوهش و توسعه ایجاد می کند. این اصطلاح، تمام جنبه های اقتصاد امروزی را پوشش می دهد که در آن دانش در بطن ارزش افزوده قرار می گیرد: از تولید فناوری های جدید و فناوری اطلاعات و ارتباطات گرفته تا خدمات مبتنی بر دانش، صنایع خلاق، مانند رسانه و معماری»
● آیا اقتصاد دانش یک اقتصاد جدید یا بی وزن است؟
برخی اظهار کرده اند که ظهور یک اقتصاد مبتنی بر دانش یک تحول اساسی است، یک «اقتصاد جدید» دربردارنده بهره وری بی پایان، رشد سریع تر فاقد تورم و بازار بورس صعودی یکنوا.
برخی اظهارات حاکی از آن است که تحول فناوری اطلاعات و ارتباطات، شرکت ها را در جهت بهره برداری از پایگاه های دانش علمی و فنی، برای دستیابی به نهایت رقابتی بی سابقه، قادر ساخته است. برای مثال می توان از کاهش مدام هزینه های پردازش و تراکنش نام برد.
در عوض، اقتصاد دانش جدید باید به فرم های نوین سازمانی بین شرکت ها سرایت کند و با تکانش شدید در روابط استخدامی، هرچه بیشتر کارمندان این محیط را به کارمندان سهیم، آزاد و خوداتکا بدل کند.
چنین نگرشی با شکست دات کام و ناتوانی در پیش بینی تغییرات روابط اشتغال دچار افول شد. در واقع اصطلاح اقتصاد جدید از مد روز بودن افتاده است.
در واکنش نسبی به چنین مبالغه ای، نگرشی متضاد با این سوال که آیا اقتصاد دانش اصلا وجود دارد؟ ظهور کرده است. تاکنون چنین برداشت می شده که اقتصاد همیشه با دانش گردانیده می شده است که منجر به نوآوری و تغییرات فنی می گردد و انستیتوهای مبتنی بر دانش، به ذخیره و اشتراک دانش در طی قرن ها یاری رسانده اند.
آنچه ما امروز مشاهده می کنیم، بیشتر همان وضعیت قبلی است، اما در سطحی وسیع تر و با آهنگی سریع تر.
حقیقت بینابین این دو است. دیوید و فورای در یک مقاله منتشر شده در ۲۰۰۲، گذر به اقتصاد دانش یا اقتصاد مبتنی بر دانش را به عنوان یک تغییر دریایی یا «انقطاع ملایم» توصیف کردند تا یک گذار تیز و شکستنی نسبت به گذشته.