پاسخ به:هر چه می خواهد دل تنگت بگو!!!
جمعه 25 اسفند 1396 3:21 PM
بگذار تا یادی کنیم از "آب، بابا"
سرمشق های "سیب، سینی، سوت، سارا"
بنویس بابا، آب و نان را آبرو داد
بنویس بابا زندگی را سمت و سو داد
نقطه، سر خط "باز باران، با ترانه"
بنویس بابا رفت میدان، بی بهانه
بنویس شعر ِ "یاد یار مهربان" را
درس "شب تاریک و ماه و آسمان" را
بنویس بابا روزگاری دیدبان بود
روزی شعاع ِ دید ِ او تا بی کران بود
امروز اما دیدگانش "سو" ندارد
امروز دیگر قدرت بازو ندارد
بابا خروشان بود روزی مثل کارون
اما امانش را بریده، سرفه اکنون
"آن مرد آمد"، بود سر مشق دبستان
امروز "بابا" گشته سر مشق دلیران
آن مرد آمد، زیر باران، ناز نازان
این مرد هم آمد، ولی بر دوش یاران
آن مرد آمد، از افق های خیالی
این مرد آمد، واقعی، اما هلالی
آن مرد، می گفتند، روزی "داس دارد"
این مرد، اما، صولت عباس دارد
آن مرد با این مرد، خیلی فرق دارد
فرقی، چو فرق بین غرب و شرق دارد